۱۳۹۴ تیر ۱۵, دوشنبه

قدرت مقاومت اقلیت

1.      اگر حوادث سرشار از خشونت عراق، یمن سوریه و ... و ظهور و بروز هراسناک داعش نبود، شاید انتخابات ترکیه یکی از تغییرات مهم و بنیادی سیاست­ و سیاست­ورزی در خاورمیانه به حساب می­آمد و در نتیجه بیشتر مورد توجه و تجزیه و تحلیل قرار می­گرفت.
اما حضور داعش از یک سو و جنگ­ و آوارگی وسیع مردم کشورهایی نظیر سوریه، عراق و یمن چنان سنگین و پرمخاطره است که بسیاری از نگاهها را به خود جلب و کرده و اتفاقاتی نظیر انتخابات ترکیه را در مراتب بعدی اهمیت قرار داد. به هر حال، جای دارد این انتخابات، بیشتر مورد بحث قرار گیرد و جوانب مختلف آن مورد کندوکاو قرار گیرد. این یادداشت در پی آن است از منظر «قدرت مقاومت اقلیت­ها» نتیجه­ی انتخابات را مورد بررسی قرار دهد. در طول سیزده سال گذشته و در انتخابات­های مختلف، همواره حزب عدالت و توسعه توانسته است رأی اکثریت خود را حفظ کند و به تنهایی دولت تشکیل دهد، حال پرسش اینجاست که در انتخابات اخیر چه عاملی در کار آمد که کار «آکپارتی» را با دشواری مواجه ساخت به گونه­ای که پس از سالها یکه­تازی در میدان سیاست ترکیه ناچار از تشکیل دولت ائتلافی باشد؟
برای این که درک درستی از اوضاع و انتخابات ترکیه داشته باشیم به چند مورد از حوادث داخلی و منطقه­ای که ممکن است بر این انتخابات مؤثر باشند و ما را در رسیدن به تحلیلی درست یاری رسانند، اشاره­ای اجمالی خواهد شد:
o       بهار عربی: این اصطلاح که به مجموعه اعتراضات مردم کشورهای عربی شمال آفریقا که از تونس آغاز شد، در مصر و لیبی به اوج خود رسید و برخی از کشورهای عربی غرب آسیا را در برگرفت و در واقع می­توان گفت در آنجا به گل نشست؛ اطلاق می­شود. از نظر حزب عدالت و توسعه، بهار عربی، فرصت مناسبی بود که قرائت معتدل و دموکراتیک از اسلام را که مبنای حکومت خود قرار داده بود، در سراسر کشورهای اسلامی حاکم نماید، در نتیجه در از طریق دستگاه سیاست خارجی دولت به طور عام و توسط شخص اردوغان به طور خاص، تحرک وسیعی آغاز شد تا ترکیه به عنوان یک قدرت منطقه­ای که مدل و تجربه­ی جدیدی از اسلام سیاسی ارائه کرده است، ابتکار عمل را در دست داشته باشد و بدین گونه متحدان قابل اطمینانی برای خود دست و پا کند.
بهار عربی اگر چه در روزها و ماههای ابتدایی به گونه­ای بسیار سریع مرزهای جغرافیایی را درنوردید و اکثر کشورهای عربی را فراگرفت اما نتیجه­ی آن به جز در تونس که زادگاه و خاستگاه این بهار بود چندان مطلوب نبود. در مصر نه تنها دولت منتخب مردم با کودتا سرنگون شد بلکه اکنون رئیس جمهور قانونی و انتخابی نیز در زندان، به اعدام محکوم شده است و در بقیه­ی کشورها طرفداران بهار عربی و تغییر یا سرکوب شدند و یا در کشورهایی چون سوریه، لیبی و یمن به جنگ داخلی خونین و ظهور جریان­های اسلامی بنیادگرا منجر گردید.    
o       جنبش اسلامی فتح­الله گولن: محمد فتح­الله گولن واعظ، نویسنده و مدرس معارف و علوم دینی و اخلاقی که در آمریکا سکونت دارد، بنیانگذار جنبشی است که تساهل و تسامح را در میان مسلمانان ترویج و تبلیغ می­کند و مدارس فراوانی را در کشورهای مختلف اسلامی به ویژه در ترکیه تأسیس کرده است که با هدف ایجاد همبستگی میان ملت­های مسلمان برای همکاری اقتصادی یا ترکیب بشردوستی و اقتصاد و تلاش برای گفت­وگو با مذاهب و ادیان دیگر، اصولی چون نوع­دوستی، اخلاق و مدارا را تدریس می­کنند.
