حکایت آزار کودکان در مهدهای کودک
1.
در چند روز گذشته، خبری
که نشان میداد یکی از مربیان مهد کودک در اردبیل، کودکی را آزار میدهد و رفتار
خشونتآمیزی با وی دارد به سرعت در رسانههای جمعی و شبکههای اجتماعی منتشر گشت.
واکنش اصلی مردم و حتی مسئولین به این حادثه، اظهار تأسف و ابراز انزجار بود به
همین دلیل رئیس سازمان بهزیستی استان اردبیل موضوع را به سازمان بهزیستی کشور،
نمایندگان مجلس و معاونت سیاسی امنیتی استانداری اردبیل ارجاع میدهد و پس از
شکایت از خاطیان، دادگستری به سرعت وارد عمل شده و بلافاصله پرسنل آن مهد کودک
دستگیر و به زندان منتقل میشوند. ابراز انزجار عمومی نسبت به خشونت و آزار دیگران
- به ویژه کودکان - و برخورد سریع مسئولان با کسانی که در این حادثه مقصر هستند را
باید به فال نیک گرفت و از آن استقبال کرد. اما این ماجرا (خشونت و آزار دیگران) لایهها
و جنبههای دیگری نیز دارد که باید توسط کارشناسان اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد. از
آن جایی که خشونت را نمیتوان با خشونت کاهش داد لذا قبل از هر چیز نباید با
متهمان این حادثه با خشونت رفتار کرد و موجبات آزار آنان فراهم شود تا خشونت
بازتولید نشود. انتشار فیلمی که بر اساس آن ادعا میشود یکی از کودکان توسط مربی
مهد کودک مورد آزار قرار گفته است به نوعی موجب آزار مربی مهد کودک و حتی هتک حرمت
اطرافیانش میشود. علاوه بر این چه لزومی دارد چنین حادثهای امنیتی قلمداد شود و
پروندهی آن به معاونت سیاسی امنیتی استانداری ارجاع شود.
2.
آنتونی گیدنز به نکتهی
جالبی در مورد خانواده و امنیت و آرامشی که ادعا میشود در آن وجود دارد اشاره میکند.
میگوید بر خلاف تصور عامی که وجود دارد خانواده ناامنترین مکان برای کودک و زن و
حتی مرد است. تحقیقات اجتماعی نشان میدهد که آمار خشونت در جامعهی ما رو به
افزایش است و نه تنها در خانواده، بلکه در بسیاری از فضاها و میادین اجتماعی،
خشونت به وفور به چشم میخورد و از سوی افراد مختلف، برای رسیدن به اهداف یا حتی
برای تفریح و تفنن مورد استفاده قرار میگیرد. خشونت فقط در مهد کودک یا در مدارس
نیست؛ نگاهی نه چندان دقیق نیز کفایت میکند تا ببینیم تا چه حد در اطراف ما انواع
مختلف خشونت وجود دارد. آیا پزشکی که قبل از گرفتن زیرمیزی حاضر به جراحی و مداوای
بیمارش نیست، «بیمارآزار» نیست؟ آیا کارفرمایی که کارگرش را تحقیر میکند علیه او
خشونت روا نداشته است؟ آیا در دادگاهها و مراکز امنیتی و انتظامی خشونتی اعمال نمیشود؟
نکته اینجاست که باید فکری اساسی برای خشونت اندیشید چرا که خشونت در همه جا و در
بسیاری از مناسبات و روابط اجتماعی وجود دارد.
3.
جنبهای دیگر از این
قضیه را باید در قالب این پرسش مورد بررسی قرار داد که چرا این مربی مهد کودک چنین
عصبانی است؟ و چرا اینگونه با وی رفتار میشود؟ قبل از پاسخ به این پرسش وضعیت
عینی یک مهد کودک را ترسیم میکنم: در مهد کودکی که فرزند من به آنجا برده میشود
سه مربی حضور دارند. در بهترین شرایط تعداد کودکان آن مهد کودک به 15 نفر میرسد.
به ازای هر نفر والدین حدود 60 هزار تومان پرداخت مینمایند. با یک حساب سرانگشتی
مشخص متوجه میشویم که اگر هزینهی آب و برق و اجاره و ... نداشته باشند؛ هر مربی
300 هزار تومان در ماه درآمد خواهد داشت (اگر روابط قدرت بر آنها حاکم نباشد و کل
درآمد را به طور برابر میان خود تقسیم نمایند). حال شاید گفته شود این مهد یک
وضعیت استثنایی است و همهی مهدهای کودک اینگونه نیستند. فرض کنید در یک مهد کودک
100 کودک ثبت نام کردهاند و به ازای هر کودک 100 هزار تومان گرفته میشود آیا باز
10 میلیون تومان کفاف هزینههای جاری یک مهد کودک را دارد یا نه؟ واقعیت این است
که به لحاظ اقتصادی، اوضاع مهدهای کودک کاملاً بحرانی است و هیچ توجیه اقتصادی به
ویژه برای مربیان ندارد. از سوی دیگر مربیان و مهدهای کودک با حجم عظیمی از
انتظارات و حتی محدودیتها دست به گریبان هستند که توان و امکانات تأمین آن را
ندارند. ناهمخوانی انتظارات و امکانات یکی از مهمترین مسائلی است که در مراکز
آموزشی به طور کلی و مهدهای کودک به طور خاص وجود دارد و میتواند پرسنل را بیتفاوت
و گاه عصبی و خشن سازد. همه انتظار دارند مربیان مراکز آموزشی و تربیتی رسالت
انبیا را عهدهدار باشند اما در توزیع امکانات و واگذاری اختیارات نادیده گرفته میشوند.
یکی از علل کمبود امکانات مهد کودکها این است که مدیریت آنها عمدتاً بر عهدهی
زنان است. به طور طبیعی مراکز آموزشی - به غیر از مراکز آموزش عالی – خود از کمبود
امکانات رنج میبرند. حال اگر زنان مدیر باشند و قانوناً باید خودکفا اداره شوند
در یک جامعهی مردسالار و غیر دموکراتیک آیا واقعاً سهم عادلانه و مناسبی به ایشان
داده میشود؟
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر