آسیبشناسی جنبش ملی کرد از دیدگاه ابراهیم یونسی
خالد
توکلی[1]
پس از جنگ
جهانی اول به تدریج – در یک معنای عام – جنبشهای
اجتماعی فراوانی در میان جوامع و مردم خاورمیانه شکل میگیرد که تا حدی متفاوت از
گذشته است، یکی از مؤلفههای ممتاز و بارز برخی از آن جنبشها این است که اهداف
سیاسی دارد و گونهای دیگر از سازمان اجتماعی که «حزب» نامیده میشود به آن
سروسامان میدهد و هویتخواهی به یکی از مهمترین آرمانها و اهداف این جنبشها
تبدیل میشود. به عبارت دیگر، این جنگ که منجر به فروپاشی امپراطوری عثمانی و حضور
استعماری و مداخلهگرانهی کشورهای قدرتمند غربی در مناطق مختلف جهان گردید، موجب
شد به ویژه در خاورمیانه، هویتهای مختلف ملی، برجسته، فعال و مبنای کنش اجتماعی
بسیاری از افراد و گروههای مختلف اجتماعی قرار گیرد و در نهایت این امر به تدریج
به یکی از علل عمدهی ظهور و بروز جنبشهای اجتماعی هویتطلب و ملیگرا تبدیل
گردد.
کردها نیز
مانند تمامی جوامع دیگر خاورمیانه، از این تغییرات و تحولات تأثیر پذیرفتند و از
این به بعد است که «حزب سیاسی» به یکی از اشکال مهم سازمان اجتماعی و هویتخواهی
به یکی از آرمانهای سیاسی در میان مردم کردستان در میآید و به مطالبات، مواضع
سیاسی و حتی زندگی عادی مردم و به طور خلاصه به جنبش اجتماعی و ملی مردم کرد شکل و
جهت میدهد. در روند شکلگیری و رشد این جنبش، شخصیتها و گروههای مختلفی نقش
داشتهاند؛ «ابراهیم یونسی» یکی از این شخصیتها به شمار میرود که در طول زندگی
خود به شیوههای گوناگون بر این جنبش اثر گذاشته است. ایشان در ادامهی پروژهی
مورخ نامی کرد «امین زکیبگ» که تاریخ را مبنای تکوین هویت میدانست به ترجمهی
کتابهای تاریخی متعددی همت گماشت که به نوبهی خود نقش قابل توجهی در این زمینه
ایفا کرد. «یونسی» اما به ترجمه بسنده نکرد و قدمی فراتر از پیشینیان خود برداشت و
در حدی که ممکن و مقدور بود، علاوه بر ترجمه، جنبش اجتماعی مردم کرد را «آسیبشناسی»
نیز کرد.
بدیهی است
آسیبشناسی، بازاندیشی و بازنگری انتقادی یک جنبش اجتماعی در فرایند شکلگیری آن
از اهمیت زیادی برخوردار است؛ در این نوشتار با استناد به مقدمههایی که «یونسی»
برای کتابهایی که ترجمه کرده، نوشته است، آسیبهایی که از نظر ایشان بر جنبش
اجتماعی مردم کرد وارد است، بازخوانی میشود. قبل از آن لازم است به طور خلاصه
تعریفی از جنبش و ویژگیهای آن آورده شود.
