فرایند
انتخابات را از زاویههای مختلف میتوان مورد تجزیه و تحلیل قرار داد. آنچه در این
فرایند دارای اهمیت قابل توجه است ابتدا بررسی و شناخت علل و انگیزههای مشارکت
مردم در انتخابات و در وهلهی دوم تبیین رفتار انتخاباتی شهروندانی که حاضر به
مشارکت سیاسی هستند و در پای صندوقهای رأی حاضر میشوند از اهمیت ویژهای
برخوردار است. هر دوی این امور را میتوان با استفاده از نطریهی «بازیهای
هویتی» تجزیه و تحلیل کرد و به پرسشهایی که در این زمینه مطرح میشوند، پاسخ داد.
آنچه در این نوشتار مورد بحث و بررسی قرار میگیرد جنبهی دوم این فرایند است. بدین
معنی در واقع یکی از مهمترین پرسشهایی که در ایام انتخابات مطرح میشود و اذهان
را به خود مشغول میدارد این است که علل و سازوکارهای تعیینکنندهی رفتار
انتخاباتی مردم چیست؟
1.
در سالهای
اخیر مسائل مختلفی موجب شده است که مفهوم هویت مورد توجه بیشتر عالمان علوم
اجتماعی قرار گیرد؛ برای نمونه میتوان به گسترش ایدئولوژی ناسیونالیسم ملی و
قومی، جهانیشدن، افزایش دیگریها و مراجع هویتساز، جنبشهای اجتماعی جدید و روند
رو به رشد مهاجرت به کشورهای توسعهیافته اشاره کرد. هویت در دوران جدید بر مبنای
عوامل فوق معنای جدیدی یافت که با تعاریف آن در گذشته متفاوت است: ادعا و استدلال
کلی و اصلی این است: هر فرد اولاً دارای هویتهای متعدد و هر هویت از عناصر مختلفی
تشکیل شده است که لزوماً این هویتها و عناصر آن نه تنها با یکدیگر سازگار و
هماهنگ و دارای انسجام نیستند بلکه ممکن است از تضاد و تعارضهای ریشهای نیز
برخوردار باشند و دوم این که هویت فرد ذاتی نیست بلکه سیال و تاریخی است هر کدام
از این هویتها و عناصرهای آن تحت تأثیر عوامل مختلف فردی، فرهنگی و اجتماعی از یک
سو و ساختاری و ذهنی از سوی دیگر سیال و دگرگون میشود و مجال ظهور و بروز پیدا میکنند.
فرایند
و چگونگی برجسته شدن، ظهور و بروز یک هویت در میان مجموعهای از عناصر و هویتهای
مختلف یا جعبهی هویتی روبیک، «بازی هویتی» نام دارد که از ترکیب این عناصر و هویتها
با عوامل مختلف، هویتها برجسته و به گرهگاه تبدیل میشوند و امکان ظهور برایشان
فراهم میگردد. عواملی که در شکلگیری بازی هویتی نقش
دارند عبارتند از: دیگری یا دیگران که در دنیای جدید آنچنان افزایش یافتهاند که
میتوان از «فضای دیگری» سخن به میان آورد، نوع سرمایهی اجتماعی موجود در جامعه،
ایدئولوژیهای رایج در میان مردم، مصرف، سطح توسعه و ... . هر کدام از این عوامل
به تنهایی یا ترکیبهای گوناگون و بازیی که راه میاندازند در چگونگی بازی هویتی
نقش ایفا میکنند. بازیهای هویتی متضمن پیشفرضهایی در مورد هویت است بدین معنی
که هویت ذاتی و اصیل نیست بلکه برساخته است، متنوع و سیال است، نه تنها لایهها و
سطوح مختلفی دارد بلکه واجد عناصری است که تغییر در سلسله مراتب آن میتواند هویتهای
جدیدی را بسازد و آن را فعال و برجسته نماید. اگر چه دیگری در برجسته و فعال نمودن
و به عبارت دیگر بازی هویتی نقش اصلی را بر عهده دارد اما فرایند و چگونگی ایفای
این نقش به عوامل ساختاری و ذهنی مختلفی وابسته است که بازی هویتی را پیچیدهتر میسازد.
با تمام سیالیتی که هویت را فرا گرفته است اما همچنان یکی از علل اصلی شکلدهنده
به رفتارهای مختلف انسان از جمله رفتار انتخاباتی و سیاسی وی است.
2.