 این جنبش که در ترکیه و در برخی از کشورهای اسلامی دیگر بسیار قدرتمند است، پست­های کلیدی زیادی را از یک سو در نهادهای قدرت، به ویژه در سازمان پلیس مخفی و قوه­ی قضائیه و از سوی دیگر در میان انجمن­ها و سازمان­های رسانه­ای و مذهبی در اختیار گرفته است و به سرعت در سراسر جهان (نزدیک به 52 کشور) در حال گسترش است، در ابتدا حامی حزب عدالت و توسعه بود و در پیروزی­های انتخاباتی و به قدرت رسیدن آن در طول سالیان گذشته نقش عمده­ای ایفا کرد، اما اکنون چند سالیست که به یکی از مخالفان آن تبدیل شده است، به گونه­ای که برخی از هواداران این جنبش در ترکیه دستگیر و محاکمه شدند و دولت اردوغان به شدت تلاش دارد که آمریکا را وادار به استرداد گولن نماید و بدین گونه زنجیره­ی سرکوب و حذف این جنبش را کامل نماید و به سرانجام برساند.   
o       داعش: ظهور نیروی بنیادگرای دولت اسلامی عراق و شام یکی دیگر از حوادثی است که در چند سال گذشته در منطقه به وقوع پیوسته است. این شکل از بنیادگرایی که خشونتی عریان، لجام­گسیخته و ترسناک را هم بر جامعه و هم بر دیگری تحمیل می­کند معمولاً در مناطق و جوامعی، مجال رشد و فعالیت می­یابند که خلاء قدرت و امنیت وجود داشته باشد.
 داعش که از اقصی­نقاط جهان نیرو جذب می­کند، سیاست خارجی ترکیه را با چالش جدی و وضعیتی پارادوکسیکال مواجه ساخت. از یک سو، در مدت زمان کوتاهی داعش - به قوی­ترین دشمن بشار اسد در سوریه تبدیل شد، در عراق نیز مورد حمایت بخش مهمی از ایلات و عشایر عرب سنی قرار گرفت و دیری نپایید که بخش مهمی از شهرهای عراق از جمله موصل را به تصرف خود درآورد. از این جهت و علاوه بر آن، ترکیه عملکرد این گروه را به ویژه آنگاه که به مواضع کردها در سوریه که بخشی از حزب کارگران کردستان ترکیه به شمار می­آیند، هجوم آوردند به نوعی در جهت تحقق اهداف خویش می­دید و بسیاری بر این باورند که به همین دلایل، از مرزهای ترکیه، مهمات و نیروی تازه­نفس به داعش می­پیوندند و نیروهای امنیتی و نظامی ترکیه ممانعت جدی برای بستن مرزها بر روی داعش اعمال نکرده­اند. از سوی دیگر این وضعیت در حالی رقم خورد که ترکیه خود را نماینده و مروج اصلی قرائتی معتدل از اسلام می­داند که بیشتر با آنچه در کشورهای عربی جریان اخوان­المسلمین آن را نمایندگی می­کند نزدیک است و داعش از این لحاظ کاملاً در تضاد با آنچه که ترکیه خود را مروج و شاید بنیانگذار آن می­داند، است. در نتیجه ترکیه در وضعیتی دوگانه و پیچیده قرار گرفته بود که در هر صورت دچار مشکل می­شد.
o       کوبانی: چالش اصلی در وهله­ی اول برای سیاست خارجی و امنیتی ترکیه و در وهله­ی دوم برای داعش در کوبانی رقم خورد. ترکیه به هیچ وجه موافق شکل­گیری و موفقیت تجربه­ی کانتون­ها در میان کردهای سوریه که عمدتاً تحت تأثیر حزب کارگران کردستان ترکیه هستند، نیست. از این گذشته، کوبانی برای داعش نیز موقعیت استراتژیک داشت و تسلط بر این شهر، امکان مناسبی را برای جابجایی نیرو، فروش نفت و وارد کردن تجهیزات نظامی فراهم می­ساخت و در نتیجه قدرت مضاعفی می­یافت.
زمانی که داعش در اوج قدرت بود و با ایجاد رعب و وحشت در سوریه و عراق به هر کجا که حمله­ور می­شد همه فرار را بر قرار ترجیح می­دادند، اما در کوبانی اوضاع به گونه­ای دیگر رقم خورد. زنان کرد در کوبانی نشان دادند که شکست­ناپذیری نیروی نظامی داعش، افسانه­ای بیش نیست و چنان مقاومت کردند که جهانیان را به تحسین واداشتند و بسیاری از نیروهای ناسیونالیست کرد و چپ از کشورهای مختلف برای دفاع از کوبانی به آنجا رفتند. ترکیه اما همچنان مرزهای کوبانی را برای حامیان مدافعین شهر، بسته نگه داشت و تا مدت زیادی به اعتراضات کردها در داخل شهرهای ترکیه وقعی ننهاد.    
o       ادعای تبدیل نظام سیاسی پارلمانی به ریاستی، نهادینه­شدن برخی از ارزش­ها و نهادهای دموکراتیک و به طور کلی تلاش برای تغییر قانون اساسی عامل دیگری است که در پرتو آن می­توان درک درستتری از انتخابات پارلمان ترکیه داشت. یکی از آرمان­های حزب عدالت و توسعه و بالاخص یکی از آرزوهای اردوغان که در روزهای انتخابات بر آن تأکید فراوان می­رفت این بود که در نظر دارند قانون اساسی را به گونه­ای تغییر دهند که اختیارات رئیس جمهور افزایش یابد. این در حالیست که به باور بسیاری از تحلیل­گران، اوضاع ترکیه در دوران قدرت اردوغان چه به لحاظ اقتصادی و چه به لحاظ سیاسی، بهبودی قابل توجهی را به خود دیده است. با کردها به مذاکره پرداخت و زمینه­ی فعالیت سیاسی و شرکت در انتخابات را برای ایشان آماده کرد. باز شدن فضای سیاسی و بهبود وضعیت اقتصادی ممکن است در کوتاه­مدت منجر به انتظارات فزاینده شود.
نزد مخالفان و اوپوزیسیون، این برنامه به تلاش برای احیای خلافت کلان عثمانی و در راستای جاه­طلبی­های اردوغان روایت و تعبیر شد که به تدریج می­خواهند تمامی مخالفان خود را از صحنه­ی سیاست ترکیه به در کنند. اردوغان برای دستیابی به این هدف به دو سوم آرای مردم ترکیه نیاز داشت، این بدان معنی است که ظاهراً همچون سیزده سال گذشته کسب اکثریت را حتمی می­دانستند که به هدفی بزرگتر می­اندیشیدند.
2.      حال می­توان در پرتو آنچه آمد به تحلیل انتخابات ترکیه همت گماشت. همچنانکه گفته شد بهار عربی در بسیاری از کشورهای منطقه پایان خوبی نداشت و ناامنی، خشونت و بحران عمیق و دامنه­داری را به مردم منطقه تحمیل کرد که مهار و حذف آن نه تنها تا حد زیادی غیر ممکن است بلکه چنانچه تا به امروز دیده شده است روزبه­روز کشورهای دیگری در این آتش گرفتار خواهند آمد و هزینه­های بیشتری بر مردم تحمیل می­شود.
رهبران و نظریه­پردازان حزب عدالت و توسعه در ترکیه بر این باور بودند که منبع اصلی الهام بهار عربی، تجربه­ی موفق اسلام سیاسی در ترکیه است و این تجربه می­تواند در دیگر کشورهای اسلامی به ویژه مصر نیز به اجرا در آید. به همین دلیل دستگاه دیپلماسی دولت ترکیه، تحرک بی­سابقه­ای را در سطح منطقه و جهان آغاز کرد. موفقیت بهار عربی در کشورهای قدرتمند اسلامی، بدون تردید امکانات تبلیغی وسیعی در اختیار حزب عدالت و توسعه قرار می­داد اما این وضعیت نامناسب که برای بهار عربی پیش آمد و با کودتای نظامیان در مصر علیه مرسی به اوج خود رسید ظاهراً تأثیر منفی چندانی بر پایگاه رأی حزب در میان مردم ترکیه نداشت و در انتخابات­هایی که پس از آن برگزار شد حزب عدالت و توسعه همچنان اکثریت آرا را کسب می­کرد. اتفاقاً جنبش اجتماعی گولن نیز تأثیر منفی چندانی بر رفتار انتخاباتی مردم ترکیه نداشت. علیرغم نفوذ جنبش «هیزمت» در میان متدینن و افراد مذهبی ترکیه، پس از دستگیری و ایجاد محدودیت برای طرفداران این جنبش، آرای حزب عدالت و توسعه نه تنها کاهش نیافت بلکه همچنان در صدر ماند تا به تنهایی بتواند دولت تشکیل دهد. این دو حادثه شاید رهبران حزب عدالت و توسعه را به این نتیجه رسانده باشد که در هر شرایطی رأی اکثریت مردم در صندوق­ها به نفع این حزب خواهد بود و نگرانی چندانی از این بابت حس نمی­کردند.  
در حقیقت آغاز پایان صدرنشینی اردوغان و حزب عدالت و توسعه از زمانی پدیدار گشت که ادعا و روایت کلان خود از حکومت را مطرح کردند و بسیاری از اقلیت­ها و جنبش­های اجتماعی جدید را که این شکل از حکومت را برنمی­تابیدند، نگران و هویت­های­شان را برجسته و فعال ساخت تا در مقابل حزب عدالت و توسعه قد علم کنند و مانع از آن شوند که در ترکیه این روایت کلان از حکومت­داری، ممکن و متحقق شود. ادعای احیای خلافت به مثابه یک روایت کلان که مخالفان حزب عدالت و توسعه به عنوان یک خطر در مورد آن هشدار می­دادند آنگاه در میان مردم بیشتر مورد پذیرش واقع گردید که سیاست­های اردوغان در کوبانی به گونه­ای تعبیر شد که عامدانه و در نهایت به نفع دولت اسلامی عراق و شام (داعش) تمام می­شود. این امر موجب شد علیرغم مذاکراتی که با کردها در جریان بود و علیرغم حمایت حزب دمکرات کردستان عراق از دولت اردوغان در فرایند بازی­های هویتی، عنصر هویت کردی مردم مناطق کردنشین بر عنصر هویت مذهبی­شان اولویت یابد و این امر نیز به نوبه­ی خود تغییر در رفتار انتخاباتی بخش گسترده­ای از مردم کرد را به همراه داشت. البته کوبانی به صورت ایجابی نیز در برجسته­شدن هویت کردی نقش مؤثری ایفا کرد. کوبانی افسانه­ی شکست­ناپذیری داعش را به پایان رساند و پیروزی کردها بر نیروهای داعش در رسانه­های جهان جایگاه و بازتاب ویژه­ای یافت. به عبارت دیگر رفتار سیاسی دولت ترکیه و محاصره­ی نیروهای کرد مدافع کوبانی که دختران در این میان نقش اصلی را برعهده داشتند به صورت سلبی و مقاومت شجاعانه­ و حماسی در برابر داعشی که تا آن لحظه مزه­ی تلخ شکستی سنگین را تجربه نکرده بودند، به صورت ایجابی موجب شدند هویت کردی در میان مردم مناطق کردنشین برجسته و فعال گردد و رفتار انتخاباتی دیگری از خود به نمایش بگذارند.    
در حقیقت، دختران کوبانی نیز به نوبه­ی خود در تغییر رفتار انتخاباتی بخشی از زنان تأثیرگذار بودند. مقاومت دختران کوبانی و لبخندی که بر لب داشتند و ابداع جنگ شادمانه، هویت زنان را در میان دیگر عناصر هویتی به صدر آورد و مبنای حضور در انتخابات شد. البته ساختار سیاسی حزب دمکراتیک خلق­ها که به زنان امکان حضور فعال در مراتب و مدارج مختلف حزب را می­دهد نباید در برجسته­شدن هویت زنانه و دادن رأی به این حزب را نادیده گرفت. علاوه بر این، هویت بخشی از طرفداران جنبش گولن که اسلام سیاسی به ویژه در شکل و قرائت داعشی آن را مطلوب نمی­پنداشتند نیز به تدریج فعال گردید و در روز انتخابات به گونه­ای دیگر و متفاوت از قبل ظاهر شدند.

به طور خلاصه آنچه در این انتخابات به چشم می­خورد و در برابر قدرت سیزده ساله­ی حزب عدالت و توسعه مقاومت کرد و شگفتی آفرید نوعی «ائتلاف نانوشته­ی اقلیت­ها» بود که هویت­شان به علت اشتباه استراتژیک سیاست خارجی و امنیتی دولت ترکیه در نحوه برخورد با داعش و چگونگی عملکردشان در کوبانی، مقاومت حماسی دختران کوبانی و تلاش برای تغییر قانون اساسی که به آرزوی احیای خلافت از سوی اردوغان تعبیر شد؛ برجسته و فعال گردید و رفتار انتخاباتی خود را بر مبنای این هویت که فعال شده بود تنظیم کردند و مانع از آن شدند تا روایت کلان اردوغان از حکومت و حکومت­داری به منصه­ی ظهور برسد و در نهایت این نتیجه به دست بیاید که شاید اقلیت­ها نتوانند به قدرت برسند اما می­توانند چنان مقاومتی از خود نشان دهند که از تحقق خواسته­ها و آرزوهای کلان جلوگیری نمایند.