۱۳۹۴ شهریور ۶, جمعه

ایست به تخریب محیط زیست

 در سخنان دیروز نماینده‌ی مردم محترم سقز و بانه دو نکته جالب توجه بود:
1. اداره‌ی محیط زیست را محیط «ایست» نامیده بود؛
2. گفته بود قبلاً اگر کسی 100 شغل ایجاد می‌کرد دستش را می‌بوسیدم اما الان اگر کسی 50 شغل ایجاد کند پایش را می‌بوسم.
  • در مورد نکته‌ی اول باید گفت ظاهراً جناب نماینده درک درستی از معنا و مبنای توسعه ندارند که این گونه بر محیط زیست هجوم می‌برند و از آن به عنوان مزاحم و مانع اشتغال یاد می‌کنند. در تعریف توسعه‌ی پایدار حفظ محیط زیست یکی از ارکان توسعه به شمار می‌آید که بدون آن توسعه ممکن و مطلوب نخواهد بود. این مفهوم به معنای دستيابی به توسعه‌ی اقتصادی و اجتماعی در مسيری است که منابع محیطی و طبيعی يک کشور را نابود نکند. این نکته آن گاه اهمیت بیشتری می‌یابد که اکنون در کشور با بحران زیست-محیطی گسترده‌ای در سطح کشور روبه‌رو هستیم که امکان زندگی سالم برای شهروندان را به شدت محدود کرده است. اگر مسئولی در محیط زیست ملاحظات زیست-محیطی را رعایت می‌کند و مانع تخریب محیط زیست می‌شود باید به جای سرزنش و توپ و تشر به ایشان دست مریزاد گفت و از برنامه‌هایش قدردانی و حمایت کرد. اکر امروزه کشور از نظر زیست-محیطی در این وضعیت فلاکت‌بار گرفتار آمده است و دریاچه‌ی ارومیه، زاینده‌رود، هزاران هکتار جنگل و بخش مهمی از محیط زیست طبیعی از بین رفته است؛ بخش عمده‌ای از آن نتیجه‌ی این نگرش مخرب است که نمی‌تواند از منافع آنی به خاطر منافع آتی چشم‌پوشی کند و در آینده هزینه‌های بسیاری بر نسل‌های بعدی تحمیل می‌کند. با این کارها نه به نسل فعلی خدمت می‌کنیم و نه منصفانه برای آیندگان ثروت و امکاناتی برجای می‌گذاریم که به نیکی از ما یاد کنند. در واقع یک نماینده‌ی مجلس به اندازه‌ی کافی قدرت و ابزارهای لازم برای تبلیغات و کسب رأی مجدد در اختیار دارد که از تخریب محیط استفاده نکند. 
  • جناب نماینده از دست‌بوسی و پابوسی کسانی سخن به میان آورده است که بتوانند سرمایه‌گذاری داشته باشند و اشتغال ایجاد کنند. در ظاهر امر این سخن اشکال چندانی ندارد و شاید نشان از دلسوزی و فروتنی ایشان در جهت ایجاد اشتغال داشته باشد. اما نکته اینجاست که آیا واقعاً آقای نماینده در صحن مجلس در تدوین کدام طرح یا نقد و بررسی کدام لایحه‌ی مرتبط با اشتغال نقش برجسته و مؤثری ایفا کرده‌اند که الان این گونه سخن می‌گویند؟ آیا موردی را سراغ دارند که در کمیسیون تلفیق یا هر کمیسیون دیگر مجلس شورای اسلامی، برنامه و ایده‌ای برای اشتغال ارائه کرده باشند؟ بوسیدن دست و پا شاید برخی از افراد خاص و کوتوله را به نان و نوا برساند و در این خیال خام خوش باشند که به بازی گرفته شده‌ و آدم به حساب آمده‌اند اما ایجاد اشتغال مستلزم داشتن برنامه و جد و جهد عالمانه و مستمر است که بتوان با اعتماد به نفس و عزت نفس مصالح همه‌جانبه‌ی جامعه و نسل‌های آینده را نیز در نظر گرفت. اکنون که به اواخر دوران نمایندگی جناب نماینده نزدیک می‌شویم و دست ایشان در ارائه‌ی عملکرد خالی‌تر از همیشه است مطالبات خود را از 100 به 50 و بوسیدن را از دست به پا تقلیل داده است، حال می‌توان پیش‌بینی کرد برای آنکه چیزی در چنته داشته باشد در روزها و ماههای آینده به کمتر از 50 نفر و بوسیدن دیگر اندام‌های بدن نیز اقدام نماید!!  
  • مسئولین درجه اول استان که در شورای اداری حضور داشته و به دلیل نماینده‌هراسی در برابر سخنان نادرست و غیر توسعه‌ای نماینده سکوت پیشه کرده بودند باید به مسئولان اداره‌ی محیط زیست این فرصت را بدهند تا به دفاع از عملکرد خویش بپردازند تا اهمیت توسعه‌ی پایدار بر همگان آشکار شود.  

۱۳۹۴ مرداد ۲۶, دوشنبه

منطقه­ی آزاد، آزاد نشد!


سخن در باره­ی سفر رئیس جمهور به استان کردستان و بررسی آن اگر چه مدتی از آن می­گذرد اما همچنان تازه است و بحث در مورد آن از ضرورت انکارناپذیری برخوردار است. در یک نظر کلی می­توان ادعا کرد این سفر آن چنان که باید و شاید - انتظارات مردم را برآورده نکرد. اگر این گزاره صادق باشد و بپذیریم که به توقعات مردم پاسخی مناسب و درخور داده نشده است، حال می­توان این پرسش را مطرح کرد که چرا انتظارات مردم برآورده نشد؟
1.      اصولاً فارغ از خوب یا بد بودن این امر سطح مطالبات و انتظارات مردم کردستان از دولت­های مختلف همواره بالا بوده است. این امر که در دولت روحانی بیشتر به چشم می­خورد علل و عوامل متعدد و مختلفی دارد. یکی از علل انتظارات بالای مردم این است این دولت وارث مسائل و مشکلات عدیده­ای است که دولت احمدی­نژاد برجای گذاشته و به تبع آن مردم نیز انتظار دارند حال که دولتی با عقلانیت و حمایت مردمی بیشتر بر سر کار آمده است، هر چه زودتر از شر این مسائل و مشکلات رهایی یابند. علاوه بر این باید به رأی بالا و تعیین­کننده­ی مردم کردستان، اشاره کرد که در روز انتخابات ریاست جمهوری به نفع روحانی به صندوق­های آرا ریختند و از میانگین کشوری، بسیار بالاتر بود. بدیهی است مردم نیز متناسب با آرایی که در صندوق­ها ریخته­اند و به میزان اهمیتی که آرایشان داشته است، انتظارات خود را سامان می­دهند و مشخص می­نمایند؛ پس چون میزان رأی و اهمیت آن بالا بوده است به همان اندازه نیز انتظارات افزایش یافته است و انتظار می­رود توجه بیشتری به مسائل و مشکلات کردستان عطف و در جهت رفع آن اقدامات شایسته اتخاذ گردد. عامل دیگری که بر میزان انتظارات مردم کردستان افزوده است توافق هسته­ای میان ایران و قدرت­های بزرگ جهانی بود که در این روزهای اخیر به سرانجام رسید و از آن جایی که حادثه­ی مهمی در سطح جهان و کشور به حساب می­آید در میان بسیاری از مردم این انتظار ایجاد شد که با پایان­یافتن روند پرفراز و نشیب مذاکرات و سرازیرشدن پول­های بلوکه شده به داخل کشور، برنامه­ی توسعه، جبران ناکامی­ها و زدودن محرومیت­ها آغاز گردد. به علاوه، مردم به خوبی دوران تبلیغات انتخاباتی و بیانیه­ی سوم ستاد روحانی را به یاد دارند که در آن تعهد داده شده بود که برخی از مسائل فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کردستان مد نظر دولت روحانی قرار گیرد. این بیانیه به مثابه یک سند اکنون در بسیاری از منازل مردم کردستان موجود است و اقدامات دولت و انتظارات خود را هر چند به صورت حداقلی- متناسب با آن تنظیم می­کنند.
به عوامل فوق باید دو عامل دیگر را نیز افزود: اظهار نظر مسئولین استانی در روزها و حتی ماه­های قبل از سفر در مورد دستاوردهای احتمالی حضور رئیس­جمهور در کردستان که بسیار بیشتر از آنچه که در حین سفر مورد موافقت قرار گرفت، بود. همچنین رفتار برخی از نمایندگان مردم کردستان در مجلس و سخنانی که در میان مردم و طرفداران خود بیان می­داشتند نیز حکایت از اقدامات و ایفای وعده­هایی داشت که در سفر استانی ریئس­جمهور اعلام خواهد شد. این اظهارنظرها و رفتارهای تبلیغی نیز موجب شد انتظارات و توقعات مردم به تدریج روند فزاینده­ای به خود بگیرد و انتظاراتی ایجاد شود که بخش عمده­ای از آن مورد تصویب هیات دولت قرار نگیرد و در نهایت این تصور در میان مردم رواج یابد که انتظاراتشان آن گونه که باید و شاید برآورده نشده است.  
2.      تردیدی نیست این سفر از جهات مختلف برای استان کردستان دارای نتایج مثبت و مطلوب بود. توجه به زیرساخت­ها به ویژه در بخش راه­های استان، اختصاص بودجه به بخش گردشگری و مدیریت آب­های استان از جمله موارد مثبتی است که نباید نادیده گرفته شود. اما آنچه در این نوشتار به عنوان یکی از مهم­ترین آثار مثبت این سفر، مورد اشاره قرار می­گیرد این است که چه در سخنان عمومی مسئولین و به ویژه شخص رئیس­جمهور و چه در اقدامات و مصوباتی که اعلام شد بر خلاف آنچه قبلاً دیده بودیم - کم­ترین میزان عوام­فریبی دیده شد.
نمونه­ی بارز آن بحث «منطقه­ی آزاد تجاری بانه و مریوان» بود که قبل از سفر رئیس­جمهور در میان مسئولین استانی و نماینده­ی مجلس چنان با تأکید در باره­ی اجرای آن و حتی عنوانی که برایش انتخاب شده است، سخن می­گفتند که گویی تردیدی مبنی بر تصویب­شدن آن وجود نداشت و تمام کارها و مقدمات اعلام عمومی آن فراهم آمده است. اما در کمال ناباوری تصویب نشد و به عبارتی منطقه­ی آزاد، آزاد نشد.
3.      نکته­ای که در اینجا بحث­برانگیز است و باید مورد پرسش قرار گیرد این است که چرا مسئولین از یک سو و نماینده از سوی دیگر راجع به طرح­هایی که مراحل تصویب آن­ها نهایی نشده است با اطمینان سخن می­گویند و تحقق آن­ها را به عنوان امری مثبت در کارنامه­ی خویش به ثبت می­رسانند، در حالی که تحقق آن طرح­ها مورد قبول مسئولین دولت واقع نشده است.
آیا این وضعیت، فضای بدبینی و عدم اعتماد و در نتیجه فرسایش سرمایه­ی اجتماعی را به دنبال نخواهد داشت؟ تکلیف بنرهایی که در این زمینه، در تمامی میادین و خیابان­های شهر از سال­ها قبل نصب شده­اند و به نماینده برای تبدیل شهرهای بانه و مریوان به منطقه­ی آزاد تجاری تبریک گفته­اند، چه می­شود و چه کسی پاسخگوست؟ آیا این کارها نشر اکاذیب به شمار نمی­آید؟

از منظری دیگر نیز می­توان این وضعیت را تحلیل کرد. اگر مسئولان استانی و نماینده وعده­ی تحقق و تصویب منطقه­ی آزاد تجاری را می­دهند شاید به اشاره­ی مثبت و مبتنی بر تأیید مسئولان رده­بالای کشور استناد می­کنند که قبل از سفر رئیس­جمهور بارها با همدیگر دیدار و مذاکره داشته­اند. اما نکته اینجاست شاید به این دلیل در تهران علائم و پیام­های مثبت دریافت داشته­اند که ممکن است این حضرات اطلاعات غیرواقعی و مبالغه­آمیز به مسئولان ارائه کرده­ باشند با این امید که اینان نیز همچون مسئولان دولت قبلی به صورت فله­ای و بدون مطالعه و فراهم آمدن مقدمات لازم طرح­های متعدد را تصویب کنند و گرنه چه مشکلی وجود داشت که طرح منطقه­ی آزاد به سرانجام مطلوب نرسید و این انتظار به حق مردم برآورده نشد؟ مردم سقز به خوبی داستان «فرمانداری ویژه» را به خاطر دارند که چگونه بنرهای رنگارنگ در تمامی شهر برافراشته شد اما اکنون همه اطلاع دارند که آن بنرها و آن فرمانداری ویژه فریبی بیش نبوده است. حال با این تفاصیل حداقل انتظار افکار عمومی این است که مسئولین و نماینده در این مورد باید به طور شفاف به مردم پاسخ لازم را ارائه دهند.   

هویتهای مختلف و هویت فراگیر

یکی از مسائلی که بیشتر دولت-ملت­ها در سطوح اجتماعی و فردی با آن دست به گریبان هستند مسئله­ی هویت است که به غلط می­پنداشتند در یک کشور باید یک هویت فراگیر وجود داشته باشد و این را ممکن و مطلوب می­دانستند. این امر آن­گاه بیشتر نمود می­یابد که بدانیم اکثریت قریب به اتفاق کشورهای جهان ترکیب جمعیتی و فرهنگی­شان چندقومیتی یا به عبارت بهتر چندهویتی است. به علاوه امروزه تحت تأثیر علل و عوامل مختلف، تنوع فرهنگی و هویتی گسترده­ای، هستی فرد و جوامع مختلف را نسبت به سال­های پیشین دو چندان در بر گرفته است و بازی هویتی پیچیده­ای را موجب شده است که بر خلاف گذشته، درک مشترک و همسان از هویت را دچار تزلزل و بحران نموده است. به همین دلیل، بسیاری از دولت-ملت­ها در گذشته­ای نه چندان دور و امروز نیز این اندیشه­ را در سر پرورانده­اند که چگونه می­توان هویت واحدی را در میان اعضای جامعه رواج داد که از سوی افراد مختلف قابل قبول و پذیرفتنی باشد.
در یک صد سال گذشته، در این زمینه تجربه­های مختلفی به مرحله­ی اجرا درآمده­ است. اجمالاً باید گفت برخی از آن تجربه­ها که مبتنی بر زدودن و نادیده گرفتن تنوع و تکثر هویت­ها بودند به سرانجامی نرسیدند و در عرصه­ی نظر و عمل با شکست مواجه شدند. لذا با توجه به شکست برنامه­های مبتنی بر یکسان­سازی هویتی، گام اول برای توافق در مورد هویتی عام، به رسمیت شناختن گوناگونی هویت­ها و شناخت قواعد بازی­های هویتی است. در وهله­ی بعد، علاوه بر برنامه­های فرهنگی می­توان به راهکارهای سیاسی و اقتصادی نیز توسل جست. با توجه به این که هر گاه سخن از هویت عام و منافع ملی به میان می­آید وضعیت عینی و ذهنی اقلیت­ها نیز به ذهن متبادر می­گردد، نحوه­ی برخورد و تعامل با اقلیت­ها در این میان و در راهکارهایی که ارائه می­شود از اهمیت ویژه­ای برخوردار است.
از یک منظر عام، تلاش کلیه­ی نظام­های سیاسی در این زمینه آن بوده است که از برجسته و فعال شدن و اولویت یافتن هویت­های خُرد نسبت به هویت عام در حد امکان جلوگیری یا امکان حیات مسالمت­آمیز و دیالوگ برایشان فراهم شود. هدف و تلاش دوم که بر همزیستی هویت­ها در یک چارچوب سیاسی تأکید دارد، چگونه ممکن و میسر می­شود؟ می­توان به دو راهکار در سطح خُرد و کلان اشاره داشت، این راهکارها قبل از هر چیز این پیش­فرض را در نظر دارند که حذف و زدودن هویت­ها به خودی خود امری غیر عادلانه است و هر راهکاری که ارائه می­شود باید به گونه­ای باشد که عدالت نادیده گرفته نشود؛ به عبارت دیگر گسترش عدالت در سطح جامعه، وجود و حضور هویت ملی را در کنار دیگر هویت­ها فعال می­سازد و بی­عدالتی آن را تضعیف و موجب برجسته­شدن هویت­های رقیب و تنش میان آن­ها می­شود: در سطح خُرد، باید به پاسخی که «مصطفی ملکیان» به مسئله­ و خطر به ­وجود آمدن استبداد اکثریت و در نتیجه وجود بی­عدالتی داده است، اشاره کرد که در این جا نیز کاربرد دارد؛ پاسخ وی این گونه است: در انسان­ها معنویت رشد کند. از نظر ایشان رشد معنویت موجب می­شود افراد به گونه­ای پرورش یابند که آگاهانه از قدرت تصمیم­گیری خود به زیان دیگران استفاده نکنند که این وضعیت نیز با سلوک درونی و باطنی میسر می­شود. به گفته­ی ملکیان یکی از وظایف روشنفکران در جامعه تلاش برای رشد معنویت است در غیر این صورت، این امکان همواره وجود دارد که یک ساختار عقلانی به مخاطره بیفتد و از سوی اکثریت نسبت به اقلیت ظلم روا داشته شود.
اگر آن چنان که ملکیان تأکید داشته است در انسان­ها معنویت رشد کند، این انسان­های معنوی از آن رو که نادیده گرفتن هویت­های انسان­های دیگر را امری غیر عادلانه تلقی می­کنند، هرگز آن راه و روش را برنمی­تابند و به گونه­ای عمل می­کنند که هویت اقلیت­ها نیز مجال رشد و شکوفایی بیابد. انسان­هایی که واجد معنویت رشدیافته­ای هستند به صرف این که در مقام و موضع اکثریت هستند به خود اجازه نمی­دهند که حقوق اقلیت را نفی کنند و در نتیجه بر مرارت آن­ها بیافزایند. در این حالت گروه­های اقلیت نیز راحت­تر حاضر به پذیرش و توافق در مورد هویت عامی هستند که بر اساس پیوندهای ضعیف (Weak ties) - بر خلاف آن چه در ظاهر ضعیف هستند اما قدرت زیادی دارند و سرمایه­ی اجتماعی پیوندی را می­سازند-؛ شهروندان را به هم متصل نماید و در نهایت بر اساس همگرایی سرنوشت مشترکی را برایشان رقم بزند.  
راهکار دوم کلان و ساختاری است. «آرش نراقی» بر این باور است که دو نوع اقلیت وجود دارد: در نوع اول اقلیت توانایی تبدیل به اکثریت را دارد. برای نمونه یک حزب سیاسی در انتخابات شکست خورده است و اکثریت لازم برای در دست گرفتن قدرت را کسب نکرده است. در این جا رعایت قواعد دموکراسی مانند محدود کردن قدرت دولت، آزادی احزاب، رسانه­های جمعی، برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه، محدودیت زمانی برای تصدی قدرت برای افراد و دوره­ای بودن قدرت و ... می­تواند اقلیت را امیدوار سازد که در آینده به اکثریت تبدیل شود و بدین وسیله نگرانی­ها در مورد استبداد اکثریت به حداقل برسد. در نوع دوم اقلیت توانایی تبدیل­شدن به اکثریت را ندارد. سازوکارهای فوق­الذکر در این جا به طور جدی کارساز نیستند و علاوه بر آن­ها باید تدابیر دیگری اندیشیده شوند. مانند فدرالیسم و چندفرهنگ­گرایی، تبعیض مثبت، به رسمیت شناختن حقوق فرهنگی و اجتماعی برای اقلیت، قوانین به گونه تنظیم شوند که عدالت مبنای تصمیم­گیری­ها قرار گیرد نه اکثریت و ... .
در راهکار دوم بیش از هر چیز تلاش می­شود که ساختارهای سیاسی و اقتصادی «اوراق» شوند تا منابع ثروت و نهادهای قدرت در یک جا متمرکز نشوند و اقلیت­هایی که بر مبنای هویت خاصی شکل گرفته­اند در یک فضای عادلانه و تا حدی خاص، امکان حفظ و شکوفایی فرهنگ و هویت خود را خواهند داشت و عدالت بر این اساس تعریف می­شود که حقوق فرهنگی، سیاسی و اقتصادی اقلیت­ها تا چه حد رعایت می­شود و آیا بخشی از این اقلیت­ها می­توانند امیدوار باشند در یک فرایند دموکراتیک به اکثریت تبدیل شوند.
بدیهی است و بر اساس تجربیاتی که در کشورهای دموکراتیک موجود است، جامعه­ای که بر مبنای عدالت سامان یافته است هویت­ ملی و عام بیش از دیگر هویت­ها برجسته و فعال خواهد بود و در تنظیم کنش و منش افراد بیشترین سهم را به خود اختصاص می­دهد. تجربه­ی کشورهای دموکراتیک نشان می­دهد این دو راهکار کلان و خُرد می­توانند معضل تزاحم هویت­ها را به حداقل برسانند و دولت-ملت­ها نیز به لحاظ سیاسی با مشکل چندانی مواجه نباشند. عدالت در تمامی جوامع و در فرایند بازی­های هویتی به گونه­ای عمل می­کند که هویت­ها با توجه ویژگی­های عام و مشترک شکل بگیرند و انسان­ها را بیشتر به هم نزدیک نماید. رشد معنویت در میان انسان­ها و اوراق­سازی قدرت، جامعه را عادلانه­تر می­سازد و عدالت نیز به نوبه­ی خود بر شکل­گیری هویت­های عام مؤثر خواهد بود. البته این بدان معنا نیست که هویت­های خُردتر از بین خواهند رفت یا آسیمیله می­شوند بلکه آن­ها نیز به رشد و شکوفایی خود ادامه خواهند داد اما در عین حال منافع و مصالح فردی و جمعی در یک چشم­انداز گسترده­تر مبنای عمل قرار می­گیرد و نوعی تعامل مسالمت­آمیز میان فرهنگ­های مختلف برقرار می­شود که این تعامل نیز به نوبه­ی خود منجر به خیر همگانی خواهد شد.