موج اعتراضاتی که از تونس آغاز شد و بسیاری از کشورهای عربی را در بر گرفت، اکنون در لیبی با مانع عمدهای مواجه شده است. در روزهای اول که موج اعتراض به لیبی رسید، بسیاری از مردم دموکراسیخواه دنیا امیدوار شدند که جهان از شر یکی دیگر از دیکتاتورهای دیوانه خلاصی مییابد. استعفای وزیر کشور، پیوستن نمایندهی لیبی در سازمان ملل به معترضین و وارد شدن تعداد زیادی از نیروهای نظامی به صفوف انقلابیون و سقوط پی در پی شهرهای مهم لیبی، حکایت از پیروزی زودهنگام مردم داشت. اما دیری نپایید که قذافی ابتکار عمل را در دست گرفت و به تدریج در صدد بازپسگیری شهرهایی برآمد که در تسلط نیروهای مخالف قرار داشت. علاوه بر این، علیرغم تلاش جدی و همهجانبهی فرانسه و انگلیس برای تصویب و اعمال منطقهی پرواز ممنوع، این طرح با مخالفت آمریکا و دیگر کشورهای اروپایی و قدرتمند دنیا مواجه شد. فرستادهی دبیر کل سازمان ملل متحد نیز به دیدار قذافی شتافت و از وی درخواست کرد تا از به کارگیری خشونت علیه مخالفان پرهیز نماید.
چگونه و چرا لیبی توانست در برابر گسترش موج دموکراسیخواهی مانع ایجاد کند و تا حد زیادی آن را متوقف سازد؟ تردیدی نیست لیبی تفاوتهای عمدهای با دیگر کشورهای منطقه و عربی دارد. شخصیت عجیب و غریب و ویژهی معمر قذافی، ساختار عشیرهای این کشور، وجود نفت و ... موجب شده است تا روند رو به جلوی موج اعتراضات تا حد زیادی متوقف شود. اما از همهی اینها مهمتر عاملی است که سرهنگ قذافی دانسته یا نادانسته به خوبی از آن بهره گرفت و احتمال دارد از این طریق شکست سنگینی را بر مخالفان خود تحمیل نماید. آن عاملی که قذافی از آن استفاده کرد و وی را از دیگران متمایز میسازد، چیزی نیست جز تحمیل روش خشونتآمیز بر موج اعتراضات مسالمتآمیز مردم در لیبی. به عبارت دیگر قذافی موفق شد جریان مخالف خود را وادار به اتخاذ روشهای خشن و غیر مسالمتجویانه نماید. با این کار از یک سو هزینهی مخالفت با خود را افزایش داد و از سوی دیگر این امکان را یافت تا با تمام قوا به جنگ مخالفانی رود که اسلحه در دست دارند و با تمام قوا به سرکوب آنها بپردازد.
در چنین شرایطی، با وجود اینکه شدت سرکوب افزایش اما در مقابل، بر خلاف آن چه که در ظاهر انتظار میرود، سرعت خروج مقامهای سیاسی و نظامی از حاکمیت کاهش یافته است. مردم عادی نیز، اکنون و همزمان با بالا رفتن هزینهی فعالیت سیاسی که بیم جان در آن درج شده است، به حاشیه خزیدهاند و اگر چه آرزوی سرنگونی معمر قذافی را در سر میپرورانند اما نیک میدانند که تحقق این آرزو به ترک سر نمیارزد.
در واقع درس بزرگی که از موج اعتراضهای مردمی میتوان گرفت این است که مخالفان هرگز نبایستی تسلیم روشها و شیوههای خشونتآمیز حاکمان مستبد گردند. در غیر این صورت، قبل از هر چیز امکان سرکوب وحشیانه را به دیکتاتورها دادهاند و از سوی دیگر امکان حضور در میان معترضین و مخالفان را از عامهی مردم و امکان حمایت معنوی و حتی مادی را از دولتها و نهادهای بینالمللی و حقوق بشری سلب کردهاند. با این تفاسیر و با توجه به آنچه اکنون در لیبی میگذرد، بعید نیست که حکومتهای استبدادی از این روش سرمشق بگیرند و هزینهی اعتراض و مخالفت را به شدت بالا ببرند و در نتیجه مجبور باشیم برای مدتی دیگر مستبدین را بر مسند قدرت تحمل نماییم.
البته این روش برای حاکمان مستبد نیز پُرهزینه و ویرانگر خواهد بود. افزایش هزینهی مخالفت و تحمیل روش خشن به مخالفان، نشان از وابستگی و دلبستگی عمیق و غرور بیش از حد حاکمان به قدرت دارد. کارآمدی این روش دوام چندانی ندارد و کینهها را عمق بیشتری میبخشد. بدیهی است آن که خشونت بیشتری به خرج دهد با خشونت بیشتری نیز از تخت قدرت به زیر کشیده میشود. تاریخ نشان داده است که این نردبان عاقبت بر میافتد و به قول مولوی:
احمق آن کس که بالاتر نشست استخوانش خوردتر خواهد شکست