اگر این
نکته پذیرفته شود که هویت یکی از مبانی جهتگیریهای سیاسی و تعیینکنندهی رفتار
انتخاباتی است آن گاه میتوان گفت فعالیتهای انتخاباتی به نوعی از برخورد و
«تقابل هویتها» است. با توجه به این که بحث هویت در جوامع مدرن به طور جدی مطرح
شده و از اهمیت فراوانی برخوردار گشته است، در میدان سیاست نیز رقابتها به گونهای
انجام میشود که هویتها در مقابل هم قرار میگیرند یا به عبارت دیگر جناحهای
سیاسی و گروههای مختلف که هر کدام به نوبهی خود هویتی را نمایندگی و مورد حمایت
قرار میدهند؛ تلاش میکنند هویتی را فعال و برجسته سازند که منجر به رفتاری شود
تا در نهایت آرا به نفع ایشان به صندوقها ریخته شود.
بدیهی
است در انتخاباتهای مختلف، احزاب، گروهها و کاندیداها با هویتهای مختلف در
میدان رقابت حضور پیدا خواهند کرد، بدین ترتیب که در انتخابات ریاست جمهوری یا در
انتخابات مجلس با هویتهای متفاوت و خاص خود ظاهر میشوند و به دنبال برجستهسازی
هویتی متناسب با آن انتخابات به فعالیتهای سیاسی خود جهت میدهند. متقابلاً مردم
نیز در انتخاباتهای مختلف به یک شکل رفتار نمیکنند و گاه ممکن است اجازه و امکان
فعال شدن هر هویتی را ندهند و تا حدی که امکان دارد آن را در ذیل هویت خود مدیریت
و کنترل کنند و بدین شیوه بر شعارها و برنامههای سیاسی احزاب و کاندیداها مؤثر
واقع شوند.
در میان
ما کردها نیز وضعیت به همین گونه است و همواره در میدان سیاست و انتخابات، هویتهای
مختلفی در مقابل یکدیگر قرار گرفتهاند و فعالیتهای خود را گونهای تنظیم کردهاند
که فضا و پیامدهای بازیهای هویتی را به گونهای مدیریت کنند نتیجهی آن جذب
هواداران بیشتری برای آنها باشد. در انتخابات مجلس شورای اسلامی که در اسفند
برگزار میشود احتمالاً رقابت بر سر برجستهسازی و فعال شدن هویتهایی به شرح زیر
درخواهد گرفت:
a.
هویت
جنسیتی: برجستهسازی هویت جنسیتی بدین معناست که عنصر هویتی «زن بودن» نسبت به
دیگر عناصر در شکلدهی به رفتار انتخاباتی تأثیرگذار باشد. زنان به لحاظ آماری
حدود 50 درصد جامعه را تشکیل میدهند. این امر موجب میشود بسیاری از کاندیداها یا
گروههای سیاسی وسوسه شوند تا با استفاده از نیروی بالقوه و فعال کردن این هویت،
آرای زنان را به خود اختصاص دهند. در نتیجه برخی از کاندیداها ممکن است بر اساس هویت
جنسیتی که بدان باور و اعتقاد دارند برنامههای خود را تنظیم و ارائه نمایند و
بدین گونه در راه برجستهسازی این هویت گام نهند.
مروری بر
وضعیت و نتایج انتخاباتهای مختلف (ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و شوراها) در
بیشتر مناطق کردنشین حکایت از آن دارد که امکان برجستهسازی هویت جنسیتی در معنای
عام آن در هر کدام از این انتخاباتها متفاوت است. نتایج نشان میدهد در انتخابات
ریاست جمهوری یا شوراهای اسلامی شهر و روستا این امر که زنان بر اساس هویت زنانه و
جنسیتی رأی خود را به صندوقهای رأی بیاندازند، بیشتر امکانپذیر است اما در
انتخابات مجلس شورای اسلامی این امکان وجود ندارد. ناگفته نماند کاندیداها،
مخاطبین، شعارها و برنامههایی که موجب برجستهسازی هویت زنانه شوند در انتخاباتهای
ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا کاملاً از یکدیگر متفاوتند.
در
انتخابات مجلس شورای اسلامی – در مناطق کردنشین – علیرغم اعلام کاندیداتوری زنان، تا به حال هیچ زنی موفق به کسب اکثریت
آرا نشده است. این وضعیت نشانگر آن است که فعال شدن هویت جنسیتی در انتخابات مجلس
بسیار دشوار است و تا به حال کاندیداهای زن یا مرد نتوانستهاند با استفاده از این
روش آرای زیادی را به دست آورند و یا حتی در قامت رقیبی جدی ظاهر شوند. یکی از علل
آن این است که فعالان اجتماعی زنان تا کنون نتوانستهاند تعریف مشخص و ممتازی از
نگرش و چشمانداز زنانه ارائه و از اهمیت و کارآمدی آن دفاع یا کادر و نیروی کارآمدی تربیت کنند که از این
هویت دفاع و توان فعال کردن آن را داشته باشد. گاهی که انتخابات در میان مردم از
جدیت چندانی برخوردار نباشد ممکن است امر جنسی و نه جنسیتی و یا همدلی و دلسوزی
زنانه در کسب رأی تأثیرگذار باشد اما این با فعال شدن خودآگاهی نسبت به هویت
جنسیتی و تأثیر چشمانداز زنانه بر رفتار انتخاباتی متفاوت است. نمونهی بارز این
امر را در انتخابات شوراها میتوان مشاهده کرد.
b.
هویت
ملی/قومی: شاید بتوان به جرأت ادعا کرد که سرآغاز جنبش اجتماعی/سیاسی کردها، هویتخواهی
قومی/ملی بوده است. این هویتخواهی همواره یکی از عوامل مهم بر رویدادها و
رفتارهای سیاسی مردم به شمار آمده است. بر خلاف هویت جنسیتی، هویت ملی/قومی تا حد
زیادی تبیین و تعریف مشخص و روشن دارد و از آنجایی که به ایدئولوژی تبدیل شده است
گزارهها و اصول آن به شکلی و ساده و همهفهم نیز در اختیار مردم قرار دارد، در
نتیجه از توان بسیج سیاسی بالایی به ویژه در روزهای انتخابات و برای تبلیغات
برخوردار است.
دقیقاً به همین دلیل است که در ایام تبلیغات
انتخاباتی، بخش عمدهای از کاندیداها و جریانهای سیاسی تلاش میکنند خود را به
عنوان نمایندهی این هویت معرفی کنند. برجستهسازی این هویت نیازمند تلاش چندانی
نیست و در بحبوحهی انتخابات و تحت تأثیر فضای انتخاباتی به طور خودکار فعالتر از
گذشته میشود، به همین دلیل است که به جای آن که کاندیداها و احزاب سیاسی برای
فعال شدن آن اقدامی انجام دهند سعی میکنند خود را به آن نسبت دهند و بدین وسیله
آرای مبتنی بر این هویت را به خود اختصاص دهند. اما مشکل از آنجا آغاز میشود که
نمایندگان اصلی این هویت، قائل به مشارکت و حضور در انتخابات نیستند و در اکثر
موارد آن را تحریم میکنند. علاوه بر این چنانچه جریان سیاسی یا کاندیدایی خود را
به طور کامل منتسب به این هویت نمایند ممکن است رد صلاحیت شود و از حضور در
انتخابات محروم گردد، در نتیجه ممکن است ترکیبی از این هویت با دیگر هویتها منجر
به شکلگیری هویت جدیدی شود و مبنای رفتار انتخاباتی مردم گردد.
c.
هویت
دموکراتیک/اصلاحطلبانه: تغییرات مربوط به دوران پساانقلاب و پسا جنگ، همزمان با
شکلگیری و افزایش طبقهی متوسط، گسترش ارزشهای دموکراتیک در ایران به طور عام و
کردستان، موفقیت نسبی دولت اصلاحات و محبوبیت سید محمد خاتمی به طور خاص موجب شد
که این هویت نیز به تدریج شکل گیرد و در بیشتر انتخاباتها مبنای رفتار انتخاباتی
و آرای مردم کردستان قرار گرفت.
تجربه و
پیشینهی انتخابات در کردستان نشان میدهد هرگاه صلاحیت کاندیداهای اصلاحطلبان تایید
شده است در بیشتر موارد توانستهاند حائز اکثریت آرا شوند. به عبارت دیگر با توجه
به این که این هویت، مبنای رفتار انتخاباتی قرار میگیرد در بیشتر موارد نتیجهی
انتخابات به سود اصلاحطلبان رقم خورده است. به همین دلیل است بسیاری از کاندیداها
در ایام انتخابات حداقل به گونهای خود را به نمایش میگذارند که گویی از نظر فکری
و برنامهای اصلاحطلب یا به این جریان نزدیک هستند و یا اگر بدانند از این رهگذر
ممکن است رد صلاحیت شوند خود را مستقل اما نزدیک به اصلاحطلبان معرفی میکنند.
هویت
اصلاحطلبی از آن جهت که بر روشهای مدنی و مسالمتآمیز برای تحقق تنوع و
تکثرگرایی، برابری، آزادی، فعالیت سیاسی با هزینهی کم، تأکید بر انتخابات، اعتماد
به صندوقهای رأی و امیدواری به ایجاد تغییر از طریق آن دارد به آسانی میتواند
بخشی از مطالبات سیاسی هویت ملی/قومی را پوشش دهد و طرفداران این هویت را جذب
نماید و در روزهای انتخابات به گونهای فعال و برجسته شود که مبنای رفتار
انتخاباتی بخش زیادی از مردم قرار گیرد. نتایج انتخابات ریاست جمهوری در مناطق
کردنشین این ادعا را به خوبی تأیید میکند. در انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز
البته با شدت کمتر این امر ممکن و میسر است.
d.
