یکی از شعارها و برنامههای اصلی محمود احمدی نژاد که هشت سال بر کرسی ریاست جمهوری تکیه زد مبارزه با فساد اقتصادی، معرفی دانهدرشتها و افشای روابط پیدا و پنهان آنها بود. با وجود این همگان شاهدند که در این هشت سال نه تنها عزمی جدی از سوی وی برای مبارزه با فساد اقتصادی دیده نشد بلکه نسل جدیدی از مفسدین اقتصادی مورد حمایت و وابسته به دولت سر بر آوردند که پرونده ی معروف به «فساد سه هزار میلیاردی» یکی از آنها به شمار می رود. البته گاه و بیگاه و به مناسبتهای مختلف در سخنان احمدی نژاد سخن از مبارزه با فساد اقتصادی و موانعی که در این زمینه وجود دارد باز به میان آمده است و عدهای بر این باورند که این سخنان و شعارها بیش از آنکه از عزم جدی وی برای مبارزه با مفسدین خبر دهد از این نکته پرده بر می دارد که شعار مبارزه با فساد اقتصادی بیشتر به مثابه حربهای برای خط و نشان کشیدن علیه مخالفان و پوشش و دفاع از دولتمردان فاسد وفادار است.
حال این پرسش پیش می آید که آیا این حربه می تواند احمدی نژاد را به اهداف خود برساند و مخالفان قدرتمندش را از ترس اینکه مبادا پرونده ی فسادشان رو شود به سکوت وادارد؟ آیا این حربه در افکار عمومی نتیجه ی مثبتی به نفع وی به بار می آورد؟
۱. حربهای که احمدی نژاد به کار می برد همواره با «اگر» آغاز میشود و با دعوت به تمکین مخالفان به پایان می رسد، این نشان می دهد که مبارزه با فساد اقتصادی دانه درشتها و پروندهها و اطلاعاتی که در این زمینه دارد صرفاً حربهای است برای ساکت کردن مخالفان تا وی را در انجام کارهایش آزاد بگذارند. بدیهی است که چنین گفتاری افکار عمومی را داشتن عزم جدی برای مبارزه با فساد اقتصادی قانع نمی کند و این گونه تصور می شود که هر گاه کار و برنامههای رئیس دولت با مانعی روبه رو شود آنگاه از این حربه بهره می گیرد تا اهداف خود را به پیش ببرد. تلاش برای سوء استفاده یا استفاده ی ابزاری از شعار «مبارزه با فساد» نه تنها کمکی به کاهش فساد نمی کند بلکه آن را مضاعف هم می سازد، چرا که در چنین حالتی به طور آشکار و در مورد افرادی مبهم پیشنهاد می شود که شما دست از مخالفت و ممانعت علیه من بردارید تا من نیز گوشههای پروندههای شما را همچنان در پرده نگه دارم. در واقع تمامی تلاش احمدی نژاد و سروصدایی که در مورد رو کردن پروندههای فساد به راه انداخته است ابهامات را افزایش می دهد و حداکثر این تصور به ذهن متبادر می شود که وی به دنبال «توافق بر فساد» یا به زبان عامیانه «بخور بخور» است.
۲. مبارزه با فساد اگر صادقانه باشد و در این زمینه عزم جدی وجود داشته باشد، ابتدا مستلزم ارجاع مشخص و مستند به قوه ی قضائیه و صد البته وجود قوه ی قضائیه ی مستقلی است که فارغ از جایگاه حقوقی افراد پروندههای فساد را بگشاید و مفسدین را به پای میز محاکمه بکشاند. در غیر این صورت سخن از وجود پروندههای فساد خود جرم تلقی می شود و نمی تواند به سرانجام برسد. تکرار افشای فساد اگر به نتیجهای نیانجامد به تدریج موجب عادی شدن و یا ناامیدی مردم از برخورد با مفسدین می شود و دیگر افرادی که دستی در قدرت دارند را نیز تشویق میکند که از اختلاس و غارت اموال و ثروت مردم ابایی نداشته باشند چرا که اولاً نباید از دیگران عقب افتاد و ثانیاً با وابسته شدن به قدرت حاکم میتوان به حاشیه ی امن خزید و به نوعی قانون را ناکارآمد ساخت.
حال این پرسش پیش می آید که آیا این حربه می تواند احمدی نژاد را به اهداف خود برساند و مخالفان قدرتمندش را از ترس اینکه مبادا پرونده ی فسادشان رو شود به سکوت وادارد؟ آیا این حربه در افکار عمومی نتیجه ی مثبتی به نفع وی به بار می آورد؟
۱. حربهای که احمدی نژاد به کار می برد همواره با «اگر» آغاز میشود و با دعوت به تمکین مخالفان به پایان می رسد، این نشان می دهد که مبارزه با فساد اقتصادی دانه درشتها و پروندهها و اطلاعاتی که در این زمینه دارد صرفاً حربهای است برای ساکت کردن مخالفان تا وی را در انجام کارهایش آزاد بگذارند. بدیهی است که چنین گفتاری افکار عمومی را داشتن عزم جدی برای مبارزه با فساد اقتصادی قانع نمی کند و این گونه تصور می شود که هر گاه کار و برنامههای رئیس دولت با مانعی روبه رو شود آنگاه از این حربه بهره می گیرد تا اهداف خود را به پیش ببرد. تلاش برای سوء استفاده یا استفاده ی ابزاری از شعار «مبارزه با فساد» نه تنها کمکی به کاهش فساد نمی کند بلکه آن را مضاعف هم می سازد، چرا که در چنین حالتی به طور آشکار و در مورد افرادی مبهم پیشنهاد می شود که شما دست از مخالفت و ممانعت علیه من بردارید تا من نیز گوشههای پروندههای شما را همچنان در پرده نگه دارم. در واقع تمامی تلاش احمدی نژاد و سروصدایی که در مورد رو کردن پروندههای فساد به راه انداخته است ابهامات را افزایش می دهد و حداکثر این تصور به ذهن متبادر می شود که وی به دنبال «توافق بر فساد» یا به زبان عامیانه «بخور بخور» است.
۲. مبارزه با فساد اگر صادقانه باشد و در این زمینه عزم جدی وجود داشته باشد، ابتدا مستلزم ارجاع مشخص و مستند به قوه ی قضائیه و صد البته وجود قوه ی قضائیه ی مستقلی است که فارغ از جایگاه حقوقی افراد پروندههای فساد را بگشاید و مفسدین را به پای میز محاکمه بکشاند. در غیر این صورت سخن از وجود پروندههای فساد خود جرم تلقی می شود و نمی تواند به سرانجام برسد. تکرار افشای فساد اگر به نتیجهای نیانجامد به تدریج موجب عادی شدن و یا ناامیدی مردم از برخورد با مفسدین می شود و دیگر افرادی که دستی در قدرت دارند را نیز تشویق میکند که از اختلاس و غارت اموال و ثروت مردم ابایی نداشته باشند چرا که اولاً نباید از دیگران عقب افتاد و ثانیاً با وابسته شدن به قدرت حاکم میتوان به حاشیه ی امن خزید و به نوعی قانون را ناکارآمد ساخت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر