چکیده:
سیاستهای تنظیم و کنترل جمعیت در ایران
که از دههی 70 آغاز شد همراه با عوامل جمعیتشناختی مانند بالارفتن سن ازدواج،
تاخير در فاصله تولد فرزندان و بالا رفتن ميزان تجرد قطعي از عواملی هستند كه در
دو دههی اخیر منجر به كاهش ميزان باروري و در نتيجه كاهش بعد خانوار شدهاند.
همچنين عوامل اقتصادي و فرهنگي نيز در اين زمينه تاثيرگذاري فراواني دارند. نتايج
سرشماري نفوس و مسكن سال 90 حاکی از كاهش قابل ملاحظه بعد خانوار در سطح كشور و
استانهاست، به طوري كه بعد خانوار استان تهران از 6/3 در سال 85 به 3/3 در سال 90
كاهش يافته، در حالي كه اين شاخص در سطح كشور نيز از رقم 4 به 55/3 كاهش يافته است. یکی از معانی کاهش بعد خانوار این است که تعداد خانوادههایی که
دارای تک فرزند هستند رو به افزایش است و یکی از پیامدهای آن ازدیاد خانوادههایی
است که فرزند تکجنسیتی (دختر یا پسر) دارند. ترکیب تک جنسیتی فرزندان در هر
حالتی، به لحاظ جمعیتشناختی مشکلساز نیست چرا که نمیتواند بر پدیدههای کلان
جمعیتی تأثیر زیادی داشته باشد اما به لحاظ اجتماعی و حقوقی، ترکیب تکجنسی
فرزندان مخصوصاً ترکیب تکجنسی اناث در خانوادههای جوامع مسلمان سنیمذهب
میتواند مشکلساز باشد. احکام مربوط به ارث در چنین حالتی مسائلی را برای این
خانوادهها ایجاد کرده است. با توجه به این که بر اساس احکام فقهی ارث، اگر پدر و
مادری فقط دارای فرزند دختر باشند، در این صورت تمام ارث به این فرزند دختر تعلق
نخواهد گرفت و کسانی که مستقیماً مستحق دریافت ارث نیستند (برادر، برادرزاده، پدر،
پدربزرگ و ...) از ارث برخوردار خواهند شد. این امر نگرانیهایی برای خانوادههایی
که صرفاً فرزند دختر دارند ایجاد کرده است که چرا باید اموال آنها پس از مرگ به
فرزندشان به ارث نرسد و کسانی دیگر حتی به مقدار بیشتری از آن برخوردار گردند.
راهکارهایی که ارائه میشود مانند تغییر مذهب، افزایش تعداد فرزندان و انتقال
اموال به فرزندان دختر نیز به نوبهی خود مسائل دیگری ایجاد میکنند. روش تحقیق
بررسی اسنادی و مطالعات کتابخانهای است.
واژگان کلیدی: ارث، بعد خانوار، خانوادهی تکجنسیتی
1. مقدمه
خانواده
یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است که در طول تاریخ تداوم داشته، جایگاه ویژهای
را در زندگی اجتماعی به خود اختصاص داده و موجب بقای نظام اجتماعی بوده است. به
همین دلیل در جوامع مختلف، قوانین و قواعد خاص و ارزشها و هنجارهای ویژهای برای
آن ایجاد کردهاند. این نهاد اجتماعی – علیرغم
تأثیرات غیر قابل انکار آن – اما، همواره
با مسائل اجتماعی و آسیبهایی دست به گریبان بوده که در برهههایی از زمان و در
برخی از جوامع، کارآییاش را با مشکل مواجه ساخته است. در کنار خانواده، قاعدهی
مالکیت نیز در شکل دادن به نظام اقتصادی، زندگی اجتماعی انسان و تداوم آن یا بروز
مشکلات و مسائل مختلف اقتصادی و اجتماعی نقش ویژهای را به خود اختصاص داده است.
یکی
از ارکان قواعد، هنجارها و قوانین خانواده مربوط به ارث میباشد. ارث و قواعد و
قوانینی که به صورت عرفی یا رسمی برای آن تدوین شده است از یک سو بر اساس قاعدهی
مالکیت و در جهت به رسمیت شناخته شدن آن تهیه و تنظیم شده و از سوی دیگر مبتنی بر
مناسبات و اصول خانواده در ارتباط با نقشهای اجتماعی مختلف موجود در خانواده است.
احتمالاً یکی از علل توجه فراوان به قاعدهی ارث در ادیان و جوامع مختلف، احترام
به قاعدهی مالکیت و حفظ همبستگی و تقویت و تحکیم بنیانهای خانواده بوده است. اما
همانند بسیاری دیگر از نهادهای و قواعد اجتماعی، به طور بالقوه ارث نیز ممکن است
در شرایط اجتماعی خاصی، کارکردها و پیامدهای منفی و نامناسبی داشته باشد و منجر به
ایجاد مسائلی در خانواده شود.
2. بیان مسئله
در
سالهای گذشته و به طور مشخص از دههی 70 به این سو، به منظور مهار رشد روزافزون و
بیرویهی جمعیت، سیاستهای کنترل و تنظیم جمعیت اجرا شد. همزمان با تلاش دولت
برای اجرای این برنامه، عوامل جمعیتشناختی گوناگونی مانند افزایش سن ازدواج و
بالارفتن میزان تجرد قطعی، تأخیر در فاصلهی تولد فرزندان و ...، عوامل فرهنگی و
اقتصادی مانند شهرنشینی، تغییر الگوی زندگی، رشد اندیشههای فردگرایانه، قدرت
اقتصادی کم خانوادهها، ریسک ناشی از بار تکفل، تغییر نگرش نسبت به زندگی و جایگاه
فرزند در خانواده، روابط والدین با فرزند یا فرزندان منجر به پایین آمدن میزان
باروری و در نتیجه کاهش بعد خانوار شدهاند. نتايج سرشماري نفوس و مسكن سال 90 حاکی
از كاهش قابل ملاحظه بعد خانوار در سطح كشور و استانهاست، به طوري كه بعد خانوار
استان تهران از 6/3 در سال 85 به 3/3 در سال 90 كاهش يافته، در حالي كه اين شاخص
در سطح كشور نيز از رقم 4 به 55/3 كاهش يافته است.
کاهش
بعد خانوار به خودی خود، مسئلهساز نیست، بلکه آنگاه تبدیل به مسئله میشود که بر
تعداد خانوادههایی که صرفاً فرزند دختر داشته باشند، افزوده شود و قوانین ارث
مربوط به این خانوادهها و سهمی را که به دختران میرسد، در نظر بگیریم. واقعیت
این است ارث یکی از مهمترین موضوعات فقهی و حقوقی دین اسلام به شمار میآید که
پیچیدگیها و کارکردهای خاص خود را به ویژه برای خانواده دارد. یکی از ویژگیهای
بارز قواعدی که در این زمینه به چشم میخورد، تقسیم نابرابر ارثیه بر اساس جنسیت
وارثین است، به گونهای که در شرایط مختلف فرزندان و یا خویشاوندان ذکور بیش از
دختران و وارثین اناث از ارث برخوردار میگردند. این وضعیت آنگاه که خانوادهها
تنها یک فرزند دختر داشته باشند یا زن به تنهایی وارث شوهر باشد، بیشتر خود را مینمایاند.
در چنین حالتی (اگر وارث دختر یا دختران و همسر باشند) بر اساس قواعد مربوط به ارث
در فقه امام شافعی، سهم دختر به طریقه تعصیب[2]
تعیین میشود یعنی از ماترک دو سهم به برادر یا برادرزاده و یک سهم به دختر میرسد
(3/1 سهم دختر و 3/2 سهم برادر یا برادرزاده خواهد بود). چنانچه متوفی
چند دختر داشته ولی برادر یا برادرزادهای هم داشته باشد باز هم به طریقهی تعصیب
از ماترک یکدوم به برادر یا برادرزاده و یکدوم دیگر به دخترها میرسد.
با
توجه به این که تحقیقات متعدد نشان داده است در ایران سرمایهی اجتماعی به شدت
دچار فرسایش شده و بیاعتمادی بر روابط و تعاملات میان افراد جامعه سایه افکنده
است، در مناطقی که مذهب مردم اهل سنت است، برای بسیاری از خانوادههایی که فرزندان
تکجنسیتی اناث دارند مسئله این است که آیا عدم بهرهمندی دختر یا دختران خانواده
از ارث و تعلق قسمت بیشتر آن به خویشاوندان ذکور منصفانه است؟ آیا دخترانشان بیش
از دیگران، استحقاق بیشتری برای بهرهمندی از ارث پدر و مادر را ندارند؟ به عبارت
دیگر، از آنجایی که به علت کاهش بعد خانوار، تعداد خانوادههایی که صرفاً فرزند دختر
دارند نسبت به گذشته افزایش محسوسی داشته است، بسیاری از خانوادههایی که مذهب
آنها اهل سنت است، به دلیل احکام فقهی مربوط به ارث، که بخشی از ارث به خویشاوندان
ذکور تعلق میگیرد با این مسئله روبهرو گشتهاند که چرا باید دختر یا دخترانشان
از ارث پدر و مادر خود به اندازهی خویشاوندان ذکور بهرهمند نباشند. این مسئله
زمانی بغرنجتر میشود که راهحلهای آن، موجب ایجاد مشکلات بیشتری برای خانوادهها
میشود و به این نکته توجه داشته باشیم که بر اثر فرسایش سرمایهی اجتماعی، بسیاری
از شبکههای خویشاوندی، انسجام و همبستگی خویش را از دست دادهاند و فضای بیاعتمادی
بر آنها حاکم گشته است.
3-تبیین نظری مسئله
به
منظور تبیین مسئلهای که ذکر آن رفت، لازم است سه بُعد آن مورد بررسی قرار گرفته
شود:
3.1 فرسایش سرمایهی اجتماعی: بر اساس تعریف
بانک جهانی، سرمایهی اجتماعی به نهادها،
روابط و هنجارهایی که به کمیت و کیفیت کنش های متقابل اجتماعی جوامع شکل می دهند،
اشاره دارد. سرمایۀ اجتماعی، صرفاً حاصل جمع نهادهایی که جامعه را بنیاد نهاده
اند، نمی باشد، بلکه پیوندهای استواری است که آنها را به هم مرتبط می سازد. بسیاری
از تحقیقات نشان میدهد که سرمایهی اجتماعی در ایران از سالهای پس از انقلاب، روندی رو به کاهش داشته
است (رفیعپور: 1378، رنانی: 1385، توکلی:
1389).
این
وضعیت موجب شده است تا کنشهای متقابل اجتماعی و روابط و هنجارهای مقوم آن روبه
ضعف باشند و عدم اعتماد، سواری مجانی، هراس از پولدار شدن، دوری و اختلاف در میان
خویشاوندان افزایش یابد.
3.2
کاهش بعد خانوار: نتایج
آمارهای به دست آمده از سرشماری نفوس و مسکن 1385 نشان از کاهش بعد خانوار - که از
تقسیم کل جمعیت بر تعداد خانوارها به دست میآید - در ایران نسبت به سالهای پیشین
دارد. بدین گونه که بعد خانوار در سال 1375 در جمعیت شهری (6/4) نفر بوده است و در
سال 1385 به (9/3) نفر کاهش پیدا میکند. جمعیت روستایی نیز به همین شکل، شاهد
کاهش بعد خانوار است و از (1/5) نفر در سال 1375 به (4/4) نفر در سال 1385 کاهش
پیدا کرده است. همچنین نتايج سرشماري نفوس و مسكن در سال 90 نیز از كاهش
قابل ملاحظهی بعد خانوار در سطح كشور و استانها حکایت دارد، به گونهای كه بعد
خانوار استان تهران از 6/3 در سال 85 به 3/3 در سال 90 كاهش يافته، در حالي كه اين
شاخص در سطح كشور نيز از رقم 4 به 55/3 كاهش يافته است.
به
دنبال کاهش بعد خانوار یکی از نتایج آن این است که خانوادههای کمجمعیت (2 و 3
نفره) که یا فرزند ندارند یا یک فرزند دارند، افزایش مییابند. به گونهای که به
تدریج در سالهای پس از دههی 70 خانوارهای 2 و 3 روند افزایشی داشته است به طوری که
«خانوارهای 2و 3 نفره در فاصلهی سالهای 1365 تا 1370 در حد 3/23 ثابت مانده و
سپس رو به افزایش نهاده و در سال 1375 به 3/27 درصد رسیده است. این روند میتواند
نسبت خانوارهای مذکور را تا سال 1384 به 4/29 درصد برساند» (زنجانی، 1385). از
آنجایی که ممکن است حدود نیمی از فرزندانی که به دنیا میآیند دختر باشند لذا میتوان
ادعا کرد که مجموع خانوادههایی که فرزند تکجنسیتی دختر دارند بیش از 15 درصد
خانوارهای موجود در جامعه است. عکس این قضیه نیز صادق است، بدین گونه که درصد
خانوارهای پرجمعیت در سالهای پس از دههی 70 به تدریج روبه کاهش داشته و از 27
درصد کل خانوارها در سال 1365 به 21 درصد در سال 1375 و 17درصد در سال 1385 رسیده
است.
3.3 قواعد مربوط به ارث در فقه امام شافعی: مالکیت و به تبع آن ارث یکی از مهمترین موضوعات
فقهی و حقوقی به شمار میآید که در هر جامعهای، قوانین خاص، مشخص و تا اندازهای
پیچیده برای آنها تدوین گشته است. انسان در طول زندگی اجتماعی خود کالاهای غیر
مادی و فرهنگی، ارزشها و هنجارهای مختلفی را میآفریند و از طریق فرایند انتقال
فرهنگی، جامعهپذیری و نهادهای مختلف آموزشی، آنها را از نسلی به نسل دیگر منتقل
میسازد. در مورد تولیدات مادی نیز وضع به همین منوال است بدین معنی که فرد و یا
گروههای اجتماعی، کالاها و اموالی را در طول سالیان زندگی انباشته و در اختیار
داشتهاند، پس از مرگ به حال خود رها نمیکنند و نهادهای مشخص سیاسی و دینی به
عنوان ارث، طی مراسمی آنها را به بازماندگان به طور خاص و گاهی دیگران به طور عام
منتقل مینمایند.
در
میان ادیان مختلف، در دین اسلام، فقه جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده است به
گونهای که در تاریخ اسلام، علم و نظام فقهی منسجم و مدونی ایجاد شده است به گونهای
که در بسیاری از کشورهای اسلامی یکی از مبانی و منابع اصلی وضع، تفسیر و اجرای
حقوق و قوانین به شمار میآید. ارث یکی از ابواب و موضوعاتی است که در قرآن کریم -
در سورهی نساء - مورد اشاره قرار گرفته و به عنوان امری که رعایت آن واجب تلقی
شده است به طور دقیق و مفصل در شریعت اسلام و در فقه در «باب فرائض» مورد بحث قرار
گرفته و کارکردها، قوانین و احکام خاصی برای آن ذکر و وضع شده است. «عفیف طباره»
در بارهی جایگاه «قطعی، حتمی و اجباری» ارث در شریعت اسلام و کارکردهای آن بر این
باور است که «شریعت اسلام قانون ارث را وضع و رعایت آن را واجب نموده است تا از
جمع شدن ثروت در نزد عدهی کمی که باعث اختلاف طبقاتی خواهد شد، جلوگیری نماید»
(عبدالفتاح، عفیف طباره، 1375: 550) و در نتیجه عدالت و انصاف در جامعه گسترش
یابد. همچنین معتقد است احترام به مالکیت فردی و قانون کلی ارث موجب میشود علاقه
به کار و تلاش و کوشش برای به دست آوردن مال در میان مردم و ثروتمندان افزایش یابد
«چون (فرد) میداند تا خود زنده است از ثمرات آن بهرهمند میباشد و میتواند به
مستحقان کمک کند و آن را در راه خیر و صلاح خرج نماید و بعد از مرگش به فرزندان و
پدر و مادر نزدیکانش خواهد رسید» (همان: 554). «نوری» نیز در مورد کارکرد قوانین
ارث در اسلام معتقد است که قوانین ارث در روم، یونان باستان، هند و چین، ایران و
عربستان قبل از اسلام با ظلم و اجحاف همراه بوده است ولی ضوابط ارث شریعت اسلام بر
محور حمایت از مظلومین و محرومین تدوین گشته است (نوری، حسین: 39). «محمدپور» نیز
از پایان دادن به جور و ستمی که قبل از اسلام بر زنها و بچهها اعم از پسر و دختر
رفته است، به عنوان یکی از کارکردهای قواعد ارث در اسلام نام میبرد (محمدپور،
1391: 34).