هویت
اصولگرایی: این هویت چهارچوب مشخص و تعریفشدهای در کردستان ندارد. در انتخابات
مجلس یا شوراها به ندرت کسانی یافت میشوند که مبنای هویت خود را جریان اصولگرایی
معرفی کنند و بر این اساس خواهان کسب رأی مردم باشند. در نتیجه ممکن است به دنبال
برجستهسازی هویت اصولگرایی نباشند و به جای آن حذف رقیبان اصلاحطلب و یا تاختن
به چپ و راست با این استدلال که در مورد کردستان با همدیگر تفاوتی ندارند و سیاستی
مشابه را پیروی میکنند، را برگزینند.
اصولگرایان گاهی تلاش میکنند با تأکید بر عناصر هویت ملی/قومی اکثریت
آرای مردم را کسب نمایند اما این استدلال که جریانهای اصلاحطلب و اصولگرا در
مورد کردستان سیاست واحدی را پیشه کردهاند، ضمن این که برای برخی از مردم غیر
قابل قبول است و تفاوتها را هر چند ناچیز و اندک نیز باشند؛ درک میکنند اما در
نهایت آنانی که این ادعا را پذیرفتنی تلقی میکنند کسانی هستند که هدف اصلی آنها
براندازی نظام سیاسی ایران است و بر همین اساس سیاست تحریم انتخابات را در پیش میگیرند.
البته این روش برای برخی از نمایندهها و توجیه ناکارآمدی و ناتوانیشان میتواند
مفید فایده باشد که هیچکدام از جناحهای سیاسی حاکم در ایران در فکر کردستان
نیستند و گوششان بدهکار نمایندهی مردم این دیار نیست.
3. به دلایل مختلف از جمله فقدان احزاب و
مطبوعات ریشهدار که سابقهی فعالیت طولانی، شناختهشده و شناسنامهدار در میان
مردم داشته باشند و وجود و اهمیت هویتهای انتسابی در مناطق مختلف و ایراداتی که
به صورت ساختاری در تعریف و تعیین چارچوب حوزههای انتخابیه وجود دارد؛ ممکن است
شکافهای هویتی مبتنی بر ویژگیهای انتسابی به عنوان گرهگاه ظاهر و مطرح شوند.
برخی از کاندیداها به جای ارائهی برنامه و توسل به ویژگیهای اکتسابی برای کسب
رأی بیشتر تلاش میکنند تا هویتهای انتسابی را که در بیشتر حوزههای انتخابیه
وجود دارند، فعال و برجسته سازند. این هویتهای انتسابی عبارتند از: شهر و روستا
یا محل سکونت، ویژگیهای قومی، زبان، مذهب، جنس، عشیره و طایفه، سن و ... .
فعال کردن و سوق دادن
انتخابات در جهت شکافهای هویتی که بر مبنای ویژگیهای انتسابی فرد در جامعه هستند
با فلسفهی دموکراسی و مبانی نظری و عملی انتخابات همخوانی ندارد و به جای انتخاب
آگاهانه که میبایست بر اساس شایستگی و برنامهی کاندیداها باشد تبدیل به تعصب و
تقلیدی کورکورانه از ویژگیهایی خواهد شد که فرد در ایجاد آنها کمترین دخالتی
نداشته است. از این بدتر هنگامی رخ میدهد که کاندیداها صرفاً نیازها و مشکلات
فردی را مد نظر قرار دهند و سقف رأی خود را بر ستونهایی بنا کنند که از برنامههای
اجتماعی در آن خبری نباشد اما در عوض بر جاهطلبیها و یا نیازهای مشروع فردی
تأکید بورزند به گونهای که جامعه اتمیزه شود و فردگرایی خودخواهانه رواج و رونق
بگیرد. در این وضعیت – در صورتی که کاندیدا اکثریت آرا را کسب کند – به جای تقویت
سرمایهی اجتماعی و شکلگیری شبکههای اجتماعی شفاف و غیر انتفاعی که دربرگیرندهی
تمامی شهروندان باشد منجر به شکلگیری محفل و باندهای انتخاباتی خواهند شد که
صرفاً منافع فردی را پیگیری میکنند و به محض آنکه آن اهداف و منافع تحقق نیافت
ساز مخالف را کوک و به دنبال محفل و باندی دیگر خواهند رفت.