1. از زمانی که «مولوی عبدالحمید اسماعیل زهی» را میشناسم
همواره احترام خاصی برای وی قائل بوده و معتقدم نقش بیبدیلی در حل و فصل مسائل
مربوط اهل سنت در ایران داشته است. ایشان از جمله انسانهای بزرگواری هستند که
همواره تلاش داشتهاند با حسن نیت، مسالمت و نرمی، بسیاری از مسائل و بحرانها را
به گونهای مدیریت و اصلاح نمایند که هزینههای فراوانی را بر جامعه تحمیل نکنند؛
به همین دلیل جایگاه ویژهای در میان اصلاحطلبان، مردم اهل سنت ایران و منطقه دارد.
بسیاری از دستهای پیدا و پنهان خارجی و دشمنان این مرز و بوم و تندروان داخلی،
تلاش فراوانی داشتهاند تا آتش اختلافات مذهبی و فرقهای را گرم کنند و از این
طریق به منافع خود برسند. مولوی عبدالحمید علیرغم بیمهریهای فراوانی که در حقش
شده است اما در حد توان – که این توان البته کم هم نبوده است –
توانسته است به جای گسترش کینه و دشمنی، نهال دوستی بکارد و مانع از گسترش تندروی
و افراط و شعلهور شدن آتش اختلافات مذهبی در منطقهی حساسی چون سیستان و بلوچستان
شود.
2. در روزهای اخیر که حکومت عربستان سعودی حکم اعدام «شیخ
نمر» را اجرا کرد، بسیاری به حق آن را محکوم کرده و برای این واکنش خویش دلایلی
آوردهاند. برای اهل سنت ایران و کسانی همچون مولوی عبدالحمید که همواره نگران گسترش
اختلافات قومی و مذهبی در ایران هستند این اعدام تعبیر خوشبینانهای نداشت و موجب
نگرانی بود، لذا آنچنان که انتظار میرفت از جمله کسانی که این اعدام را تقبیح و به
صراحت مخالفت خود را با آن ابراز کرد جناب «مولوی» بودند. در کنار ایشان «جماعت
دعوت و اصلاح» به عنوان یک تشکل مدنی اهل سنت در ایران نیز با انتشار بیانیهای موضع
خود را نسبت به اعدام «شیخ نمر» اعلام کرد و آن را تأسفبار و موجب بهت و حیرت
دانست. هدف این نوشتار، نقد موضع «مولوی عبدالحمید» و بیانیهی «جماعت دعوت و
اصلاح» در این مورد به طور خاص و حکم اعدام به طور عام است.
3.
موضع مولوی
عبدالحمید و جماعت دعوت و اصلاح تا حد زیادی مشابه هم است؛ هر دو مخالف اعدام شیخ
مخالف رژیم عربستان هستند و تأسف و تأثر خود را از اجرای حکم اعدام وی اظهار کردهاند.
«مولوی» در واکنش به اعدام شیخ «نمر» با تأکید بر این که در دنیای اسلام تفرقه و
عدم اتحاد شدیدی وجود دارد و وضعیت منطقه بحرانی است؛ گفته است: مصالح عالم اسلام
و جهان اسلام تقاضا می کرد که مسئولان عربستان باید از این کار صرف نظر میکردند
زیرا هم اکنون جهان اسلام نیاز به وحدت دارد لذا اعدام «شیخ نمر باقر النمر» به
صلاح اسلام و مسلمین نبود. جماعت دعوت و اصلاح نیز تقریباً از همین
منظر مخالفت خود را با اجرای حکم اعدام ابراز داشتهاند و میگویند: در شرایطی که
التهاب و تشنج به دنبال سلسلهای از جنگهای تحمیلی، منطقه و جهان اسلام را
فراگرفته است، خبر اعدام شیخ نمر موجب تأسف و بهت و حیرت فراوان گردید. اینکه
محتویات پروندهی قضایی ایشان که منتهی به اجرای چنین حکم خشن و سختگیرانهای
شده چه بوده است، یک شأن تخصصی قضایی است؛ اما آنچه هویداست، اجرای چنین مجازاتی
در مورد شخصیتی با ویژگی اجتماعی و هویتی خاص و دارای اعتبار و جایگاه مذهبی خاص
در میان اتباع مذهب خویش، اقدامی است تنشزا که بهویژه در شرایط کنونی منطقه، از
ظرفیت بالای تشنجآفرینی برخوردار است (سایت رسمی
جماعت دعوت و اصلاح).
چنانکه مشاهده
میشود علت اصلی مخالفت با اعدام شیخ نمر یا متأسف و متحیرشدن از آن از سوی مولوی
و جماعت دعوت و اصلاح این است که از یک سو شرایط منطقه دچار التهاب و تنش است و از
سوی دیگر مسلمین بیش از هر چیز به اتحاد و هماهنگی نیاز دارند لذا حکم اعدام این
شیخ که دارای اعتبار و جایگاه مذهبی است، در شرایط کنونی منطقه تنشزا، خشن، سختگیرانه
و به «مصلحت» نیست و باید از آن صرف نظر میشد. علاوه بر این، بیانیهی جماعت دعوت
و اصلاح به نکات دیگری نیز اشاره دارد، بدین ترتیب که نادیده گرفتن حقوق و مطالبات
هویتی و مدنی در مشرقزمین!! و برخی!!؟ از کشورهای اسلامی، قداست بخشیدن به
زمامداران و شیوههای زمامداری، برنتابیدن نقد و مطالبهگری و ایجاد و توسعهی خطوط
قرمز پرشمار، پیمودن راه را بر دلسوزان و کنشگران مسالمتجو دشوار میکند و درعینحال
زمینه را برای افراطگرایان و خشونتطلبان هموار میسازد.
4.
حال پرسشی که
گریبان ما را میگیرد و مواضع بالا را مورد انتقاد قرار میدهد این است که آیا اگر
جهان اسلام و منطقه در آرامش بودند و این اعدام موجب تنش و تشنج نمیگشت، اجرای
حکم اعدام در مورد شیخ معترض روا بود؟ مواضع جناب مولوی و جماعت دعوت و اصلاح نشان
میدهد در صورتی که اگر منطقه دچار تنش نباشد، جنگهای تحمیلی منطقه و جهان اسلام
را فرا نگرفته باشد یا فرد محکوم به اعدام، مورد احترام و دارای پیروانی نباشد؛
ایشان با حکم اعدام دگراندیشان موافقند. به عبارت دیگر در این مواضع بیش از آن که
اصل حکم اعدام به طور عام و دگراندیشان به طور خاص مورد اعتراض باشد نگرانی از
پیامدهای آن است که موجب مخالفت با حکم اعدام شده است وگرنه آن گونه که از این
مواضع برداشت میشود اصل اعدام دگراندیشان مشکلی ندارد و در بدترین حالت ممکن است اندکی
خشن و سختگیرانه باشد.
نکتهی دیگری
که بر اساس آن در بیانیهی جماعت دعوت و اصلاح با اعدام شیخ نمر مخالفت شده است و میتواند
مورد انتقاد قرار گیرد تقسیم انسانها بر اساس «اعتبار و جایگاه مذهبی خاص در میان
اتباع مذهب خویش» است که این نیز به نوبهی خود میتواند در نوع و میزان و شدت
مجازات مؤثر باشد. این بدان معنی است، اگر فردی اعتبار و جایگاه مذهبی خاصی در
میان پیروان مذهبی خویش نداشته باشد، اعدام وی درست است یا با توجه به این که
اعدام وی موجب تنش و تشنجآفرین نخواهد بود، اعدام وی دارای اشکال نیست و نباید
نسبت به آن اعتراض کرد. شاید به این دلیل است که به جای اعتراض به اعدامهای متعدد
عربستان، صرفاً به اعدام شیخ نمر معترض هستند. از این گذشته، در بیانیهی این
جماعت، از آنجایی که اعدام مخالفان سنیمذهب رژیم عربستان (بیش از چهل نفر از
اعدامیها اهل سنت بودهاند) نیز موجب افزایش تنش در منطقه و احتمالاً ایران
نخواهد شد، پس نسبت به آن نیز نباید مخالفت خود را ابراز کرد.
5.
واقعیت این
است در نگاه جناب مولوی عبدالحمید و جماعت دعوت و اصلاح، همچنان عقیده بر جان تقدم
دارد و میتوان با توجه به عقیده، پایگاه اجتماعی و پیروان شخص، مصالح سیاسی و
پیامدهای مثبت یا منفی و شرایط منطقهای افراد را اعدام یا از اجرای حکم خودداری
ورزید. ایشان به هیچ وجه دگراندیشی را به عنوان یک حق نمیپذیرند و اگر مصلحت
ایجاب کند، فرد دارای اعتبار در میان پیروان خویش نباشد و جهان اسلام نیازمند
مدارا و خردورزی نبود، آن گاه کشتن و اعدام کردن افراد بر اساس عقاید و اندیشههایی
که دارند، نباید با مخالفت روبهرو شود.
مخالفت با حکم
اعدام که پای جان انسانها به میان میآید با مصلحتاندیشی و تقسیمبندی انسانها
به دارای اعتبار یا بیاعتبار همان نگاه فقهی/ایدئولوژیک و مبتنی بر گفتمان هویتی
دینی و فهم و درک ساده از قرآن است که در مبنا با حکم اعدام دگراندیشان مخالفتی
ندارد و با اندیشههای نوین که بر تکثرگرایی و تقدم جان بر عقیده تأکید دارد، سازگار
نیست. سید قطب در تفسیر یکی از آیات سورهی برائت (به نقل از سخنرانی هویت و معرفت
عبدالکریم سروش) صراحتاً بیان داشته است اگر مسلمانان به قدرت برسند باید بنیاد
ادیان و افکار دیگر را برکنند. در واقع نه در مصاحبه مولوی عبدالحمید و نه در
بیانیهی جماعت دعوت و اصلاح، بر اساس درک نوین و تکثرگرایانه حکم اعدام مورد نقد
و اعتراض واقع نشده است بلکه آنچه بدان اعتراض شده است عدم توجه به موقعیت زمانی و
مکانی جهان اسلام و عدم توجه به مصالح و رعایت جایگاه و پایگاه معنوی و اجتماعی فرد
محکوم به اعدام در میان پیروان خویش استیا بیانی دیگر از آرا و تفسیر سید قطب از
قرآن است.
بر اساس نگرش
فقهی/ایدئولوژیک از دین، جان انسانها نیز مشمول مصالح عمومی و خصوصی قرار میگیرد
و در مصاحبه و بیانیهی مولوی و جماعت صرفاً از این جنبه با حکم اعدام مخالفت و
حفظ جان فرد تأکید شده است. اگر این نگرش مبنا قرار گیرد آیا عکس آن نیز صادق است؟
یعنی میتوان با توجه به و برای رعایت مصالح عمومی و خصوصی، جان افراد را گرفت؟ در
واقع این محکومیتها بیش از آنکه واقعی و مبتنی بر مخالفت اصولی با اعدام و موافقت
با آزادی بیان و اندیشه باشد، ابراز مخالفتی موقتی است و به معنای کامل کلمه
مخالفت با اصل اعدام محسوب نمیشود. مخالفت واقعی آنگاه مشخص میگردد که باور
داشته باشیم جان انسانها خط قرمز است و تابع هیچ گونه از مصلحتاندیشی نیست، اگر
توجه به مصالح عمومی در مورد بسیاری از مسائل اصل باشد، در مورد جان و حیثیت
آدمیان نمیتوان قائل به تقدم مصلحت بود؛ همانگونه که عقیده نیز بر جان تقدم و
اولویت ندارد.
۱ نظر:
جناب آقای دکتر توکلی
با تشکر از دقت و نقد جنابعالی
بنده تا حدی موافق نقد شما هستم، منتها از لحاظ "منطقی" و در صورت رعایت "انصاف" نمیتوان "مخالفت با اجرای حکم"ی به دلیل "تنش زا بودن" و "ملتهب کننده ی جامعه" بودن را آنچنان تعبیر کرد که خلاف آن مورد حمایت شخص مذکور (جناب مولوی و جماعت دعوت و اصلاح) است. به نظر بنده ایشان فقط بحث ملتهب بودن منطقه را مطرح کرده اند و هیچ گونه اظهار نظری در مورد خود حکم اعدام و مخالف یا موافق بودن با آن را نداشته اند تا بخواهیم اینگونه استنباط کنیم که نظر ایشان به گونه ایست که شما استنباط کرده اید.
لذا معتقدم حضرتعالی از آن حضرات سبقت گرفته اید و پیش داوری کرده و زود قضاوت کرده اید.
با تشکر
ارسال یک نظر