تعریف
مفاهیم
جنبش
اجتماعی:
این مفهوم
در میان جامعهشناسان از جذابیت فراوانی برخوردار است و بهویژه پس از جنگ جهانی
دوم، تعاریف و تفاسیر مختلفی از آن ارائه شده است. در یک معنای کلی، جنبش اجتماعی
یکی از انواع رفتارهای جمعی به شمار میآید که دارای ویژگیهای زیر است (جلاییپور؛
1381: 23-19):
- جنبشهای اجتماعی پدیدهای مختص جوامع مدرن هستند؛
- نوعی رفتار جمعی است که دارای سازماندهی است؛
- پاسخ عدهی زیادی از مردم به یک وضعیت یا مسئلهای خاص است؛
- تعداد زیادی از گروههای رسمی و غیر رسمی، رسانهها، سازمانها،
محافل، شخصیتها و مردم میتوانند در پیگیری مطالبات جنبش و تحقق آنها سهیم باشند
بدون اینکه رابطهی چهرهبهچهره یا رسمی با یکدیگر داشته باشند؛
- این پاسخ هیجانی و کوتاهمدت نیست بلکه تداوم دارد و هدف یا
اهداف مشخصی را دنبال میکند؛
- جنبش اجتماعی از حد یک اعتراض فرارفته و سعی دارد برنامهها
و «ایده»هایی را در جامعه تحقق بخشد.
«تورن»
بر این باور است که جنبشهای اجتماعی، نوع خاصی از تضاد اجتماعی هستند و بر سه اصل
استوار گشتهاند (روشه؛ 1366: 167-165):
- یک جنبش اجتماعی باید دارای هویت مشخصی باشد که نشان دهد از
چه افرادی تشکیل شده است، سخنگوی چه افراد و گروههایی از مردم است و از منافع چه
کسانی دفاع میکند؛
- یک جنبش اجتماعی همواره در مقابل یک نیروی مقاوم و متضاد با
خویش قرار دارد و میخواهد آن را در هم شکند. در واقع موجودیت جنبش به ضدیت و
مخالفت وابسته است.
- آغاز یک جنبش اجتماعی با توسل به ارزشهای عام، همگانی و
برتر همراه است. این ارزشهای عام میتواند رهایی از سلطه، منافع ملی، آزادی، حقوق
انسانی، رفاه و خوشبختی و ... باشد.
از نظر «روشه»
جنبش اجتماعی، سازمانی کاملاً شکلگرفته و مشخص است که برای حفظ منافع یا رسیدن
به اهداف و آرمانهای خاصی ایجاد میشوند و در میان مردم به جذب نیرو میپردازند
(همان: 164). «گیدنز» جنبشهای اجتماعی را به عنوان تلاش جمعی برای پیشبرد منافع
مشترک از طریق کنش جمعی و بیرون از حوزهی نهادهای مستقر تعریف میکند و جنبشهای
ملیگرا را یکی از مهمترین جنبشهای اجتماعی دنیای معاصر میداند که نه تنها در
آغاز سدهی بیستویک همچنان زنده است که تقویت نیز شده است (گیدنز؛ 1386: 639).
آسیبشناسی
جنبش ملی کرد
جنبش ملی کرد
که نزدیک به یک سده سابقه دارد یکی از جنبشهای اجتماعی مهم در خاورمیانه به شمار
میآید. «ابراهیم یونسی» از دو جهت، تلاش کرد تا به تقویت و پیشبرد اهداف این جنبش
کمک کند: آگاهی مردم و نخبگان کرد از نظریات نویسندگان غربی نسبت به کردستان و
جنبش ملی کرد و آسیبشناسی این جنبش.
در جهت
اول، ایشان تلاش کردند تا هر چه بیشتر کتابخانهی کردی را عمق و غنا ببخشند و مردم
و نخبگان کرد را نسبت به مطالعه و نظر و نگرش نویسندگان غربی در بارهی کردستان آگاه
نماید. تلاشی که چندین سال تداوم داشت و نتیجهی آن ترجمه و انتشار چندین کتاب بود
که شور و شوق و پرسشهای خاصی را در جامعه ایجاد میکرد.
جهت دوم
که موضوع اصلی این نوشتار است «آسیبشناسی» جنبش ملی کرد از دید «یونسی» است که در
مقدمهی اکثر کتابهایی که ترجمه کرده است، میتوان آن را دید. تردیدی نیست آسیبشناسی
یک جنبش و بررسی انتقادی جنبههای مختلف آن از اهمیت فراوانی برخوردار است و غفلت
از آن ممکن است موجب تضعیف یا حتی انحراف آن شود. امری که در جنبش ملی کرد به ندرت
دیده میشود و کمتر کسی این جسارت را داشته است که از این جهت آن را به طور شفاف بازنگری
کند و نقاط ضعفش را گوشزد نماید. ایشان در آسیبشناسی خود چند مسئله را مورد تأکید
قرار داده است:
1. تاریخ کرد به مثابه ذکر مصیبت تکرار: دلیل اصلی و کلی که
«یونسی» به آسیبشناسی تاریخ و جنبش ملی کرد میپردازد شاید همین باشد که آن را در
عبارتی خلاصه میکند و میگوید: «اگر از من بپرسی کردها چه کردند، میگویم
«شوریدند، جنگیدند، به هم خیانت کردند، شکست خوردند و کشتار شدند» (کینان، 1372:
5). وی بر این باور است این چرخه در تاریخ کرد، استمرار داشته است و این یکی از
مهمترین آسیبهایی است که مانع از رسیدن جنبش ملی کرد به اهداف و آرمانهایش است.
بدیهی است برای رهایی از این دور باطل و چرخهی معیوب قبل از هر چیز باید آسیبهایی
که جنبش را تهدید میکند شناخت. در واقع «یونسی» برای شکستن این تکرار و پایان
مصیبت است که به انتقاد و شناسایی آسیبها روی میآورد.
«عبدالله
کیخسروی» نیز در کتاب «مصیبت کرد بودن» به همین نکته اشاره میکند. وی با اشاره به
هشت «پیچ» مهم در تاریخ کردستان، از تقدیر یا حوالت تاریخی «پیچهرزها» سخن به
میان میآورد که در پایان هر پیچ تاریخی کردستان تکرار میشود و ظاهراً گریزی از
آن نیست (کیخسروی؛ 1381). «یونسی» با تشبیه «فاجعهی کردها» با «فاجعهی سرخپوستان
آمریکا» معتقد است که صحنهها، مرتباً تکرار میشوند و فقط نامهاست که تغییر میکنند.
وی یکی از علل اصلی تکرار مصبیت کردها را خیانت از پی خیانت ذکر کرده است. در
واقع، خیانت از یک سو موجب تکرار فاجعه و مصیبت میشود و از سوی دیگر، تکرار خود
خیانت در تاریخ یک ملت میتواند فاجعه به حساب آید.
2. عدم ثبت و ضبط وقایع و تبلیغ نشر آرمانها و افکار: از نظر
«یونسی» کردها به طور عام که افراد و احزاب را نیز در برمیگیرد برای ثبت و ضبظ
تاریخ خویش ارزشی قائل نیستند و صراحتاً میگوید: «آنچه او (کرد) میشناسد تفنگ
است و بس» (کینان: 6). به عبارت دیگر به نوعی به جدال قلم و تفنگ در تاریخ جنبش
ملی کرد اشاره دارد. «قانع» نیز این تضاد را قبلاً مورد اشاره قرار داده بود:
پیاوەتی ئەمڕۆ بە نووکی خامەیە و نوتقی زمان ئیدیعا موحتاجی شیر و ئەسڵەحە و خەنجەر
نیە
این بیتوجهی
به قلم چنان گسترده میشود که به نوبهی خود پیامدهای منفی دیگری بر جبنش ملی کرد
دارد:
o
غفلت از خود و
توجه به مسائلی که هیچ ربطی به کردها ندارند یکی از این پیامدهاست. از نظر ایشان
احزاب حاضر نیستند کتابهای رمان، پژوهش و تاریخ مردم کردستان را منتشر نمایند و
به جای آن حاضرند مطالبی در بارهی «انور خوجه» یا «مائو» به چاپ برسانند و هزینههای
مالی و جانی کلانی برای آن بپردازند. وقتی حاضر با انتشار کتاب نیستند به طریق
اولی آن را نیز نخواهند خواند و عدم آگاهی از تاریخ و فرهنگ منجر به گرفتن تصمیمهای
نادرست در جنبش و عدم شناخت سازوکار سیاست داخلی و شرایط جهانی میشود.
o
نگارش تاریخ ما
توسط دیگران از دیگر پیامدهای بیتوجهی به عدم ضبط وقایع و انتشار آنهاست. بدیهی
است هدف اکثر بیگانگان از نگارش تاریخ ما رعایت جانب انصاف، نشان دادن نقایص و نارساییها
و خدمت به ما نیست بلکه آنها بیشتر تلاش دارند تا «درستی سیاست دولت متبوع خود را
در قبال حرکاتی خاص توجیه کنند».
3. تقدس بخشیدن به رهبران کرد: از نظر «یونسی» ضمن اشاره به
نوشتهای که در آن «ملا مصطفی بارزانی» را مورد انتقاد قرار داده بود و اعتراض برخی
از طرفداران بارزانی به آن نوشته بر این باور است عقبماندگی کردها موجب شده است
که رهبران خود را مقدس جلوه دهند و در نتیجه هرگونه انتقاد از آن را برنمیتابند و
باور نمیکنند که ممکن است اشتباه یا عمل خلافی از او سر بزند (همان: 8).
لذا
«کمترین خردهگیری ... حکم توهین به مقدسات را پیدا میکند» و شیفتگی نسبت به رهبر
موجب میشود که از ظن خود یار وی شوند و ویژگیهای فوقبشری و خارقالعاده به وی
نسبت دهند. این وضعیت آن گاه فاجعهبارتر خواهد شد که شیفتگی مردم به رهبر نیز
سرایت کند و او را بهسوی شیفتگی نسبت به خود برساند و خود را تافتهی جدا بافته،
برگزیده و ممتاز قلمداد کند. از نظر «یونسی» تقدس بخشیدن رهبران به خودشیفتگی آنها
و در نهایت منجر به خودکامگی میشود و به تدریج میپندارد که دارای رسالت تاریخی
است (همان: 13-11).
4. خودسانسوری و سکوت: «یونسی» این استدلال را که از آنجایی که
ممکن است انتقاد موجب سوءاستفاده و شادی دشمن شود باید ابراز نکرد و خودسانسوری و
سکوت انتخاب شود؛ یکی از آسیبهای وحشتناک و اصلی جنبش ملی کرد میداند.
وی در
پاسخ به این افراد که انتقاد را به دلیل دشمنشادی نفی میکنند، میگوید: «معنی و
مفهوم این کلام این است که تصمیم گرفتهام چیزی نفهمم، نمیخواهم چیزی بفهمم، تو
را بخدا کاری نکن که بفهمم، چون دشمن شاد میشود! دیگر نمیفهمند اگر ننویسند دشمن
شاد میشود، اگر بنویسند دشمن میفهمد که فهمیدهاند و ممکن است برای این بیقاعدگیها
تدبیری بیندیشند؛ اگر بنویسند رهبران آینده خواهند دانست که آیندگان خواهند نوشت
...» (همان: 22).
5. اعتماد به نظام سرمایهداری و آمریکا: یکی از ایرادهای اساسی
«یونسی» به جنبش ملی کرد و برخی از رهبران آن (ملا مصطفی بارزانی و جلال طالبانی)
این است که در وهلهی اول به نظام سرمایهداری و پس از آن به نظام کمونیستی و
اتحاد جماهیر شوروی اعتماد میکنند.
وی علت
اعتماد به این کشورها را نیز یا در ندیدن و نخواندن و یا در عدم درک درست واقعیتها
و فقدان ذهنیت تاریخی میبیند (مکداول؛ 1380: 9)، چرا که به اندازهی کافی اسناد
معتبر وجود دارد و به کرات مشاهده شده است که این کشورها نقض اصول و آرمانهای خود
را به سادگی نادیده میگیرند. برای نمونه به موضع امریکا در مورد بمباران شیمیایی
حلبجه اشاره میکند که علیرغم این که آمریکاییان، مکالمهی خلبانان عراقی را کنترل
و شنیده بودند و کلیهی روستاهای تخریبشده توسط صدام در نقشههای وزارت دفاع
آمریکا با علامت خاص مشخص شدهاند، اعلام میکنند که از استفادهی صدام از بمباران
شیمیایی مردم کرد، بیخبر بوده اند (همان: 10). در مورد ترکیه نیز وضعیت بر همین
منوال است. اگر چه آمریکا نیک میداند که در ترکیه حقوق اساسی کردها نقض میشود و
کردها حق ابراز هویت و سخن گفتن به زبان خود را ندارند اما با وجود این آمریکا
سکوت پیشه کرده و به قول «یونسی» در مقابل ترکیه «دوست دمکراسی خفقان میگیرد و
صدایش در نمیآید» یا رفتار دوگانهای را از خود به نمایش میگذارد؛ از یک طرف
سرکوب کردها را تحت عنوان حق «دفاع مشروع» برای رژیم ترکیه توجیه میکند اما «از
نظر آمریکا، مردم کرد حق دفاع از خود ندارند، چون با «دموکراسی» پسند آمریکا در
افتادهاند ...» (همان: 11).
6. از دیگر آسیبهایی که «یونسی» به آن اشاره میکند و ممکن است
به طور غیر مستقیم بر جنبش ملی کرد تأثیر داشته باشد، خوانش تاریخ کرد بر اساس آنچه
که نگارنده قبلاً آن را نگرش «شرقشناسانه» نامیده، توسط مورخینی است که خود کرد
هستند.
«یونسی»
در انتقاد از «رشید یاسمی» که خاستگاه و تبار کردی دارد، میگوید: «وی برای اینکه
شبهه ای در کار نباشد ..... میگوید زبان کردی در واقع وجه کج و کوله شده ی زبان
فارسی است؛ فارسی ای است از شکل افتاده» (کوچرا؛ 1373: 11). وی در مورد «محمد
مکری» نیز گفته است که مانند «یاسمی» به تحریف لغات داشته است: «آقای مکری که خود
تبار کردی دارد متاسفانه با اینکه شاید دانسته باشد که این زرهبحر همان دریاچه ی
مریوان است، کمترین نکته ی روشنگری در این باب نگفته» (همان: 11).
انتقادی
که «یونسی» به چنین افراد تحصیلکرده ای دارد این است از یک سو کمترین «کوششی در
روشن کردن ذهن آشفته ی هموطنان ما نکرده اند (همان: 10) و از سوی دیگر موجب تحریف
و تحقیر هویت کردی شده اند که زبانشان نمیگردد و کوهی هستند و ... .
در نهایت
و به عنوان نتیجه گیری میتوان گفت که از نظر «یونسی» آنچه بیش از هر چیز تاریخ
کرد را مصیبت بار کرده است و تکرار را بر آن مسلط ساخته است عوامل درونی هستند،
اگر چه از نقش عوامل خارجی نیز غافل نبوده و به آنها نیز اشاراتی دارد اما دغدغه ی
اصلی ایشان اصلاح آسیبهایی است که منشاء آنها درونی و داخلی است و مانع به ثمر
رسیدن اهداف و آرمانهای جنبش ملی کرد هستند.
منابع:
- روشه، گی (1390): تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی، نشر
نی، تهران، چاپ بیست و دوم.
- کندال و دیگران (1372): کردها، ترجمه ابراهیم یونسی،
انتشارات روزبهان، تهران، چاپ دوم.
- کوچرا، کریس (1373): جنبش ملی کرد، ترجمه ابراهیم یونسی،
انتشارات نگاه، تهران، چاپ اول.
- کیخسروی، عبدالله (1381): مصیبت کرد بودن، انتشارات خط سوم،
تهران.
- کینان، درک (1372): کردها و کردستان، ترجمه ابراهیم یونسی،
انتشارات نگاه، تهران، چاپ اول.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر