۱۳۹۲ مرداد ۳, پنجشنبه

سخنی با رئیس جمهور متعهد و مصمم

 
1. چگونه یک مسئول می­تواند اهداف و برنامه­های خویش را در جامعه به مرحله­ی اجرا در آورد و انتظارات مردم را برآورده سازد؟ این پرسش، کلیدی­ترین دغدغه و پرسشی است گریبان مسئولی را که هم منتخب مردم است و هم به انتخاب و رأی مردم احترام می­گذارد، می­گیرد. این پرسش برای بسیاری از افراد که داوری و نظر مردم و ارزش­های دموکراتیک و شاید آبروی خویش را مهم می­دانند، ممکن است به طور جدی - حتی قبل از به قدرت رسیدن مطرح باشد. آنان که رأی مردم را به هیچ می­انگارند، چنین دغدغه­هایی ندارند و در صورت دستیابی به نقش­ها و مقام­های سیاسی، چنان سرمست باده­ی قدرت و دچار خودشیفتگی می­شوند که گویی همه­ی موانع را می­توان با استفاده از «قدرت» و در صورت امکان «پول»، از سر راه برداشت و هر برنامه­ای را به راحتی اجرا کرد. اگر چه کمتر کسی سهم قدرت و پول یا به عبارتی سرمایه­ی مادی را در اجرای اهداف نادیده گرفته است اما جامعه­شناسان علاوه بر آن، به عوامل دیگری چون سرمایه­ی انسانی و به ویژه در سال­های اخیر به سرمایه­ی اجتماعی نیز اشاره کرده­اند. در مورد نقش سرمایه­ی مادی و انسانی در دستیابی به اهداف، تقریباً تردید چندانی وجود ندارد ولی در باره­ی اهمیت سرمایه­ی اجتماعی و نقش آن در توسعه و تحقق اهداف اجتماعی گفته­ شده است که سرمایه­ی اجتماعی و اعتماد متقابل که اصلی­ترین شاخص آن است، چرخ­های حیات اجتماعی را روغن می­زند، همکاری و تعامل را تسهیل می­کند و حتی بهره­گیری از سرمایه­های دیگر را نیز بهتر ممکن می­سازد.     
2. بیانیه­ی اقوام، ادیان و مذاهب حسن روحانی رئیس جمهور منتخب ایران که از سوی ستاد انتخاباتی ایشان در ایام انتخابات منتشر شد، حاوی نکات جدید و هوشمندانه­ای است که شاید در گذشته و در تاریخ سیاسی جمهوری اسلامی بی سابقه بوده است. در حقیقت این بیانیه با وجود تأکید بر مطالبات حداقلی قومیت­ها، مرحله­ای نوین از سیاست­های قومی در نظام سیاسی ایران را به نمایش می­گذارد. در این نوشتار نمی­خواهم در باره­ی مفاد آن که از اهمیت بسیاری برخوردارند و به نوبه­ی خود بایستی مورد تجزیه و تحلیل فعالان سیاسی و رسانه­ای قرار گیرند، سخن بگویم. در واقع مفاد و برنامه­های دهگانه­ی بیانیه­ی اقوام، ادیان و مذاهب، نکات اصلی آن بیانیه نیستند، بلکه کاربرد دو واژه­ی «متعهد و مصمم» که در ابتدای بیانیه آمده­اند نکات بنیادی آن هستند، به عبارت دیگر «کلید» تحلیل آن بیانیه این دو واژه­اند.
3. در بیانیه­ی اقوام و مذاهب، رئیس جمهور منتخب به طور شفاف متعهد شده است که به طور جدی تصمیم به تحقق مفاد این بیانیه خواهد داشت. بدیهی است وفای به عهد هم مبنای شرعی (و اوفوا بالعهد ان العهد کان مسئولاً (اسراء/ 34)) و هم ماهیت حقوقی دارد و می­توان از این جنبه آن را بررسی و پیگیر نحوه­ی اجرای آن شد. علاوه بر این از جنبه­ی اجتماعی و عمومی نیز اجرا و ایفای تعهد از اهمیت ویژه­ای برخوردار است. این اهمیت از آنجا ناشی می­شود که مردمی که به اقوام یا مذاهب و ادیان اقلیت تعلق دارند بخش عمده­ای از آنها با استناد به تعهداتی که در بیانیه آمده است به حسن روحانی، اعتماد و به ایشان رأی داده­اند. اگر مخالفت با اجرای تعهد به لحاظ حقوقی و شرعی، مخالفت با عدالت تلقی می­شود، از جنبه­ی اجتماعی نیز عدم پایبندی به تعهدات به شدت منجر به کاهش و فرسایش سرمایه­ی اجتماعی می­شود، در نتیجه ظرفیت سازمان­دهی جمعی و داوطلبانه برای حل مشکلات و مسائل عمومی را مختل می­سازد.
بسیاری از کسانی که در زمینه­ی سرمایه­ی اجتماعی تحقیق کرده­اند بر این باورند که حکومت­ها و نظام­های سیاسی می­توانند سرمایه­ی اجتماعی را حفظ کنند اما احتمالاً توانایی خلق آن را ندارند. تردیدی نیست در ایام انتخابات ریاست جمهوری، شور و شوق خاصی در میان آحاد مختلف جامعه به ویژه در مناطقی که ساکنان آن به نوعی اقلیت محسوب می­شوند، ایجاد شد. این شور و شعف مردم در میزان و نحوه­ی مشارکت آنها به خوبی به چشم می­خورد. آرایی که در استان­هایی چون کردستان، کرمانشاه، سیستان و بلوچستان و آذربایجان غربی به صندوق­ها ریخته شد، از اعتماد مردم نسبت به نظام سیاسی و صندوق­های رأی حکایت می­کند و در این میان به طرز شگفت­انگیزی، جهت و سمت و سوی اعتماد رو به سوی حسن روحانی دارد، کاندیدایی که با شعار اعتدال و حمایت اصلاح­طلبان در صحنه حاضر شده بود. با این اوصاف حال انتظار می­رود که رئیس جمهور منتخب با پایبندی به تعهداتش که حق قانونی و شرعی مردم است تا هم عادلانه عمل نماید و هم سرمایه­ی اجتماعیی را که در سال­های گذشته و بر اثر سیاست­های تبعیض­آمیز و نادرست دچار فرسایش جدی شده بود و در ایام انتخابات مجدداً احیا و خلق شد، حفظ نماید تا تمامی مردم ایران مخصوصاً اقلیت­های قومی و مذهبی این احساس خوب را داشته باشند که می­توانند در ساختن و توسعه­ی کشور سهیم باشند و با اعتماد به نفس و با مشارکت جمعی در جهت حل و فصل معضلات کشور از یک سو و تحقق اهداف خود از سوی دیگر تلاش نمایند. نکته­ی کلیدی در این نوشتار این است که اگر عنوان حسن روحانی تا روزهای تنفیذ و تحلیف، رئیس جمهور منتخب نامیده می­شود، از فردای آن روزها این عنوان به رئیس جمهور متعهد و مصمم تغییر می­کند و انتظار می­رود این عنوان را در طول دوران مسئولیت با افتخار حفظ نماید تا همچنان اعتماد مردم نسبت به ایشان حفظ شود و با مشارکت فعال خویش در امور جمعی، تحقق برنامه­های عادلانه­ی دولت را که راه دشوار و پیچیده­ای در پیش دارد، ممکن و میسر سازند.             


۱۳۹۲ تیر ۱۳, پنجشنبه

تحریر قاعده است یا استثنا؟


1.     بعد از اعتراضات مردمیی که از تونس آغاز شد و به دنبال آن بخشی از مردم مصر به نشانه­ی اعتراض به حکومت «مبارک» به خیابانها سرازیر شدند، قسمت عمده­ای از آنها در میدان تحریر متمرکز گشتند، چندین شب و روز را در آنجا سپری کردند و آن قدر بر خواسته­های خود پای فشردند تا بالاخره مبارک از قدرت کناره گرفت و بلافاصله مردم مصر امیدوارانه جشن پیروزی برگزار کردند. در این مرحله آنچه بیش از هر چیز دیگر مشخص و آشکار بود و در به انجام رسیدن انقلاب مؤثر بود عبارت بودند از: انگیزه­ی قوی مردم برای ایجاد تغییر، نقش شبکه­های اجتماعی مجازی در سازماندهی به اعتراضات مردمی، حضور چشمگیر جوانان، نیروهای مذهبی اخوان و سلفی در میدان تحریر و اجرای مناسک مذهبی در آنجا، همراهی نیروهای سکولار با گروههای مذهبی، بی­طرفی و پرهیز از خشونت ارتش، ویژگی­های شخصیتی مبارک (نرم­خویی، دلرحمی، اعتماد به نفس و تعهد ملی) و ... . اعتراض بخشی از مردم مصر و حضور شبانه­روزی در میدان تحریر به تدریج رنگ و بوی حماسه به خود گرفت به گونه­ای که تا حد زیادی افتخار «بهار عربی» به نام مردم و انقلابیون مصر ثبت شد.   
2.     بعد از انتخابات ریاست جمهوری برای باری دیگر، بخشی از مردم مصر در میدان تحریر گرد هم آمدند و این بار آنها نه تنها خواستار تغییر رئیس حکومت نبودند بلکه به دنبال آن بودند که هر چه زودتر نتیجه­ی انتخابات مشخص شود و کاندیدای مورد نظرشان به عنوان رئیس جمهور پیروز و رئیس حکومت به مردم معرفی شود. میدان تحریر اما این بار میزبان تمامی انقلابیون نبود و فقط کسانی خود را به میدان تحریر رساندند و مجدداً در آنجا اتراق کردند که وابسته به گروههای مذهبی بودند. این حضور آنقدر طول کشید تا نتیجه­ی انتخابات به نفع آنها رقم خورد و بار دیگر پافشاری در میدان تحریر منجر به برپایی جشن پیروزی شد. با این تفاوت که تعداد کسانی که این مرتبه احساس پیروزی داشتند و در جشن تعیین رئیس حکومت سهیم بودند بسیار کمتر از بار قبلی بود و شاید اولین جرقه­ی پشیمانی از انقلاب در ذهن بسیاری در این روز زده شد. اصولاً یکی از ویژگی­های انقلاب، پشیمانی زودرس بسیاری از انقلابیون در روزهای اول پیروزی و به هنگام کاهش هیجانات جمعی و تلاش برای قبضه­ی تام و تمام قدرت از سوی گروههای مختلف است. اگر در تحریر اول «مبارک» توسط معترضین از سریر قدرت به زیر کشیده شد اما در مقابل در تحریر دوم، معترضین، «مرسی» را بر کرسی قدرت نشاندند و بدین ترتیب اولین رئیس جمهور اسلام­گرا در حالی که رأی قاطعی را در انتخابات کسب نکرده و تجربه­ی زیادی در زمینه­ی حکومت­داری نداشت به مدد حضور شبانه­روزی طرفدارانش در میدان تحریر، زمام امور را در دست گرفت.
3.     تحریر سوم و تجمع معترضین به گونه­ای دیگر رقم می­خورد. بار دیگر سخن اصلی معترضین در تحریر، «تمرد» و به زیر کشیدن رئیس جمهور است، رئیس جمهوری که در بارهای گذشته از حمایت این میدان برخوردار بود و به یاری آن بر سریر قدرت تکیه زد. اگر «مبارک» سی سال در رأس قدرت بود و بدون انتخابات قدرت را قبضه کرده بود، «مرسی» در انتخاباتی که حداقل­هایی از معیارهای دموکراسی را داشت، مشارکت کرده و قدرت را در دست گرفته بود. وی که مورد حمایت گروههای اسلام­گرا و اخوان بود و سالها سرکوب، دوری از قدرت و مبارزه برای کسب آن را در کارنامه­ی خود دارند تلاش داشتند در فرصت به دست آمده همگام با ترکیه و برخی دیگر از کشورهای عربی، تجربه­ای متفاوت با بنیادگرایی دینی، موافق و نسبتاً سازگار با غرب و دموکراسی از اسلام را ارائه نمایند.
4.     اشتباه ایشان اما از آنجا رقم خورد که همچون گروههای اسلامگرای ترکیه در حوزه­ی عمومی صبر پیشه نکردند و از مسیر انتخاباتی نسبتاً دموکراتیک، قدرت را به دست نیاوردند. همه به یاد دارند هواداران مرسی قبل از آنکه نتیجه­ی انتخابات از سوی مراجع ذی­صلاح اعلام شود و پس از آن موضع خود را اعلام نمایند، بی­صبرانه، راه میدان تحریر را در پیش گرفتند و حضور اعتراضی در آنجا را به یک قاعده تبدیل کردند و در نهایت از این طریق به اهداف خود نایل آمدند. اگر طرفداران مرسی در آن زمان به قواعد بازی انتخاباتی پایبند می­بودند اکنون معترضان به ایشان نیز بدون آنکه به میدان تحریر توسل جویند صبورانه تا انتخابات بعدی به انتظار می­نشستند و سرنوشت حکومت و قدرت از طریق صندوق­های رأی مشخص می­گشت. نکته­ی دیگری نیز ممکن است از پیامدهای تحولات اخیر مصر باشد و آن تجدید نظر در نقش و جایگاه ارتش در ساختار سیاسی این کشور است. تمامی ناظران سیاسی بر این باورند که ارتش در مصر بر خلاف بسیاری از کشورهای دیگر استبدادی، مورد اعتماد مردم است و در اعتراض­های سال­های اخیر نیز این امر اثبات گشته است. اکنون که ارتش مصر، رئیس جمهور را خلع و قانون اساسی را منحل کرده است هر جریان سیاسی دیگری که در آینده به قدرت برسد همواره نگران دخالت ارتش در امور مربوط به خود خواهد بود و ممکن است به تدریج تمهیداتی اندیشیده شود تا جایگاه ارتش و نیروهای نظامی دگرگون شود. علاوه بر این، ارتش با دخالت در دولت و امور سیاسی یا در واقع کودتایی که انجام داد به نوعی اعتماد بخش مهمی از جامعه­ی مصری را از خود سلب کرد و قطعاً دیگر آن جایگاه قبلی را در میان مردم نخواهد داشت و بدین ترتیب بر خلاف تصور قبلی، در روند گسترش دموکراسی در منطقه نقش مثبتی را ایفا نمی­کند.