۱۳۹۴ آذر ۱۷, سه‌شنبه

قرار گرفتن در وضعیت پارادوکسیکال و دشواری­های اخلاقی معلم بودن


معلمی به دلایل گوناگون، شغلی هم بسیار دشوار است و هم بسیار لذت­بخش. البته امروزه، دشواری آن بر جذابیتش می­چربد. دشوارترین لحظات آن ، از نظر من، زمانیست که به لطف سلطه­ی نگاه ایدئولوژیک بر مطالب درسی، معلم در یک وضعیت پارادوکسیکال قرار می­گیرد. بر طبق وظیفه­ای که مقرر شده است، باید محتوای کتاب را تدریس کنی و می­دانی آنچه که می­گویی و تشریح می­کنی، درست و منطبق بر واقعیت نیست و آن گاه که دانش­آموزان هم می­دانند واقعیت به گونه­ای دیگر است، بیش از هر زمان دیگری در منگنه و در موقعیتی سخت قرار می­گیری که احساس خستگی، شرمندگی، دروغگویی و فریبکاری را توأمان داری و این، جسم و جانت را می­آزارد.   
1.       در کتاب­های جامعه­شناسی که در مقطع متوسطه تدریس می­شوند به بهانه­های مختلف، فرهنگ غرب با فرهنگ اسلامی یا علوم تجربی به ویژه جامعه­شناسی با علوم اسلامی مورد مقایسه قرار می­گیرد. در این مقایسه، همواره، نتیجه گرفته می­شود که در فرهنگ غرب و بر اساس علوم اجتماعی و انسانی، چنان دنیاگرایی بر اخلاق چیره شده و عرصه را بر آن تنگ می­کند که نهایتاً ارزش­های معنوی و الهی تضعیف خواهند شد. در جامعه­شناسی 2 آمده است: «جهان غرب به تناسب رویکرد این جهانی خود، با آن دسته از اوصاف روانی و اخلاقی سازگار است که در ارتباط با آرمان­ها و ارزش­های دنیوی آن شکل گیرند و با ویژگی­های اخلاقی که براساس ارزش­های معنوی و الهی وجود انسان شکل گرفته باشــند، سازگار نیست. همان­گونه که هویت اجتماعی جهان متجدد، با هویت روانی و اخلاقی معنوی ناسازگار است، هویت اخلاقی و الهی انسان نیز نمی­تواند با هویت جمعی دنیوی این جهان سازگاری داشته باشد».
در جایی دیگر باز به مقایسه جهان اجتماعی غرب و جهان معنوی اسلام پرداخته می­شود: « نگاه دنیوی جهان متجدد و ارزش­های اخلاقی آن به گونه­ای اســت که به طبیعت به عنوان یک مادۀ بی­جان، برای تصرف و به خدمت گرفتن آن نگاه می­شود. انسان در این جهان هر نوع تصرفی را برای بهره­وری بیشتر از طبیعت انجام می­دهد. درجهان معنوی اســلام، طبیعت به عنوان موجودی زنده، آیت و نشانه خداوند است. انسان در طبیعت به عنوان خلیفه خداوند است و خلیفه خداوند براساس اراده و مشی الهی وظیفه عمران و آبادانی آن را دارد؛ یعنی انســان حق ندارد تصرفاتی را که مخالف اراده حکیمانه الهی است در جهان طبیعت و در جسم و بدن خود انجام دهد».
2.       «مارک زاکربرگ» و «پریسیلا چان» سه شنبه اول دسامبر خبر تولد دخترشان و یکی از بزرگترین موسسات خیریه جهان را اعلام کرد. این موسسه خیریه «طرح چان زاکربرگ» نام دارد و 99 درصد از سرمایه­ی فیس­بوک که ارزش آن معادل 45 میلیارد دلار است را به آن اختصاص داده­اند. این نهاد خیریه که مرکزی غیر انتفاعی خواهد بود سرمایه گذاری­های اختصاصی انجام می­دهد تا تاثیری مثبت روی جوانب مختلف زندگی بشر داشته باشد. «زاکربرگ» اهداف خود از تأسیس این نهاد خیریه را چنین بیان می­کند: پیشرفت پتانسیل­های بشر و ارتقای کیفیت زندگی در زمینه­هایی مانند پزشکی، اقتصاد، دسترسی آزاد به اطلاعات و در ارتباط با کاهش فقر، تشویق برابری برای همه­ی کودکان نسل آینده و قدرت بخشیدن به گروه­هایی که کمتر دیده شده­اند.
 این زوج جوان قبل از آن نیز در امور خیریه مشارکت داشته­اند: سال گذشته، این زوج جوان، مبلغ 25 میلیون دلار برای مبارزه با ابولا اهدا کردند تا در برابر این بیماری ایستاده و از شیوع آن همانند HIV جلوگیری کنند. زاکربرگ همچنین مبلغ 100 میلیون دلار برای بهبود کیفیت مدارس عموم Newark بخشیده بود. کمک به انجمن­ها و امور خیریه به این زوج جوان محدود نمی­شود و دیگر ثروتمندان نیز، به نوبه­ی خود در کارهای خیر مشارکت می­جویند. «بیل» و «ملیندا گیتس» در سال 2000 میلادی، بنیادی با نام خود راه انداختند؛ تا به امروز مبلغ 44 میلیارد دلار هزینه کرده­اند که اندکی از ثروت اهدا شده 45 میلیاد دلاری زاکربرگ کمتر است. این اقدام­های خیرخواهانه و انسان­دوستانه با استقبال میلیاردرهای دیگر مواجه شده و برخی از آنها از جمله «وارن بافت» برنامه­هایی را برای بخشش بخشی از دارایی خویش اعلام کرده و به دیگران نیز توصیه کرده­ است که برای اهدای ثروت خویش به نسل­های آینده تعلل نورزند و منتظر مرگ نباشند.
3.       در رسانه­ها از فسادهای مالی و رکوردشکنی روزانه­ی آن در پرونده­های جدید به طور مرتب سخن به میان می­آید. مقدار ریالی این پرونده­ها بیش از هزاران میلیارد است. محیط زیست به شدت تخریب شده است و میزان آلودگی برخی از شهرها وضعیت پرمخاطره­ای را برای مردم به وجود آورده است. سونامی انواع سرطان و سکته­ی قلبی، روزانه جان شهروندان را می­گیرد. از سوی دیگر سن خودکشی، فرار از خانه، اعتیاد، فحشا و کودکان کار روزبه­روز در حال کاهش و به کمتر از 15 سال رسیده، حاشیه­نشینی و بی­خانمانی افزایش گسترده­ای یافته و سرمایه­ی اجتماعی دچار فروپاشی و فرسایش شده است.
به لحاظ اخلاقی فاجعه­بار است اگر بدانیم دختران برای دستیابی به سرپناهی موقت باید به معامله­ای بسیار نابرابر و غیر اخلاقی و انسانی تن دهند، حدود 80  درصد دختران فراری در 24 ساعت اول مورد تجاوز قرار می­گیرند و از این پس امکان بازگشت آنها به خانه تقریباً به صفر می­رسد. اعتیاد صنعتی به سرعت در حال افزایش است و حتی به مدارس هم رسیده است. با وجود ممنوعیت مصرف مشروبات الکلی، معاون وزیر بهداشت، میزان مصرف سالانه الکل را در ایران 420 میلیون و مصرف سرانه را بیش از 8 لیتر اعلام کرده که 2 لیتر از متوسط جهانی بیشتر است. بسیاری از کالاهای مصرفی از آبلیمو و شیر گرفته تا گوشت و سوسیس و کالباس و ... غیر بهداشتی، ناسالم و دارای انواع مخاطرات و منشأ بیماری­های مختلف هستند. به قول صفایی فراهانی: جامعه­ی ایران دچار سقوط اخلاقی شدید شده است.   
4.       بر اساس آنچه آمد شاید اندکی از وضعیت دشوار و پارادوکسیکال یک معلم جامعه­شناسی درک شود. رفتار «زاکربرگ و چان» کاملاً اخلاقی است و نشانه­ای از سودپرستی در آن به چشم نمی­خورد. اما ما به عنوان معلم جامعه­شناسی باید به دانش­آموزان بگوییم که ارزش­های اخلاقی و معنوی از جهان غرب رخت بربسته است. اگر نامه­ی ایشان تحلیل محتوا شود این نکته به خوبی عیان خواهد شد که اخلاق و معنویت در انجام این بخشش بی­نظیر و سخاوت بزرگ­منشانه که گنج شایگان خویش را به رایگان در اختیار نهادهای غیرانتفاعی قرار داده؛ نقش به­سزایی داشته است.
قبل از هر چیز باید گفت بخشش و اهدای بخشی از ثروت و به طور کلی آنچه که به آن علاقه و دل­بستگی داری، رفتار و کنشی کاملاً معنوی و اخلاقی به شمار می­آید. این رفتار آنگاه اخلاقی­تر است که این باور نسبت به فرهنگ غربی و نظام سرمایه­داری وجود دارد که سودپرستی جزو ارزش­های اساسی آن­ها به شمار می­آید. اگر این گزینه درست باشد (بر اساس نظریه «ماکس وبر» تا حدی این گونه است) رفتار این انسان­های بخشنده، اخلاقی­تر می­شود چرا که بخشش واقعی زمانی دارای ارزش فراوان است از آنچه بدان نیاز و فراتر از نیاز، دلبستگی داریم، ببخشیم؛ آن هم در این حد که بسیار شبیه به رفتارهای عارفان و انسان­های اخلاق­مدار است. خداوند در قرآن می­فرماید: «هرگز به نيكوكارى نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد و از هر چه انفاق كنيد قطعاً خدا بدان داناست» (آل عمران؛ 92). در جامعه­ای که ثروت و سود جزو ارزش­های اصلی به شمار می­آید اهدای 99 درصد از ثروت خویش می­تواند به عنوان اوج نیکوکاری و نشانه­هایی آشکار از هویت اخلاقی و معنوی تلقی شود.
علاوه بر این نکاتی دیگر در نامه­ی «زاکربرگ و چان» به فرزندشان «مکس» وجود دارد که اخلاقی­تر بودن رفتار این پدر و مادر مهربان را بهتر عیان می­سازد. به عبارت دیگر نه تنها کنش خیرمندانه­ی این افراد میلیاردر اخلاقی است بلکه در اهدافی که در نظر داشته­اند؛ عیار اخلاقی بیشتری نهفته است. در واقع هم اصل عمل اخلاقی است و هم اهداف آن عمل. شاید به این دلیل است که بر دیگران تأثیر داشته است و دیگر میلیاردرها نیز این راه را در پیش گرفته­اند:
-         تمام این ثروت به افتخار به دنیا آمدن یک دختر به این شکل اهدا شده است. می­دانیم حضور دختر و ابراز شادی برای تولد وی، وضعیت را بسیار اخلاقی­تر می­سازد؛ این دختر چنان پدر و مادر خویش را شاد و مهیج ساخته است که زبانشان قاصر است از بیان آنچه از رهگذر تولد «مکس» به دست آورده­اند؛
-         بخشندگان 99 درصدی اگر چه بر این باورند روند کلی وضعیت جهان روبه بهبودی است اما این مانع از بخشندگی و تلاش برای ساختن آینده­ای بهتر نمی­شود و حس تعهد اجتماعی و مسئولیت­پذیری ایجاب می­کند سهم خود را با سرمایه­گذاری در زمینه­ی بهداشت و سلامت، دسترسی به اینترنت، آموزش مناسب، پل زدن به استعدادها، برابری، ارتقای پتانسیل انسانی، حفاظت از محیط زیست، صلح و رفاه، رفع فقر و گرسنگی ادا نمایند و این همه صرفاً به خاطر عشق به فرزند خودشان نیست بلکه فراتر از آن اعتقاد به تعهد و مسئولیت اخلاقی در قبال زندگی نسل کنونی و تمامی کودکان نسل آینده است؛
-          معنویت در شکل اصیل آن همواره فرد را به سوی رعایت حقوق اقلیت و کسانی که از قدرت بهره­ی چندانی ندارند، رهنمون می­سازد لذا امیدوار است با سرمایه­گذاری درست به این پرسش در آینده پاسخ مثبت داده شود. ایشان هدف خود را چنین بیان می­دارند و به نوزاد خویش پیام می­دهند که این بخشش چه اهداف اخلاقی و والایی را پیگیری می­کند : آیا خواهیم توانست به‌واقع به تمامی افراد از زن، کودک، اقلیت‌ها، مهاجران و افرادی که ارتباط‌های قوی ندارند، قدرت دهیم؟
-         در این نامه چند بار از عشق به فرزند، دیگران و امیدی که بر اثر تولد دخترشان به دست آورده­اند سخن به میان می­آورند و برای آینده­ی دخترشان نیز چنین آرزوی دارند که زندگی سرشار از عشق و امیدی داشته باشد. عشق نماد ممتاز و برجسته­ی حضور معنویت و اخلاق در جامعه است. در حقیقت این بخشش و این اهداف عالی را فقط می­توان با پادرمیانی عشق توجیه و درک کرد وگرنه کمتر انگیزه­ای دیگر خواهد توانست در این حد انسان را از خود بیخود سازد که 45 میلیارد دلار را برای ساختن آینده­ای بهتر ببخشاید. 
نکته­ی آخر: در جامعه­ای که اخلاق و معنویت از آن رخت بربسته باشد طبیعتاً نباید چنین رفتارهایی مشاهده شود، بلکه به جای آن مردم باید هر روز منتظر باشند تا رسانه­ها و مسئولین از فسادی میلیاردی رونمایی کنند و افرادی را به عنوان قهرمان ببینند برای رسیدن به پول و سود به هر کاری دست بزنند. همزمان با انتشار خبر عمل اخلاقی و معنوی و به دور از هرگونه سودپرستی رئیس فیس­بوک، در رسانه­های اجتماعی ما خبری منتشر می­شود که نه تنها هیچ نشانی از معنویت در آن دیده نمی­شود بلکه واکنش چندانی نیز در میان مردم برنمی­انگیزد: بخیه­های تازه صورت کودکی را به خاطر بی­پولی کشیدند؛ به خاطر 150 هزار تومان ناقابل. آیا جای آن نیست که خون در دل مردم موج زند؟ که این گونه قدر و ارزش انسان و انسانیت پایین آمده است. قرار گرفتن در چنین وضعیت پارادوکسیکالی بسیار دشوار است. نباید بیش از این خود و دانش­آموزان را فریب دهیم. آیا در غرب عاری از اخلاق و معنویت، اگر بخیه­های صورت دختری نوجوان به خاطر بی­پولی والدین کشیده شود، چند نفر حاضرند بخشی از ثروت خویش را اهدا کنند تا چنین کاری صورت نگیرد و در مقابل واکنش جامعه­ی ما نسبت به این خبر چه بوده است؟ چگونه من معلم می­توانم این پارادوکس را برای دانش­آموزان توضیح دهم؟ آینده­ی این دانش­آموزان رو به کجا می­رود؟ آیا آن چنان که والدین «مکس زاکربرگ» نگران آینده­ی دخترشان و کودکان نسل آینده هستند و 99 درصد ثروت خویش را به بهتر شدن آن اختصاص داده­اند ما نیز به آینده­ی فرزندانمان می­اندیشیم و حاضر به فداکاری هستیم؟ حداقل بهتر است واقعیت را به آنها آموزش دهیم چرا که تلاش برای دسترسی بیشتر مردم به اینترنت و اطلاعات درست که جزو اهداف زاکربرگ­هاست بالاخره به نتیجه می­رسد و ما دیگر توانایی کتمان و وارونه­نمایی حقیقت را نخواهیم داشت. فرهنگ غرب و اصولاً تمامی فرهنگ­ها را باید طیف­وار دید که ترکیبی از رنگ­های مختلف است. سودپرستی وجود دارد اما در کنار این سودپرستی رفتارهای معنوی و اخلاقی زیبای چشم و روح­نواز هم بسیار دیده می­شود.   

۱۳۹۴ آذر ۱۴, شنبه

مصاحبه با دوست بزرگوار کاک شیروان یاری در مورد خودکشی

1-خودكشي "هاوري "دانش آموز 11 ساله اشنويه‌اي و نوجوان 15 ساله سنندجي در آبان ماه امسال، نشان از كاهش و تقليل پديده خودكشي از رده سنی بزرگسالان به نوجوانان و كودكان است، چرا افراد كم سن و سالي كه هنوز وارد چرخه بزرگتر اجتماعي نشده‌اند؛ خودكشي را آخرين و تنها راه حل باقي مانده براي خود مي‌دانند؟
خودکشی اولین پدیده­ اجتماعیی است که توسط «دورکیم» مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می­گیرد، این نشان می­دهد که در جامعه­شناسی از همان ابتدا توجه ویژه­ای نسبت به امر خودکشی به عنوان یک مسئله اجتماعی وجود داشته است (البته دورکیم اهداف دیگری نیز داشته است که ربطی به این گفت و گو ندارد). در یک حالت کلی، وجود خودکشی در یک جامعه نشان از وجود و گسترش آنومی دارد. برای یافتن علل کاهش سن خودکشی در ایران نیز از همین زاویه می­توان وارد شد و رابطه­ی آن را با آنومی مورد بررسی قرار داد. به عبارت دیگر و بر اساس نظریه­ دورکیم می­توان گفت گسترش شعاع عمل آنومی به درون خانواده و دوران کودکی که در قالب خشونت در خانواده و شکاف نسلی خود را نمایان می­سازد یکی از علل اصلی خودکشی باید باشد.  
علاوه بر اینها نباید از عامل «یادگیری» و «بلوغ زودرس» عقلی و عاطفی و نقش آنها در کاهش سن خودکشی غافل بود. امروزه رسانه­های جمعی و برنامه­هایی که برای به طور اختصاصی برای کودکان به نمایش گذاشته می­شود مملو از خشونت است و کودک از طریق آنها با خشونت و کاربردهای آن آشنا می­شود.  

2-گزارش‌ها حاكي است كه در موضوع خودكشي دانش آموز اشنويه‌اي- فقراقتصادی- موجب سرخوردگي و پايان زندگي نفس‌هاي این كودك دانش آموز شده است، تحليل جامعه شناسي شما از تاثيرات فقر بر روح و سلامت روان دانش آموزان چیست؟
فقر به خودی خود منجر به انحراف اجتماعی به طور عام و خودکشی به طور خاص نمی­شود بلکه آنچه در این میان نقش اصلی و اساسی را بازی می­کند احساس فقر است که در مقایسه خود با دیگران به وجود می­آید. چیزی که در مدرسه یا در گروه دوستان، روح و روان فرد می­آزارد تضاد طبقاتی و نابرابری اقتصادی است که در مدارس به وفور به چشم می­خورد و بسیاری از متولیان و مدیران مدارس نیز این تضاد و نابرابری را در تعامل با دانش­آموزان در نظر نمی­گیرند. در حقیقت؛ در مدارس فقط توصیه می­شود که تفاوت­های فردی دانش­آموزان در نظر گرفته شود در حالی که امروزه با توجه به گسترش نابرابری­های اقتصادی و تفاوت­های فرهنگی باید تفاوت­های اجتماعی نیز در حوزه­ی تعلیم و تربیت مورد توجه قرار گرفته شود. در غیر این صورت، احساس فقر در میان دانش­آموزانی که در خانواده مشکل اقتصادی دارند، ایجاد می­شود و روح و روان کودک آسیب خواهد و دید و ممکن است رفتارهای منجر به خودکشی از وی سر بزند.     

3-بررسي‌ها نشان مي‌دهد كه خودكشي نوجوان سنندجي با پديده فقر و عدم تمكن مالي خانواده گره نخورده است، از منظر شما به جز مولفه فقر اقتصادی چه عواملي مي‌تواند يك نوجوان را در اوج نشاط نوجواني به سمت وسوسه قتل نفس سوق دهد و او را وادار به خودكشي با استفاده از اسلحه شكاري نمايد؟
قبل از هر چیز باید گفت که در جامعه­شناسی، خودکشی را به صورت فردی تجزیه و تحلیل نمی­کنند اگر چه این نکته قابل قبول است که هر کدام از این خودکشی­ها «داستان» خاص خود را دارند ولی در نهایت تحقیق و بررسی می­باید به حکم یا نظریه­ای کلی و مبنایی منتهی شود. از سوی دیگر نسبت به وضعیت زندگی نوجوان سنندجی اطلاعات دقیقی ندارم تا براساس آن به پرسش شما پاسخ دهم اما همچنان که در پاس­های پیشین هم عرض کردم به طور کلی می­توان گفت فضای آنومیک دروان کودکی و نوجوانی علت اصلی خودکشی­های روزها و سال­های اخیر باشد. واقعیت این است که هنجارهای پذیرفته­شده نوجوانان و کودکان تحت تأثیر عوامل مختلفی چون رسانه­ها، فیلم­هایی که می­بینند و حضور در شبکه­های مجازی در تضاد با واقعیت­های اجتماعی و ارزش­های خانواده، مدرسه و جامعه است. این امر موجب می­شود میان نوجوانان و جامعه تنش ایجاد شود و بر آنها فشار اجتماعی وارد شود.
«ساترلند» برای تبیین انحراف و رفتار مجرمانه بر همنشینی و یادگیری تأکید دارد و بر این باور است که رفتار مجرمانه و انحرافی را عمدتاً در گروههای اولیه و به ویژه در گروههای همسال یاد می­گیرد. امروزه کودک در خانواده، مدرسه و گروه همسالان دسترسی به/ حضور در انواع رسانه و شبکه­های اجتماعی مجازی دارد و در بسیاری از آنها خشونت به چشم می­خورد که ممکن است روش­های انحرافی و مجرمانه در آن آموخته شود.         

4-آقاي دكتر توكلي، خودكشي دانش آموزان در رنج سني كودكان و نوجوانان به جز استان كردستان، در ساير استان‌هاي ديگر كشور نيز در آبان ماه اتفاق افتاده است و براساس گزارش و تحليل رسانه‌هاي جمعي كشور، آمار خودكشي دانش آموزان در كشور تنها در ماه آبان امسال با احتساب دو مورد خودکشی کودک اشنویه ایی ونوجوان سنندجی ، پنج نفر اعلام شده، و اين پديده موجي از نگراني را در خانواده‌هاي هسته ای و گسترده ايراني، به وجود آورده است، به نظر شما براي توقف ادامه اين روند ناخوشايند و تراژدیک درجامعه، بايد چه راهكاري در نهاد خانواده و آموزش و پرورش ارايه داد؟
وقتی در جامعه­ ما مسئله­ای اجتماعی رخ می­دهد به جای آنکه در مراکز علمی و تحقیقاتی و رسانه­های جمعی، جوانب مسئله مورد کندوکاو قرار گیرد، معمولاً به بهانه­های مختلف تلاش می­شود اصل مسئله نادیده گرفته و به پستوها رانده شود. اولین شرط کاهش و توقف این روند آن است که «جرأت دانستن» و عزم جدی برای انجام پژوهش در مورد مسائل اجتماعی داشته باشیم، سپس نتایج تحقیقات در عرصه­ عمومی منتشر شود تا همگان آن را ببینند و در حد توان خویش اظهار نظر نمایند. بدون شناخت دقیق و علمی از یک مسئله، راهکارهای عملی عمدتاً بر اساس آزمایش و خطا خواهند بود و نتیجه مثبت چندانی به بار نخواهند آورد.   

5- به گفته اميل دوركهايم جامعه شناس فرانسوي، به هر ميزان كه همبستگي اجتماعي و شورجمعي بيشتر باشد، خودكشي كمتر خواهد بود به نظر شما ميزان همبستگي اجتماعي در مناطق کردنشین وسایر استان های کشورروبه افول رفته است، كه امروزه افزون بر خودكشي بزرگسالان،  این آسيب اجتماعی به حوزه كودكان و نوجوانان رسوخ كرده است؟
همبستگی اجتماعی «دورکیم» امروزه تحت عنوان و در ذیل بحث «سرمایه­ اجتماعی» مطرح می­شود. نتایج تحقیقات در ایران از کاهش و در واقع فروپاشی سرمایه اجتماعی که همبستگی اجتماعی یکی از شاخص­های آن است حکایت دارد. در ارتباط با بحث خودکشی نوجوانان، نقش استهلاک سرمایه اجتماعی بیشتر نمایان است. «کلمن» رابطه میان سرمایه اجتماعی و پیشرفت تحصیلی را مورد بررسی قرار داده است، مشابه آن تحقیق را در مورد میزان خودکشی و رفتارهای منحرفانه نیز می­توان انجام داد. به این ترتیب که در روابط مبتنی بر اعتماد و میزان همبستگی میان فرزندان (گروه همسالان) و خانواده، دانش­آموزان (گروه همسالان) و مدرسه، خانواده و مدرسه تحقیق شود. به طور کلی و به عنوان فرضیه می­توان گفت با توجه به فرسایش سرمایه اجتماعی در سطوح مختلف جامعه در روابط میان فرزندان/دانش­آموزان، خانواده و مدرسه نیز فرسایش و فروپاشی به وقوع پیوسته است و این وضعیت بر میزان و نرخ خودکشی در جامعه و در میان نوجوانان مؤثر است.
با توجه به اینکه بدی و نیکی در یک حالت عادی تمایل به گسترش و تقویت خویش دارند، انحرافات اجتماعی نیز در یک حوزه و در یک سطح اجتماعی مشخص اگر برای کاهش و کنترل آن تدابیری اندیشیده نشود به حوزه­ها و سطوح دیگر جامعه سرایت می­کند چنانچه الان با این وضعیت در سطح کشور روبرو هستیم و برخی از انحرافات و آسیب­های اجتماعی همچون فحشا، دزدی، فرار از خانه و ... به سنین پایین نیز سرایت کرده است.      

6- برخي از جامعه شناسان معتقد هستند، كه امروزه فرد گرایی افراطی و بيگانگي اجتماعي، زندگی كودكان و نوجوانان را بيشتر تهديد مي‌كند، به اين معنا كه كودكان و نوجوانان در برزخ سنت و مدرنيته گرفتار آمده‌اند و به نوعي دچار افسردگي، اضطراب و فردي‌گرايي شده‌اند؛ براي عبور امن و سالم كودكان، نوجوانان و جوانان از اين گذر تاريخي بايد چكار كرد، تا ارتباط امروز كودكان و نوجوانان با فضاي مجازي باعث نشود، كه اين بيگانگي اجتماعی مزيد بر علت شود؟
فردگرایی افراطی و بیگانگی اجتماعی از نتایج فرسایش سرمایه اجتماعی هستند که در مورد آن بحث شد. اما فردگرایی افراطی با گسترش افسردگی و اضطراب که مفاهیمی روان­شناختی هستند متفاوت است. با توجه به این که از خودکشی نوجوانان به مثابه یک مسئله اجتماعی سخن به میان آمده است اکنون بیشتر باید از علل و عوامل اجتماعی آن سخن به میان آید که آنومی، تأثیر گروه همسالان، خشونتی که در رسانه­های تصویری به نمایش گذاشته می­شود، فرسایش سرمایه­ اجتماعی در سطوح مختلف و ... از عوامل اصلی به شمار می­آیند. بخشی از این عوامل با وضعیت کلی جامعه که در دوران گذار قرار دارد مرتبط هستند و تا حدی نتیجه آن محسوب می­شوند.

7-امروزه موفقيت دردرس و كنكور تبديل به مهارتي شده كه ما به بچه‌هايمان مي‌آموزيم و همسو با اين مهارت، مهارت با هم بودن، انگيزش اجتماعي معقول به دانش آموزان ياد داده نمي‌شود؛ به همين دليل يك دانش آموز دختر بوكاني به دليل قبول نشدن در كنكور  شهریور ماه امسال، خودكشي كرد و به روياهاي جواني و آينده ناموهمش پايان داد، اين فقدان انگيزش اجتماعي در خانواده و فضاي مدرسه از نبود چه مولفه های عقلانی نشات می گیرد؟
در پاسخ­های قبلی عرض کردم که بررسی موردی خودکشی نمی­تواند ما را به نتایج جامعه­شناختی معتبری رهنمون سازد لذا به طور کلی می­توان گفت که پریشانی و آشفتگی هنجاری در روابط میان مدرسه و بازار کار از یک سو و نگرانی­های خانواده که با نیازها و علایق فرزندان همخوانی ندارد، تنش­زا استو در نتیجه در افزایش اقدام به خودکشی مؤثر است. کنکور و نگرانی در مورد گذشتن سد از آن موجب می­شود خانواده فشار فراوانی بر کودک تحمیل کند و فضایی را برای فرزند دانش­آموز خود ایجاد نمایند که از آن می­توان به «بزرگسالی پیش از موعد» تعبیر کرد. آماده شدن برای کنکور برای رسیدن به اهداف و آرمان­های متناسب با دوران کودکی و نوجوانی نیست و به عنوان یگانه راه دستیابی به شغل و پرستیژ اجتماعی در نظر گرفته می­شود. گاهی برخی از خانواده­ها این امر را چنان بزرگ­نمایی می­کنند که قبولی و شکست در آن مساوی با زندگی و عدم زندگی می­شود به گونه­ای که شکست برای فرزند و خانواده غیر قابل تحمل تلقی می­گردد.    

8- آقای دكتر توكلي، در گذشته، دانش آموزان مناطق فقرنشين و توسعه نيافته از جمله شهرهاي مناطق كردنشين، افزون بر اشتغال به تحصيل همزمان به شغل قالي بافي، كوره پزخانه و شغل‌هاي ديگر از سوي پدر خانواده به دليل فقر اقتصادي مجبور مي‌شدند؛ اما در آن سال ها علي‌رغم فشار سنگین زندگی ، دانش آموزان از نشاط اجتماعي بيشتري برخوردار بودند و خيلي به ندرت آن هم در شرايط شديد -بحران خانوادگي- دست به عمل خودكشي مي‌زدند؛ اما امروزه هژموني خودكشي در كودكان و نوجوانان بيشتر است، كه برخي آن را به عدم درك و همراهي نوجوانان و كودكان و گفتمان پديده شكاف بين نسلي ربط مي‌دهند، نظر شما چيست؟ و آيا معتقديد كه نسل امروز، نسل كم تحمل و نازک دلي است، که سریع در مقابل کمترین فشار واکنش نشان می دهد؟
تردیدی نیست تربیت نسل امروز با نسل­های گذشته متفاوت است، وضعیت اجتماعی نیز تغییرات گسترده­ای را به خود دیده است. نسل امروز اگر به تعبیر شما کم­تحمل و نازک­دل است به علت بالابودن سطح انتظارات و حقوقی است که معتقد است باید برآروده شوند. نظام تربیتی و فرایند جامعه­پذیری در گذشته به گونه­ای بود که فرزند به سرعت وارد بازار کار می­شد و به تدریج به عنوان بزرگسال مورد حمایت قرار می­گرفت. در واقع کار فرزند نوعی از مناسک و مراسم گذار به شمار می­آید که کودک با بدون تنش و در همبستگی با جامعه و خانواده، نقش­هایی را می­پذیرد که در خانواده و جامعه مورد پذیرش هستند و جوانب گوناگون آن را درک می­کنند.
اما بحث خودکشی متفاوت است. درست است که خودکشی در جوامع سنتی نیز وجود دارد ولی صرفاً در جوامع مدرن است که به یک مسئله اجتماعی تبدیل می­شود. فروپاشی سرمایه اجتماعی، خشونت در رسانه­ها، تعارض میان مدرسه، خانواده و دانش­آموز، سطح بالای انتظارات کودک و ... در گذشته وجود نداشته­اند و همه پیامدهای زندگی مدرن هستند.   
9- هم اكنون بحث بر سر تحليل خودكشي دانش آموزان در استان كردستان و استان‌هاي كشور است، بد نيست كه نگاهي به دلايل و روابط دال و مدلول‌هاي بحران پديده خودكشي شهرستان سردشت به ويژه روستاي مرزي "قلعه رش" كه به روستاي مرگ در رسانه‌ها در اواخر تيرماه امسال شهرت يافت؛ بياندازيم همچنانكه مي‌دانيد از 12 مورد خودكشي شامل 7 نفر زن و 5 نفر مرد اين شهرستان كه در 16 ماه ثبت و گزارش شد، شش مورد تنها مربوط به روستاي قلعه‌ر‌ش بود. تحليل جامعه شناسي شما از اين پديده بحران زای اجتماعی شهرستان سردشت به ويژه روستاي قلعه رش چيست؟
اگر چه متولد سردشت هستم و نزدیک 20 سال در این شهر زیبا و در میان مردمان خوب آن زیسته­ام و چند بار هم به روستای «قلعه­رش» رفته­ام اما به طور دقیق نمی­توانم در این مورد اظهار نظر کنم. فکر می­کنم لازم باشد تا به صورت موردی در این روستا تحقیقاتی انجام شود.
10- نماينده معاونت راهبردي قوه قضاييه در كنفرانس مطبوعاتي، استان های ايلام، كردستان و كرمانشاه را داراي بيشترين ميزان خودكشي در سال 93 اعلام كرده و گفته است، براساس اين آمار، 50 درصد خودكشي‌ها در اين سه استان مذكور به شيوه حلق آویزكردن اتفاق افتاده و مسموميت با سم، دارو ، خودسوزي و استفاده از سلاح‌هاي گرم در رده‌هاي ديگر قرار دارند؛ اين خبر نشان از بحران پديده خودكشي در مناطق كردنشين است که از زبان یک مقام قضایی نقل وروایت می شود؛ ابتدا اعلام این آمار وجایگاه مناطق کردنشین را از زاويه ومنظر جامعه شناسي تحلیل کنید ودرثاني بفرمایید، دولتمردان براي كاهش اين بحران چه رسالتي برعهده دارند؟
داستان ایلام با کردستان و کرمانشاه تا حد زیادی متفاوت است لذا نمی­توان برای این سه استان حکمی کلی و مشابه صادر کرد. اما از آنجایی که مشابهت­هایی نیز میان این استان­ها وجود دارد تلاش برای یافتن نقاط و نکات مشترک نیز بیفایده و نادرست نیست: مردمان این سه استان «کورد» هستند، در غرب کشور و در مناطق مرزی ساکن هستند و عموماً این استان­ها جزو استان­های توسعه­نیافته به شمار می­آیند. شاید آنومی ناشی از تنش و آشفتگی هنجاری و اجتماعی یا به عبارتی جنگ قدرت میان رسوم سنتی و ارزش­های دنیای مدرن یکی از علل اصلی خودکشی به ویژه در میان زنان و نوجوانان باشد. احتمالاً خودکشی در این مناطق، علاوه بر عللی که قبلاً در پاسخ به پرسش­های قبلی ذکر شد، حرکتی اعتراضی در میان زنان و نوجوانان در برابر سلطه­ مردان و بزرگسالان و یا تمامی نمادها و نماینده­های قدرت که در سطح جامعه منشاء نابرابری و کنترل هستند؛ می­باشد.
در مورد رسالت دولت­مردان نیز باید گفت هم به شیوه ایجابی و هم به شیوه سلبی وظایفی را باید به انجام برسانند. اولاً در بسیاری از موارد اگر دخالت نکند و اجازه دهند مردم خود در این موارد تصمیم­گیرنده و حتی مجری باشند، مشکلات کاهش خواهد یافت. دولت در این مناطق بسیار بزرگ و حداکثری است. باید به مردم اعتماد کرد و ایشان را دچار دوگانگی ارزشی و رفتاری نکرد. برخی از دخالت­های بیجا و غیر ضروری مسئولین در مسائل مربوط به مردم در اموری مانند مسائل فرهنگی و آموزشی نه تنها گرهی از کارهای فروبسته مردم نمی­گشاید بر معضلات و نگرانی­ها نیز می­افزاید. دولت حداکثری خوب نیست و متاسفانه در این مناطق نگاه امنیتی موجب شده است «حداکثری­تر» شود.
اما کارهایی که باید انجام دهد قبل از هر چیز این است که زمینه تحقیق و پژوهش را در این زمینه فراهم آورد. تأکید می­کنم که فقط باید زمینه را آماده سازد و تحقیق در این مورد را به عالمان علوم اجتماعی و پژوهشگران واگذار نماید. همه می­دانیم این سه استان در دوران جنگ عراق علیه ایران، آسیب­های فراوان مادی، اجتماعی و روانی متحمل شده­اند، دولت مسئولین برای این مناطق و دروان پس از جنگ برنامه مشخص و منسجمی تا کنون ارائه نکرده­اند و تحقیقات علمی معتبری که تأثیرات جنگ را بر روان و اجتماع مردم بررسی نماید انجام نداده­اند. حاکمیت باید نه تنها فشار بر مردم به صورت مستقیم و غیر مستقیم کاهش دهد و از حجم خود بکاهد در همان حال زمینه را برای مشارکت مردم در حوزه­های مختلف فراهم آورد و به بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی مردم یاری رساند.
نکته دیگری که ذکر آن ضرورت دارد این است که تحقیقات به موقع و به طور منظم اجرا شود و افراد باسواد و برجسته و وارسته مسئول فراهم­سازی زمینه تحقیق را برعهده داشته باشند چرا که بر اساس نظریه «پنجره­های شکسته» پیوند و ارتباط مستقیمی میان ظاهر آشفته و بی­نظم و وقوع جرم وجود دارد. بدین گونه که اگر مردم شاهد اجرا و انجام تحقیقات و ارائه نظرهای علمی و مستند در رسانه­ها و محافل عمومی باشند، انگیزه بیشتری برای همکاری و همیاری در جهت کاهش آسیب­ها و کجروی­ها خواهند داشت. مسئولین باید بلافاصله پس از هر مسئله اجتماعی، حساسیت­های جامعه را دریابند و امکانات پژوهش را آماده نمایند و در اولین فرصت، نتایج را به اطلاع عموم برسانند. مسئولین باید بپذیرند علوم اجتماعی علم هستند و توانایی شناخت مسائل و ارائه راهکار برای بهبود وضعیت جامعه را دارند. علاوه بر این وظیفه مسئولین نظریه­پردازی هم نیست.
در کل بر این باورم شمار کارهایی که مسئولین نباید انجام دهند بسیار بیشتر از آنهایی است که باید انجام آن را برعهده بگیرند.

11- يكي از مشكلاتي كه خبرنگاران رسانه‌هاي جمعي كردستان با آن مواجه هستند، عدم دستيابي شفاف به آمارهاي خودكشي و برخي ديگر از پديده‌هاي اجتماعي است؛ اين در حالي است كه اين نوع برخورد موجب بازيگري برخي از افراد سودجو در شبكه‌هاي اجتماعي و رسانه‌هاي بيگانه مي‌شود و اين نگرش و رفتار شماري از مسئولان موجب عميق‌تر شدن آسيب‌هاي اجتماعي از مجاري رسانه‌هاي بيگانه مي‌شود؛ پيشنهاد شما چيست؟
رسانه­های خارجی از آن جهت موجب عمیق­تر شدن آسیب­های اجتماعی می­شوند که از دور دستی بر آتش دارند و شاید نتوانند تمامی علل و عوامل مؤثر بر آسیب­ها را ببینند. این در حالیست که انجام تحقیقات میدانی در جامعه و بررسی جوانب مختلف یک آسیب این مشکلات را به همراه نخواهد آورد. اگر به صورت شفاف آمار در اختیار جامعه و پژوهشگران قرار گیرد از یک سو آن آسیب و پدیده اجتماعی بهتر و دقیقتر شناخته خواهد شد و از سوی دیگر از میزان تأثیرگذاری رسانه­های خارجی هم کاسته می­شود و به جای اینکه مردم برای تحلیل آسیب­ها به رسانه­های خارجی مراجعه کنند در رسانه­های داخلی به دنبال شناخت بیشتر آسیب­های اجتماعی می­روند، در نتیجه امکان سوءاستفاده نیز کاهش می­یابد.