با
وجود کارکردهایی که فقیهان برای ارث برشمردهاند در مواردی ممکن است مسائلی را
برای برخی از نهادهای اجتماعی یا کیفیت تعامل میان افراد ایجاد نماید. یکی از این
نهادها که در سالهای اخیر و تحت تأثیر تغییراتی که در زمینه تعداد افراد و جمعیت،
در آن به وجود آمده و قوانین مربوط به ارث برای آن مسئلهساز بوده، خانواده است:
قوانین
مربوط به ارث در مورد دختر تنها یا خانوادهای که فرزندانشان صرفاً دختر یا به
عبارت دیگر جنسیت آنها مؤنث است به شرح زیر است: «نظام ارث در اسلام، وارثین را به
دو طبقه تقسیم کرده است، طبقه اول شامل آباء (اصل) و اولاد (فرع) و ازواج میباشد.
طبقه دوم شامل برادران و خواهران است. تمام کسانی که در طبقات اول هستند مستقیماً
از متوفی ارث میگیرند و حَجب نمیشوند (یعنی وارث اصلی هستند و در همهی شرایط
وارثند و به وسیله وارثان دیگر از ارث محروم نمیگردند). اما کسانی که در طبقه دوم
هستند ارث نمیگیرند مگر تمام وارثین طبقه اول یا اکثر آنان وجود نداشته باشند
(عفیف طباره: 551).
واژهی
کلیدی در اینجا «اکثریت» است. به عبارت دیگر ممکن است برخی از وارثین طبقهی اول
که مستقیماً از متوفی ارث میگیرند و به وسیلهی وارثان دیگر از ارث محروم نمیشوند،
زنده باشند اما با وجود این، کسانی در طبقهی دوم که مستقیماً مستحق دریافت ارث
نیستند، از ارث برخوردار شوند. آنچه به بحث ما مربوط میشود این نکته است که دختر
نه تنها به عنوان وارث پدر یا پدر بزرگ یا برادر نمیتواند همچون پسر شخص دورتر را
از ارث محروم سازد، بلکه ممکن است به واسطهی حضور دیگران، میزان سهمالارث وی
کاهش یابد و «حَجبِ نقصان» به شقوق ذیل در مورد وی به وقوع بپیوندد:
· اگر متوفی فقط یک دختر داشته
باشد 2/1 به دختر میرسد و اگر دو دختر داشته باشد 3/2 به آنها میرسد و بقیه حالت
«رد[3]»
به خود میگیرد (محمدپور: 59).
· اگر متوفی یک دختر تنها داشته
باشد ولی دارای برادر یا برادرزادهای نیز باشد سهم دختر به طریقه تعصیب تعیین میشود
یعنی از ماترک دو سهم به برادر یا برادرزاده و یک سهم به دختر میرسد (3/1 سهم
دختر و 3/2 سهم برادر یا برادرزاده خواهد بود).
· چنانچه متوفی چند دختر داشته
ولی برادر یا برادرزادهای هم داشته باشد باز هم به طریقهی تعصیب از ماترک یکدوم
به برادر یا برادرزاده و یکدوم دیگر به دخترها میرسد (همان: 51).
· اگر متوفی فقط یک دختر و چند
نوه داشته باشد 2/1 ماترک به دختر و 2/1 بقیه به نوهها به نسبت پسر دو برابر دختر
میرسد (همان: 59).
· اگر متوفی چند دختر و چند نوه
داشته باشد 3/2 ماترک به دخترها و بقیه به نوهها به نسبت پسر دو برابر دختر میرسد.
در این حالت اگر نوههای متوفی یک دختر یا چند دختر باشد به نوههای دختری چیزی
نمیرسد (همان: 60).
· ضابطهی حَجب از اصل ارث مبتنی
بر اقربیت نسبت به متوفی است. بدین معنی که شخص نزدیکتر به متوفی، شخص دورتر را
از ارث محروم مینماید (همان: 44).
نکتهی دوم و قابل توجه در این زمینه این است که دختر یا
دختران نمیتوانند اشخاص دورتر مذکر را از ارث محروم سازند و این ضابطه (حَجب) شامل
حال آنها نمیشود. مواردی که در موضوع ارث دختر یا دختران مورد اشاره قرار گرفت
نشان میدهد که پدر و مادر، نوهها، برادر و برادرزاده و ... اگر چه اقرب به شمار
نمیآیند و دورتر هستند اما اگر وارث طبقهی اول فقط دختر یا دختران باشد، همچنان
از ارث برخوردار خواهند بود. در مورد پسران قاعده و ضابطهی حَجب صدق میکند به گونهای که
پدران با وجود پسران یا پسرانِ پسران و برادران با وجود پدران و نیز عموها با وجود
برادران از طریق تعصیب ارث نمیبرند (الخن: 338).
4- پیامدها
با ذکر این مقدمات در مورد تغییر ابعاد جمعیتی خانواده و
وجود قوانین و قواعد مربوط به ارث، اکنون به پرسش اولیهی این نوشتار برمیگردیم
که در شرایط جدید، نهاد خانواده با چه مسئلهای دست به گریبان خواهد بود؟
قبل از این که به این پرسش پاسخ داده شود ذکر این
نکته ضروری است این مسئله (داشتن فرزند تکجنسیتی دختر)، مسئلهی اجتماعی جدیدی
است که در گذشته، به این شکل، چنین تصوری
در مورد آن مطرح نبوده است. در گذشته به علت میزان باروری زیاد، خود به خود از
تعداد کسانی که صرفاً فرزند دختر دارند کاسته میشد و اگر نگرانیی در این زمینه
وجود داشت ربطی به ارث نداشت و تنها به نداشتن فرزند پسر که «اجاق» محسوب میشد و
عدم تداوم اصل و نسب خانوادگی برمیگشت. ضمن این که به علت سبک و شیوهی زندگی در
خانوادهها که عمدتاً به شکل گسترده بود و وجود میزان بالای سرمایهی اجتماعی درونگروهی
و قدرت اعتقادات دینی، به راحتی تقسیم ارث در میان افرادی چون برادر، پسر برادر،
پسرِ پسر و ... قابل قبول بود و داشتن فرزند تکجنسیتی دختر حساسیت چندانی ایجاد و
آن را به یک مسئلهی اجتماعی تبدیل نمیکرد.
در سالهای اخیر، اما در خانوادهها وضعیتی به
وجود آمده است که تحت تأثیر وضعیت اقتصادی و فرهنگی به طور عام و برنامههای تنظیم
خانواده و سیاستهای مبتنی بر کاهش جمعیت به طور خاص، بسیاری از خانوادهها برای
داشتن زندگی بهتر، فرزند کمتری را به دنیا میآوردند (به گونهای كه بعد خانوار
استان تهران از 6/3 در سال 85 به 3/3 در سال 90 كاهش يافته، در حالي كه اين شاخص
در سطح كشور نيز از رقم 4 به 55/3 كاهش يافته است)، این امر موجب شده است تا تعداد
خانوادههایی که کمجمعیت هستند و فرزندان تکجنسیتی دارند نسبت به گذشته به شدت
افزایش یابد و متعاقب آن بر تعداد خانوادههایی که فقط فرزند دختر دارند؛ افزوده
شود. علاوه بر این، به علت فرسایش روزافزون سرمایهی اجتماعی، اهمیت یافتن
ارزشهای مادی، تغییر نگرش نسبت به جایگاه دختر در خانواده و تغییر شکل خانواده از
گسترده به هستهای، اختصاص بخشی از ارثیه به دیگران برای بسیاری از خانوادهها قابل
قبول و پذیرفتنی نیست و فرزندان دختر خود را بیشتر از برادر یا نوه و ... مستحق
دریافت کل ارثیه میدانند.
علاوه
بر افزایش کمی خانوادههای تکجنسیتی دختر و تغییر نگرش نسبت به سهم دختر از
ارثیه، عامل دیگری که این وضعیت جدید را به یک مسئلهی اجتماعی تبدیل کرده است،
وجود راهکارهایی است که برای حل مسئله کارآیی چندانی ندارند. این راهکارها عبارتند
از:
·
تغییر مذهب یا
دین: با توجه به اینکه تغییر دین در اسلام ممکن نیست و فردی
که دین خود را تغییر داده است مرتد به حساب میآید لذا این راهکار به هیچ وجه
امکانپذیر نیست. در مورد تغییر مذهب، به لحاظ فقهی، ممکن است برخورد ملایمتری در
نظر گرفته شده باشد اما در اینجا نظارت و کنترل اجتماعی است که نقش اصلی را بازی
میکند و مردم کسی را که به خاطر «پول» و مادیات مذهب خود را تغییر داده باشد، طرد
میکنند و مسائل دیگری دامن فرد و خانوادهها را میگیرد.
·
افزایش میزان
باروری: همچنان که گفته شد علاوه بر سیاستهای تنظیم خانواده که
نقش مؤثری در کاهش بعد خانوار داشتند، عوامل اقتصادی و فرهنگی (شهرنشینی، تغییر الگوی زندگی، رشد اندیشههای فردگرایانه،
قدرت اقتصادی کم خانوادهها، ریسک ناشی از بار تکفل، تغییر نگرش نسبت به زندگی و
جایگاه فرزند در خانواده، روابط والدین با فرزند یا فرزندان) هم
در این زمینه نقش به سزایی داشتهاند.
لذا خانوادهها
با تغییر سیاستهای تنظیم خانواده و تغییر شعار آن از «فرزند کمتر زندگی بهتر» به
«فرزند بیشتر زندگی بهتر» حداقل در کوتاهمدت، حاضر به بالا بردن میزان باروری
نخواهند بود و این راهکار نیز در حل مسئله چندان مؤثر نیست.
·
انتقال ثروت
والدین به فرزند یا فرزندان دختر: به دلایل مختلف این راهکار نیز
نمیتواند مؤثر باشد. انتقال ثروت به فرزندان برای بسیاری از پدران و مادران، ریسک
بزرگی به حساب میآید. از یک سو ناسازگاری و عدم اعتماد میان والدین و فرزندان که
میتواند ناشی از فرسایش سرمایهی اجتماعی باشد و از سوی دیگر تغییر در سبک زندگی
و گسست نسلها که انتظارات متفاوتی را ایجاد میکند، میتواند مانع از انتقال ثروت به فرزندان شود.
در نتیجه این راهکار نیز چندان مورد قبول کسانی که صرفاً فرزند دختر دارند واقع
نشده است. این نگرانیها پس از ازدواج دختر به نحو محسوسی افزایش مییابد، چرا که
ممکن است دختر از سوی شوهر برای استفاده از ثروتی که به نام وی است تحت فشار قرار
گیرد و زندگیاش با مشکلاتی مواجه شود یا اینکه دختر قبل از پدر و مادر فوت کند و
ارثی که از وی به جا مانده و در واقع ثروت والدینش میباشد؛ به شوهر برسد.
نتیجه گیری
به طور خلاصه میتوان گفت قوانین ارث مربوط به
سهم دختر در شرایط کنونی که بعد خانوار کاهش و در نتیجه تعداد خانوادههای تکجنسیتی
دختر افزایش یافته است، تغییر نگرش نسبت به جایگاه دختر و تأکید بر برابری جنسیتی در
خانواده و جامعه و فرسایش سرمایهی اجتماعی؛ منجر به شکلگیری یک مسئلهی اجتماعی
جدید شده است که بسیاری از خانوادهها را در موقعیت دشواری قرار داده؛ به طوری که
آن را منصفانه و در جهت گسترش عدالت و برابری نمیدانند. حلِّ آن نیز با توجه به
راهکارهایی که در جامعه برای آن در نظر گرفتهاند ممکن و میسر نیست؛ مگر اینکه این
قواعد فقهی توسط فقیهان مورد اجتهاد و بازبینی قرار گیرد و با بهره گیری از
رویکردهای نوین و پویا در فقه مقارن متناسب با نیازها، ارزشها و شرایط روز در آنها
دگرگونی به وجود آید و بدینوسیله از پیامدهای اجتماعی-حقوقی این معضل جلوگیری شود.
منابع:
-
الخن، مصطفی و دیگران (1388):
فقه منهجی، ترجمه محمد عزیز حسامی و فرزاد پارسا، انتشارات کردستان، چاپ دوم،
سنندج.
-
توکلی، خالد
(1389) بررسی تأثیر سرمایهی اجتماعی درونگروهی و برونگروهی بر توسعهی اقتصادی
در استانهای کشور، پایاننامهی دکتری جامعهشناسی توسعه، دانشگاه اصفهان.
-
رنانی، محسن
(1385) «نقش سرمایهی اجتماعی در توسعهی اقتصادی»، فصلنامهی فرهنگی، اجتماعی،
اقتصادی دریچه، سال سوم، شمارهی 10: 4-23.
-
رفیعپور، فرامرز(1379) آنومی یا آشفتگی اجتماعی: پژوهشی در زمینه پتانسیل آنومی در شهر تهران، تهران: سروش، چاپ اول .
-
زنجانی، حبیبالله
(1385) تحول جمعیتشناسی خانوار در ایران، نامه انجمن جمعیتشناسی ایران، شماره 1.
-
عفیف طباره،
عبدالفتاح (1375): روحالدین اسلامی، ترجمه ابوبکر حسنزاده، انتشارات سقز- محمدی،
چاپ اول، سقز.
-
محمدپور،
عبدالعزیز (1391): قوانین اسلامی: ازدواج، طلاق، ارث، وصیت؛ معروف به «احوال
شخصیه» در ماده 12 قانون اساسی، طبق مذهب امام شافعی (ره)، انتشارات تابش فرهنگ،
چاپ اول.
-
نوری، حسین:
کتابی که نیمی از علم فقه است؛ نور علم، دوره دوم، شماره هفتم.
[2] - عصبات به کسانی گفته میشود که سهم آنان مانند صاحبان سهام معین نشده
است و شامل اقارب و خویشاوندان ذکور میشود. عصبهها از خویشاوندانی هستند که از
طرف پدر به میت میرسند و باید عاقلهی او هم باشند. این گروه زمانی ارث میبرند
که از ذویالفروض کسی وجود نداشته باشد و یا اگر وجود داشته باشد پس از گرفتن سهام
آنها مقداری از ترکه باقی بماند (محمدپور: 39-36). عصبه در لغت به معنای
خویشاوندان مذکر فرد است، مانند جد، پدر، پسر، پسر پسر، برادر ابوینی، برادر پدری،
پسر برادر ابوینی، پسر برادر پدری، عموی ابوینی، عموی پدری، پسر عموی ابوینی، پسر
عموی پدری عصبه هستند و از طریق تعصیب ارث میبرند (الخن و دیگران: 336).
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر