۱۳۸۸ آبان ۲۳, شنبه

ترکیه و دموکراسی

  1. ترکیه با افتخار خود را کشوری اروپایی می داند. حق دارد. موضعی که اتحادیه اروپا سالهاست در مورد این کشور اتخاذ کرده است و بر دموکراسی و لغو قوانین تبعیض آمیز از قانون اساسی ترکیه تأکید دارد، می تواند دلیل خوبی برای این افتخار باشد. دموکراسی برای ترکیه از نان شب واجبتر است. سالهاست که بر اجرای قوانین تبعیض آمیز نسبت به کردها و عدم رعایت قواعد دموکراسی پای می فشارد و از این طریق هزینه های گزافی را بر کشور و ملت ترکیه تحمیل کرده است. خاصیت دوستان خوب این است که اموری را بر فرد تحمیل می کنند که به نفع وی است. در مورد رابطه ترکیه و دوستان اروپایی اش این قضیه صادق است.
  2. اکنون نخست وزیر ترکیه به این نتیجه رسیده است و آن را صراحتاً در مقابل رسانه های جمعی اعلام نموده است که باید قانون اساسی به نفع دموکراسی تغییر کند (همواره تغییر مطلوب نیست بلکه تغییری که در جهت گسترش دموکراسی باشد نیکوست) و از آن مهمتر در مورد شکنجه و خشونت نسبت به کردها نیز تحقیقاتی به عمل آید و اصلاحاتی در این زمینه در جهت رعایت حقوق کردها اعمال گردد.
  3. گسترش دموکراسی در ترکیه به نفع کردهاست. هر چه هزینه فعالیت سیاسی کاهش یابد منفعت بیشتری نصیب کردها خواهد شد، چرا که کردها، فعالیت سیاسی گسترده ای دارند و سالهای مدیدی است از این بابت متحمل هزینه می گردند اما اگر دموکراسی گسترش یابد و قوانین برابری طلبانه تصویب و اجرا شود آنگاه کردها و با پرداخت هزینه کمتر به اهداف خود می رسند. علاوه بر این، گسترش دموکراسی موجب می شود امر سیاست در کردستان از نظم و قاعده مشخصی برخوردار گردد لذا با استقرار دموکراسی بخش عمده ای از مطالبات کردها به طور اتوماتیک برآورده میگردد.

۱۳۸۸ آبان ۲۰, چهارشنبه

اعدام احسان

خبر اعدام احسان فتاحیان دردناک بود. تا آخرین لحظه دعا می کردم که حکم اجرا نشود اما با کمال تأسف دعای من مستجاب نشد. کاش به حکم اولیه اعتراضی نمی شد. کاش تلاشهای نهادهای مدنی و حقوق بشری به ثمر می نشست و کاش می فهمیدیم که خون به خون شستن محال است!

۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

باسمه تعالی

ریاست محترم قوه ی قضائیه جمهوری اسلامی ایران
حضرت آیت ا... لاریجانی

با اهدای سلام و احترام
کهن دیارگروس ، این مهد علم و ادب و فرهنگ و هنر ، از دیرباز خاستگاه مردانی بوده است که هریک به نوعی در حافظه ی تاریخی مردمان این مرز و بوم جاودانه مانده اند.دریادار بایندرها،امیر نظام ها،آیت ا...فاضل گروسی ها ، امیر تومان ها،آیت ا... رحمانی ها و استاد شهید نجات اللهی ها ، نیک نامانی هستند برخاسته از این آب و خاک که در عرصه های ملی و مذهبی در عصر و زمانه ی خود مصدر و منشاء خدمات ارزنده ای به ساحت دین و ملک و ملت بوده اند.و هریک به گونه ای کشور عزیز ایران را از وجود بابرکت و خدمات خالصانه ی خود بهره مند ساخته اند.
بدون تردید دکتر عبدا...رمضان زاده، این فرزند لایق و فرهیخته ی گروس نیز چونان اسلاف خود به سان ستاره ای درخشان ، آسمان علم و ادب و فرهنگ این خطه را زینت بخشیده است.گرچه هیچ حاجتی به بیان خدمات عیان و ارزنده ی رمضان زاده نیست؛ اما روا نیست این نکته نیز یادآور نشود که عملکرد این استاد برجسته ی دانشگاه در کسوت استانداری کردستان ، تصویری رحمانی از نظام جمهوری اسلامی ایران به مردم رنج دیده و رنجیده خاطر کرد نشان داد.هم او بود که حلقه ی بسته ی مدیریت را به روی افراد توانمند و فرهیختگان کرد اهل سنت گشود و اعتماد و امنیت پایدار را برای منطقه را به ارمغان آورد.اما متأسفانه همین مردم امروزه ناباورانه نظاره گر ناروایی هایی هستند که به این فرزند اندیشمند و خدوم آنان روا داشته می شود. نزدیک به پنج ماه است که همین مردمان روز خودرا با این سوال تلخ آغاز می کنند!" دکتر عبدالله رمضان زاده آزاد نشد؟" "جرم او چیست؟و چرا هنوز دربند است؟" مردم از همدیگر خبر او را می گیرند. برایش دعا می کنند و از خدای رحمان و رحیم آزادیش را می طلبند.
دیگر عنوان دکتر و پسوند رمضان زاده از نام او حذف شده است.مردمان او را عبدالله خطاب می کنند.و الحق که عبدالله، عبداللهی شایسته است.او که تمامی عمر و جوانی خود را بی مضایقه هزینه ی انقلاب و برپایی نظامی کرد که به نام الله ایجادش نمودند، پدیده ی قرنش خواندند و بنیانگذار انقلاب آن را عطیه ی الهی لقب داد.
حضور در جنگ و دفاع مقدس در قامت یک رزمنده، رنج غربت ، هجرت و تحصیل درخارج از کشور به عنوان پژوهشگر و اندیشمندی متعهد، مسئولیت خطیر استانداری کردستان به عنوان کارگزار ممتاز نظام اسلامی، سخنگویی دولتی که واضع گفتگوی تمدن ها و فرهنگ ها در عرصه ی بین الملل بود و افتخارش ارائه ی چهره ای رحمانی از اسلام و نظام به جهانیان ؛ و بالاخره تدریس در دانشگاه های ممتاز و معتبر کشور به عنوان استادی برجسته، عناوینی هستند که به عبدالله اختصاص یافت و الحق که لایق رجوع این همه خدمات شایسته بود.و با جرأت و جسارتی وصف ناپذیر به عنوان جوانمردی نیک اندیش و پرورده ی دامان انقلاب ، مایه ی مباهات گردید.و این همه نه برای خود ،که به هدف تثبیت انقلاب و برپایی نظامی بود که اساس و بنیانش بر مبانی اسلام و قرآن استوار است.حال مردم ازخود می پرسند: به راستی کدامین عناوین موجبات محکومیت وی را فراهم آورده است؟!!
عبدالله برخاسته ازخانواده ای اصیل و متدین از خطه ی گروس است.نامبرده و متعلقان ایشان لایق اشتهار به خانواده ای دینی،خداترس و معتقد به قیامت هستند که در رعایت آداب و اخلاق اسلامی مشهور،مقید و ملتزم، و به احکام و فرایض دینی پایبند. براساس شناختی دیرینه و سوابق عملکرد این خانواده،از زمان های دور تاکنون به ویژه دوران مبارزه با رژیم ستمشاهی به رهبری امام خمینی<ره> برای پیشبرد انقلاب و برپایی این نظام و حفظ آن با تمام وسع و توان خود کوشیده و از هیچ تلاشی فروگذار نبوده اند.
لذا بر ما فرض است که به حکم وظیفه ی دینی و انسانی خود و نیز دفاع از آبرو، اعتبار و حیثیت مومن که هم ارز خون شهید تعبیر گردیده است، دفاع از حق دکتر عبدالله رمضان زاده، برادر مسلمانی که همه ی اعتبار او مسلمانی اوست و نیز تنویر آن مرجع محترم که در رأس دستگاه قضا قرار دارد و فردای قیامت در پیشگاه خداوند و دادگاه عدل الهی پاسخگو ، بارها و بارها به حسن رفتار،کردار و گفتار پیدا و پنهان ایشان در دفاع از دین و دیانت و ملک و ملت شهادت می دهیم و خواستار تبرئه وآزادی این فرزند برومند و آزاده ی انقلاب هستیم.

خداوند دیدگانتان را به نور حق بیناگرداند.
جمعی از شهروندان بیجار گروس
آبان 1388

۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

تقابل در سطح

  1. در دو قرن اخیر یکی از مهمترین پرسشهایی که گریبان روشنفکران و حتی مردم عادی را گرفته است پرسش در مورد چگونگی و چرایی رابطه با غرب است. این پرسش در دل خود هزاران پرسش دیگر نهفته دارد و کافی است تا نیم نگاهی به آن انداخته شود تا پرسشهای دیگر یکی - یکی سر بر آورند و اذهان را به خود مشغول دارند. در مورد نحوه برخورد با غرب، تقسیم بندیهای متفاوتی ارائه شده است که به طور کلی می توان آنها را به سه دسته تقسیم کرد: استقبال، تقابل و تعامل.
  2. فرهنگ و تمدن غرب آن چنان گسترش یافته است که نمی توان از تفکر در مورد آن اجتناب ورزید و آن را انکار کرد. از سوی دیگر آنچنان عظیم و فربه است که پذیرش آن کاری بسیار دشوار است و باید خانه ای درخور آن ساخته شود تا خانه و صاحبخانه را له نسازد. این فرهنگ و تمدن برای بسیاری از پرسشها، پاسخ یا پاسخهایی در چنته دارد، رفاه مادی را به ارمغان آورده و امکان تسلط بر طبیعت را هموار ساخته است. البته این بدان معنی نیست که این فرهنگ و تمدن فاقد بحران و پیامدهای منفی بوده است. فاشیسم، ویرانی طبیعت و معنویت از مهمترین پیامدهای منفی آن به شمار می رود. اما در دل غرب، تفکری انتقادی و روش خودانتقادی رشد و نمو داشته است که آن را به پروژه ای همواره ناتمام مبدل ساخته است.
  3. در سالهای اخیر که دولت اقلیم کردستان برپا گشته است و امکانات تلویزیونهای ماهواره ای برای کردها فراهم آمده، نحوه برخورد با فرهنگ و تمدن غرب و بهره گیری از آن نیز به یکی از دغدغه های اصلی تبدیل شده است. تلویزیون های کردی که به سرعت بر تعداد آنها افزوده می شود، خواسته یا ناخواسته به کانال اصلی ارتباطی کردها و فرهنگ غرب تبدیل شده اند، مجریان و برنامه ها، موسیقی، فیلمها و گزارشها به نوعی مشغول کپی برداری از کانالهای تلویزیونی غرب هستند و گاهی به سطوح نازلتر آن یعنی روشهای کانالهای عامه پسند عربی و ترکی نیز بسنده می کنند.
  4. بسیاری از کارشناسان امر ارتباطات و جامعه شناسی بر این باورند که یکی از پیامدهای منفی تلویزیون، سطحی سازی فرهنگ است. تردیدی نیست که هر فرهنگی و به ویژه فرهنگ غرب لایه های عمیق و پنهان عظیمی دارد که بدون درک آنها شناخت ما از آن عقیم و ناچیز خواهد بود. تلویزیون به علت ماهیتی که دارد و همچنین به دلیل ارزشی که به مخاطبان عام خود می دهد، توانایی پرداختن به لایه های عمیق را ندارد و لاجرم در سطح می ماند و آنچه به عنوان نمود غرب به نمایش گذاشته می شود، چیزی جز موسیقیها، برنامه ها، مهمانها، اداها و لباسهایی نخواهد بود که مجریان بر تن می کنند که تقلیدی نازل و سطحی از فرهنگ غرب است. این وضعیت هم ظلم است به فرهنگ غرب و هم ظلم است به فرهنگ کردی ما.
  5. برخی از کانالها و برنامه ها در تقابل با این وضعیت با تأکید بر فرهنگ کردی، تلاش می کنند به نحوی از انحاء، بهای بیشتری به فرهنگ خودی بدهند اما در تقابل با سطحی سازی فرهنگ غرب که از تلویزیون به نمایش گذاشته می شود، ایشان نیز دچار سطحی سازی می شوند و بدین وسیله فرآیند فولکلوریک سازی فرهنگ کردی که مبتنی بر موسیقی فولکلوریک، آداب و رسوم ایلی و عشیره ای و لباسهای بومی رقم می خورد. در چنین شرایطی امکان تعامل فراهم نمی آید و تقابل آن هم در سطح است که شاهد آن خواهیم بود. نتیجه این تقابل، تولید فرهنگ و توافق جدید نخواهد بود بلکه بحران هویت، تعصب و خودباختگی از نتایج آن است.