۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه

حق اشتباه کردن

حق اشتباه کردن

1. صدای استاد شجریان در این ایام شنیدنی­تر از همیشه است. علاوه بر صوت دلنشین و تسلطی که بر زیر و بم موسیقی سنتی دارد، در انتخاب اشعار آوازهایش نیز به راستی استاد است. یکی از شعرهایی که در روزهای گذشته به شدت مرا تحت تأثیر قرار داده و ذهنم را به خود مشغول کرده است این بیت است که ظاهراً سراینده­ی آن ملک­الشعرای بهار است:

تو ز اشتباه روزی قدمی به خانه­ام نه که رسد دلی به کامی چو کنی تو اشتباهی

2. عبدالکریم سروش یکی از ویژگی­ها و یا در حقیقت ویژگی ممتاز جوامع مدرن را تفوق و رواج حق نسبت به تکلیف می­داند. در جوامع مدرن از حقوق بسیاری سخن به میان آورده می­شود که برخی از آنها در اعلامیه­ی جهانی حقوق بشر نیز مورد اشاره قرار گرفته­اند. اما در میان تمامی حقوقی که در جوامع مدرن از آنها سخن رفته است، من علاقه­ی خاصی به حق «اشتباه کردن» دارم و بر این باورم که مهم­ترین و بنیادی­ترین حق در میان حقوق رایج در آن جوامع است.

3. حق اشتباه کردن مبنای اصلی روحیه و فرهنگ «مدارا» است. بدون قائل شدن این حق برای دیگری، نمی­توان از مدارا سخن گفت و بر اساس آن با دیگری رفتار و از خشونت احتراز کرد. باور به حق اشتباه کردن مرحله­ای فراتر از تکثرگرایی است. در تکثرگرایی حقیقت یا ارزش­ها متکثر پنداشته می­شوند و این گونه پنداشته می­شود که در یک زمان مشخص، نسبت به یک امر مشخص­، می­توان از ارزش­های متفاوت سخن گفت. اما در تأکید بر حق اشتباه کردن، بحث بر سر تفاوت در ارزش­ها نیست بلکه نکته­ی اصلی در اینجاست که ممکن است دیگری اشتباهی را مرتکب گردد و با وجود این باید با مدارا با وی رفتار شود. در مورد آزادی بیان و اندیشه نیز بر همین منوال می­توان به استدلال پرداخت. در واقع این آزادی­ها زمانی بسیار ارزشمند خواهند بود که مبتنی بر حق اشتباه کردن باشند.

4. حق اشتباه کردن نه تنها مبنای روحیه­ی تساهل و مدارا است بلکه یکی از مبانی و ویژگی­های اصلی زندگی مدرن نیز است. این حق آزاد و مختار بودن انسان­ها را به رسمیت می­شناسد و از مطلق­گرایی دور می­شود. در واقع حق اشتباه کردن به نوعی نشان از گسست از سنت و گروه­های مرجعی دارد که با تأکید بر یقین و دستورالعمل­های از پیش تعریف­شده همراه بود. گیدنز تأکید زیادی بر اندیشه­ی ریسک و اعتماد به عنوان ویژگی­های متماز مدرنیت دارد. وی بر این باور است که هر دو شیوه­ی سازماندهی زمان آینده هستند و مبین تلاش در جهت جدایی از گذشته و رویارویی با آینده است. حق اشتباه کردن به نوعی مقدمه­ی تعمیم اندیشه­ی اعتماد و ریسک­پذیری است. چارلز تیلی نیز اعتماد را شامل گذاشتن منابع ارزشمند در خطر شرارت، اشتباه و ناکامی­های دیگران می­داند.

5. اگر قائل به حق اشتباه کردن باشیم آن گاه شاید به این پرسش مواجه شویم که چرا باید این حق را بپذیریم؟ دلایلی چند برای پذیرش این حق وجود دارد:

- ما در جامعه به جای اینکه عمدتاً با «انسان­های کامل» سروکار داشته باشیم با کسانی مواجه هستیم که «کاملاً انسان» هستند. اگر از منظر دینی به انسان بنگریم، می­بینیم که انسان به مثابه موجودی «جایزالخطا» توصیف شده است. تأکید بر حضور شیطان در زندگی در ادبیات و متون دینی، حکایت از وجود ظرفیت و امکان بالقوه­ی ارتکاب اشتباه از سوی انسان دارد. یکی از مهم­ترین میراث­های حضرت آدم برای انسان چیزی جز توانایی اشتباه­پذیری وی نیست و با اشتباهی که مرتکب شد سنتی را پی افکند که زندگی انسانی با اشتباه همراه باشد. در واقع این سنت بخش مهمی از زندگی انسان را در بر می­گیرد. حافظ این سنت را برجسته می­کند و بسیار بر آن تأکید کرده است:

من به صد خرمن پندار ز ره چون نروم که ره آدم خاکی به یکی دانه زدند

یا

طمع در آن لب شیرین نکردنم اولی ولی چگونه مگس از پی شکر نرود

- گاهی از آن رو اشتباه روا دانسته می­شود که شاید نتیجه­ی ناخواسته­ی آن، مطلوب باشد. بر اثر اشتباه قدم نهادن در خانه­ای، ممکن است دلی کامیاب شود و اشتباه منشاء خیر و خوبی گردد.

تو ز اشتباه روزی قدمی به خانه­ام نه که رسد دلی به کامی چو کنی تو اشتباهی

- برخی از اشتباهات چندان بد و خطرناک نیستند که محتسبان و نگاهبانان خودخوانده­ی فرهنگ و ارزش­های جامعه وانمود می­کنند. حافظ می­گوید:

مکن به چشم حقارت نگاه در من مست که آبروی شریعت بدین قدر نرود

- رسمیت دادن به این حق، امکان نوآوری و تغییر و ارزیابی فعال آینده را به انسان می­دهد و دست بسیاری از افراد مستبد که خود را نگهبانان سنت و گذشته می­دانند از تصمیم­گیری و برنامه­ریزی برای جامعه کوتاه می­سازد. پرهیز و جلوگیری از اشتباه و رسیدن به سعادت و خوشبختی انسان همواره بهانه­ای بوده است تا بدین وسیله مستبدان و مطلق­گرایان، دخالت و اعمال خشونت و هدایت اجباری در زندگی عمومی و خصوصی مردم را توجیه کنند.

۱۳۸۹ مهر ۸, پنجشنبه

بە یادی حەمەجەزا: عەشق و ئازادی

  • ئەمرۆ بەیانی کوردساتم تماشا ئەکرد. هەواڵی کۆچی دوایی حەمەجەزام لەوێ بینی. خەم دایگرتم. بیرم کەوتەوە کە ئەم شێعرە بەرزەی هێمنی چەند بە جوانی ئەخوێند:
هەتاکو دوا پشوو رێبواری رێگەی عەشق و ئازادیم ئەگەر بێجگە لە ناکامیش نەبینم بەرهەمێکیتر
ئەم شێعرە بە جوانی ژیانی حەمەجەزامان بۆ وەسف ئەکات. کاتێک کە وردە وردە عەشقی یار و خۆشەویستی وڵات لە دڵمدا لە گەشەسەندندا بوو زۆر کەس دانەیەکی لەمانە ئەکرد بە قوربانی ئەویتر، ناڵەی جودایی بۆمان ئەخوێند و باسی لە "یادی یاران و وڵات" و "عەشق و ئازادی" ئەکرد. دڵێکی گەورە و ئەوینداری هەبوو کاتێک باسی لە "ئاخرین ماڵی ژیانی" ئەکرد، کاتێک لە نێو شۆڕشی خوێناوی و ئاسن و ئاگردا بو، تەنانەت لە ناو دوکەڵ و تەمیشدا خۆشەویستەکەی فەرامۆش نەئەکرد.
  • ئەگەرچی هونەرمەندێکی گەورە و بە توانا بو بەڵام جێگە و پێگەی خۆی باش ئەناسی و هەر هونەرمەندانە ژیانی بەسەر ئەبرد. سێبەری خۆی لێ گەورە نەببۆوە و پێی وا نەبو کە ئەبێ لە بارەی هەمووشتێکەوە قسە بکات و نەزەر بدات.

۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه

آلزایمر

  1. چند سال قبل که در انجمن مولوی فعالیت می کردم با یکی از بازاریان قدیمی و خوشنام سقز آشنا شدم. بسیار نکته سنج و دقیق بود. با روح اقتصاد، مناسبات بازار و روابط اجتماعی کاملاً آشنایی داشت و در بازار سقز یکی از موفقترین ها بود.
  2. گاهی به دیدارش می شتافتم. خاطرات جالب و نظم خاصی در زندگی داشت. هر گاه در مورد بازار سخن می گفت ناخودآگاه کتاب «اخلاق پروتستان و روح سرمایه داری» ماکس وبر را به یاد می آوردم. چند کتاب در دست چاپ نیز داشت. یکی از آنها «قصه بازار» نام داشت و این نام را از شعری از حافظ برگرفته بود.
  3. با یکی از دوستان در مورد ایشان صحبت می کردم که تا چه حد به من لطف دارد. گفت دچار آلزایمر شده است. غم سنگینی تمام وجودم را فرا گرفت. آیا آن همه نکته و خاطره را به فراموشی سپرده است؟ آیا مرا به یاد می آورد؟ آیا از آن همه لطف چیزی در حافظه اش مانده است؟
  4. نمی دانم اما کاش آلزایمر حریف لطف و محبت نمی شد.

۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه

تبریک پیامکی

  1. در اعیاد مختلف اکثر مردم به جای نشستن در خانه و دید و بازدید به مسافرت می روند؛
  2. شهرها بزرگ شده است و امکان سر زدن به تمامی اقوام و آشنایان دشوار شده است؛
  3. تعداد غریبه ها در شهرها افزایش یافته است؛
  4. سنت تضعیف گشته است؛
  5. مهاجرت و تحرک جغرافیایی روند رو به افزایشی داشته است و ....
علل فوق و چندین علت دیگر موجب شده است که مردم در روزهای عید به یک تبریک پیامکی (sms) اکتفا کنند.
مخابرات در این روزها چند کار انجام می دهد:
  1. شما یک بار پیامک را ارسال می کنید اما مخابرات یک پیامک را چند بار ارسال می کند؛
  2. گاهی پیامک نصفه - نیمه ارسال می شود و گیرنده پیام می دهد که ناقص بود لذا حداقل باید یکبار دیگر پیامک را ارسال کنی؛
  3. یک پیامک را ارسال میکنی اما گوشی «عدم ارسال» را نشان می دهد، گیرنده جواب می دهد که پیامک رسید، اما چون وی نیز احساس می کند که پیامکش ارسال نشده است ناچار زنگ می زند که ممنون پیامک شما رسید آن هم نه یکبار بلکه چند بار.
و این گونه است که شرکت مخابرات به سود کلان چندین میلیاردی دست می یابد و عید واقعی برای صاحبان آن است.

۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه

سیل

  1. در هفته های اخیر سیل موجب شده است تا مردم پاکستان خسارات سنگینی را متحمل شوند و دولت این کشور از همان روز اول دست به دامان کشورهای خارجی و حتی دشمن دیرینه خود هندوستان شد تا شاید بتواند به داد مردم آواره و خانه خراب برسند.
  2. نهادهای مدنی و بین المللی اعتماد چندانی به دولت پاکستان ندارند. ریشه این بی اعتمادی به ناکارآمدی و فساد گسترده اداری برمی گردد که در نظام سیاسی پاکستان وجود دارد.
  3. سیل نشان داد که به لحاظ زیرساختهای اقتصادی و وضعیت فیزیکی شهرها و روستاها چنان آسیب پذیر است که به سادگی بیش از نیمی از جمعیت کشور همواره در معرض خطر هستند و هیچ تدبیر مناسبی برای بهبود زندگی و کاهش خطر نشده است.
  4. حال این پرسش پیش می آید که بمب هسته ای - با آن هزینه هنگفت - به چه دردی می خورد و چه گرهی از کار فروبسته این مردم می گشاید؟

۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه

کرایه تاکسی و تورم

هنوز طرح هدفمندی یارانه ها اجرا نشده است که کرایه تاکسی در سقز تغییر کرد. کرایه تاکسی از 100 به 150 تومان و تاکسی تلفنی از 500 به 700 تومان افزایش یافت. مرغ و تخم مرغ نیز چنین وضعیتی داشته اند. اما جای تعجب آنجاست که نرخ تورم همچنان در حال کاهش است.

رەمەزان

شەرحی من و تۆ ئەی "رەمەزان" رۆژی جەزا بێ
دیوانی من و تۆ لە حووزور باری خودا بێ
ئەم سادەڕوخانە هەموو رەنگزەردی دەسی تۆن
کێ دیویەتی لالە یەرەقانی بە سەرا بێت؟
شێخ رەزا تاڵەبانی

۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

رمضان

دیروز غروب، ناخودآگاه به آسمان نگاه کردم، ماه با ناز و کرشمه در آسمان خودنمایی می کرد و برای اینکه ثابت کند که روز چهارشنبه روز اول ماه رمضان بوده است بادی به غبغب انداخته بود و تا ساعتها خیال نداشت آسمان را ترک کند.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۸, چهارشنبه

تا به كي بايد رفت
از دياري به ديار ديگر
نتوانم ‚ نتوانم جستن
هر زمان عشقي و ياري ديگر
كاش ما آن دو پرستو بوديم
كه همه عمر سفر مي كرديم
از بهاري
به بهاري ديگر فروغ فرخزاد

۱۳۸۹ فروردین ۲۱, شنبه

فوتبال

کمتر از یک ساعت به بازی حساس بارسلونا و رئال مادرید زمان باقی مانده است. بازی تماشایی و زیبایی باید باشد. بعد از پیروزی بارسلونا در مقابل آرسنال و درخشش مسی، بسیاری از مردم، امشب برای دیدن این بازی خواب را بر خود حرام می کنند. اما فردا در کلاس روز سختی را در پیش خواهیم داشت و مرتب باید دانش آموزان را از خواب بیدار کنیم. تب فوتبال جامعه را فرا گرفته است و عاقبت این تب لرز برای ما است.

۱۳۸۹ فروردین ۱۹, پنجشنبه

کمین

شعری بسیار زیبا از شاعر نامی کرد شیرکو بیکس:

كمين
(توفان هماره در كمين بود)
برگي تمامي اسرار درختش را مي‌دانست
پيوند ميان او و تالاب و نجواهاي شبانه
پيوند ميان او و پرنده و نامة مزرعه و
آمد و شد شعاع و حركت ميان واژه و
غروب در جنگل.
پيوند ميان او و مهتاب
پيوند سايه او و پسرك چوپان و
ني‌لبك‌اش
(زمستان هماره در كمين بود)
دانه‌اي شن هم
راز جويبار در سينه‌اش بود
رازو ريشه‌ها
راز او و زلف گياه و
راز او و رخسار دخترك چوپان و
راز او و سر‌چشمه
(سيلاب هماره در كمين بود)
توفان هجوم آورد
سيل هجوم آورد
برگ بر تخت شاخه و
شن بر بستر آب
هردو كشته شدند
اما هيچ‌كدام
راز عشق را نگشودند!

برگردان به فارسي: صلاح‌الدين قرهه‌تپه

۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

شاملو و امید

شعری از شاملو که بسیار زیبا ما را به آینده امیدوار می سازد:
من‌ فکر مى‌کنم
‌هرگز نبوده‌ قلب‌ من
اين‌ گونه
گرم‌ و سرخ‌ :
احساس‌ مى‌کنم
‌در بدترين‌ دقايق‌ اين‌ شام‌ مرگ‌زاى
‌چندين‌ هزار چشمه‌ى‌ خورشيد
در دل‌ام
‌مى‌ جوشد از يقين‌:
احساس‌ مى‌کنم
‌در هر کنار و گوشه‌ى‌ اين‌ شوره‌ زار يأس

چندين‌ هزار جنگل‌ شاداب
ناگهان
‌مى‌ رويد از زمين

۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

احساس محرومیت مزمن

  • در جامعه شناسی انقلاب، یکی از نظریاتی که بر اساس آن انقلاب یا اعتراض تبیین می شود نظریه محرومیت یا «ناکامی نسبی» است. این نظریه بر اساس شکاف میان انتظارات افراد و امکانات موجود در جامعه ایجاد می شود. بدین معنی که فرد خود را مستحق حقوق و مجموعه ای از امکانات می داند اما امکان دستیابی به آن برای وی فراهم نیست. وجود ناکامی نسبی در یک جامعه به طور بالقوه می تواند منجر به گسترش نارضایتی و اعتراض یا شکل گیری جنبش اجتماعی می شود.
به نظر رانسیمان (Ranciman) محرومیت نسبی چهار پیش شرط دارد:
  1. شخصی x را ندارد.
  2. شخص متوجه می‌شود که بقیه‌ی افرادx را دارند.
  3. آن شخص x را می‌خواهد.
  4. آن شخص x را حق خود می‌داند.
تدا رابرت گار (Teda Rubert Gurr) به سه نوع محرومیت نسبی اشاره می کند:
  1. امکانات کاهش پیدا کند اما انتظارات و توقعات ثابت باشد؛
  2. امکانات ثابت اما انتظارات افزایش یابد؛
  3. انتظارات افزایش و امکانات کاهش پیدا کند.
گار در کتاب «چرا انسانها شورش می کنند؟» در پاسخ به این پرسش که عنوان اصلی کتاب وی نیز است بر این باور است که افزایش شدت و میزان احساس محرومیت نسبی، افراد را نسبت به وضع موجود معترض می سازد. این نظریه که بر مبنای نظریه ی روانشناختی «سرخوردگی-پرخاشگری» بسط یافته، قائل به رابطه ی میان ناکامی و خشونت است. بدین گون که هر چه شدت و میزان ناکامی بیشتر باشد به همان اندازه بر شدت و میزان خشونت افزوده می شود.
  • در مورد تأثیر رفاه یا محرومیت اقتصادی بر اعتراض و شکل گیری جنبش های اجتماعی، نظریات مختلف و گاه متضادی وجود دارد: برخی بر این باورند که افزایش فقر و کاهش امکانات اقتصادی منجر به بروز نارضایتی می شود و در مقابل کسانی چون «توکویل» نیز معتقدند که رفاه اقتصادی، زمینه ی ظهور اعتراض را فراهم می نماید. نظر «بشیریه» در این مورد این است که «شرایط اقتصادی به خودی خود به رفتار انقلابی نمی انجامد، اگر چه ممکن است پیش از وقوع انقلابات، بحرانهای اقتصادی یا توقعات فزاینده مشاهده شوند اما هر بحران اقتصادی و مالی و یا هر دوره ای از رشد و رفاه اقتصادی به انقلاب نمی انجامد. در جامعه ای توده ای و سرکوب شده، احتمال پیدایش جنبش بسیج انقلابی تقریباً در هر وضعیت اقتصادی بسیار کم است، هر چند ممکن است در واکنش به اوضاع اقتصادی شورش و اعتراض پراکنده صورت گیرد. در این گونه شرایط، فقر و ناروائی اقتصادی معمولاً تحمل می شود. از سوی دیگر در جامعه ای که از نظر سازمان اجتماعی و میزان سلطه ی سیاسی مستعد بسیج است و در آن ایدئولوژی و سازمان و فرصت بسیج فراهم شده است، وضعیتی اقتصادی که موجب نارضائی هر چند مختصری هم گردد، به گسترش جنبش بسیج کمک می کند.» (بشیریه، انقلاب و بسیج سیاسی؛ 1372: 102)
  • در کردستان چند عامل موجب شده است که احساس محرومیت نسبی از میزان و شدت نسبتاً بالایی برخوردار باشد:
  1. به علت وجود منابع طبیعی مناسب و زمینهای حاصلخیز برای کشاورزی در کردستان، در گذشته، مردم از امکانات فراوانی برخوردار بودند و نسبت به دیگر مناطق ایران، زندگی مرفه و راحتی داشتند. اما پس از اجرای برنامه های نوسازی ایران، امکانات رفاهی کردستان کاهش یافت و در بسیاری از مناطق توقعات و انتظارات ثابت ماند. اگر این نظریه را به امکانات اقتصادی و به عبارتی «ثروت» محدود نسازیم، می توان گفت که در این دوران سهم کردها از «قدرت» نیز کاهش یافته است و در طول صد سال گذشته به مرتب روندی نزولی داشته است.
  2. در قریب به 50 سال گذشته، وضعیت زندگی در برخی از استانهای مرکزی ایران، روند رو به بهبودی را تجربه کرده است. این امر موجب بالارفتن سطح انتظارات مردم ایران و کردستان شده است. در کردستان، متناسب با افزایش انتظارات و در مقایسه با بسیاری از استانهای دیگر کشور، امکانات گسترش پیدا نکرده است.
  3. کردها در ایران فقط خود را با دیگر مناطق ایران مقایسه نمی کنند، بلکه با کردهای کشورهای دیگر نیز این مقایسه را انجام می دهند. اکنون در کردستان عراق، حکومتی فدرال وجود دارد که سردمداران آن کرد هستند و در سطح عراق نیز سهم چشمگیری از قدرت و ثروت عراق را به خود اختصاص داده اند. بدیهی است نتیجه ی این مقایسه چیزی جز افزایش توقعات نباشد.
  4. دایره ی مقایسه در عصر جهانی شدن از این نیز فراتر می رود. امروزه تجربه ی کشورهای دموکراتیک و توسعه یافته وجود دارد. این امر موجب بالارفتن سطح انتظارات شده است اما در مقابل نه تنها امکانات افزایش نیافته است بلکه در برخی از موارد (دسترسی به قدرت) کمتر نیز شده است.
  5. رواج و گسترش ارزشهایی چون برابری و آزادی نیز موجب افزایش سطح توقعات مردم کردستان شده است در حالی که فاصله و شکاف دسترسی به امکانات، روند رو به کاهشی را نشان نمی دهد.
  • اگر اعتراض مردم منجر به کاهش احساس محرومیت نسبی نگردد و دولت بتواند هر گونه اعتراضی را سرکوب کند یا در جامعه زمینه ی لازم برای ابراز اعتراض وجود نداشته باشد، چه وضعیتی پیش خواهد آمد؟ به نظر من این وضعیت جدید را می توان «احساس محرومیت مزمن» نام نهاد. ویژگیهای این وضعیت عبارت است از:
  1. احساس ناتوانی در میان مردم؛
  2. کاهش اعتماد به نفس؛
  3. ناامیدی از داخل و داشتن چشم امید به نیروهای خارجی یا حتی ماوراطبیعی؛
  4. تضعیف اصول اخلاقی
  5. رواج سرمایه ی اجتماعی درون گروهی و تعصب گروهی
  6. بدبینی نسبت دیگران؛
  7. رادیکالیزه شدن فضای سیاسی جامعه؛
  8. افزایش غیر منطقی مطالبات و آرمانگرایی
  9. کاهش میزان مشارکت اجتماعی و ....
آنچه اکنون در کردستان به چشم می خورد احساس محرومیت نسبی نیست بلکه به علت تراکم مطالبات و طولانی شدن زمان آن و از سوی دیگر به علت وجود نگاه امنیتی و عدم امکان ایجاد نهادهای مدنی، انتشار مطبوعات آزاد و بالا بودن هزینه ی فعالیتهای مسالمت آمیز سیاسی، احساس محرومیت مزمن شکل گرفته است و این منطقه را با مشکل بزرگی مواجه ساخته است. در کردستان عادت کرده ایم که فقر و نابرابری را تحمل کنیم اما این هرگز به معنای رضایت از وضع موجود نیست.

۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

قانع

مامۆستا قانع پێش ئەوەی شاعیر بێت رۆشنبیرێکی گەورەی کوردە و سەرنج و بۆچوونی زۆر قووڵی لە سەر کێشە کۆمەڵایەتییەکان هەیە. لە بواری "گەشەسەندن"دا سەر بە مەکتەبی "ئەمین زەکی بەگ"ە. خەریکم وتارێک لەم بارەوە ئەنووسم. ئەم دوو بەیتەم زۆر لا جوان بوو و بیرەوەری زۆرم لا زیندوو ئەکاتەوە:
پیاوەتی ئەمڕۆ بە نووکی خامەیە و نووتقی زمان ئیدیعا موحتاجی شیر و ئەسڵەحە و خەنجەر نیە
تۆ لە گەڵ هاوتیرەکەت دەس ناگری تا سەرکەوی گەر بە تەنیا هەوڵی خۆتە ئارەزووت زۆر زەحمەتە

۱۳۸۸ اسفند ۲۷, پنجشنبه

رفتار عقلانی

آیا رفتارهای عقلانی همواره دستیابی به هدف را ممکن و میسر می سازند؟ بسیاری بر این باورند که پاسخ این پرسش مثبت است و استدلال می کنند که عقل راهنمای رفتار است و گزینش ابزار مناسب، رسیدن به هدف را امکان پذیر می کند. اما در جامعه موارد و نمونه های متعددی وجود دارد که همواره نتیجه ی رفتارهای عقلانی، دستیابی به هدف نیست.
بدین معنی که از یک سو ممکن است ابزار و هدف ما با دیگران در تعارض باشد و آنان توانایی بیشتری برای وادار کردن دیگران به انجام برنامه های خویش داشته باشند. علاوه بر این گاهی ممکن است نتیجه ی ناخواسته ای بر فرد تحمیل شود و او را از اهداف مورد انتظار خویش دور سازد. گاهی نیز ممکن است که رفتاری در تنهایی عقلانی باشد اما وقتی در جمع قرار می گیریم آن رفتار منجر به دستیابی به هدف نمی شود. برای مثال فرار کردن به هنگام آتش گرفتن سینما، رفتاری عقلانی است اما از آنجایی که همه در حال فرار هستند افراد فراری دیرتر از مهلکه خلاصی می یابند و ممکن است در آتش گرفتار آیند.

۱۳۸۸ اسفند ۲۴, دوشنبه

هەڵەبجە

هەموو ساڵێک لەم رۆژانەدا بە بۆنەی ساڵیادی کارەساتی دڵتەزێنی هەڵەبجە، لە زانکۆکانی ئێران، بەرنامەی جۆراوجۆر بەڕێوە ئەچوو. بەڵام چەن ساڵێکە ریگە نادرێ بە خوێندکاران بۆ دانانی کۆڕی ماتەمین و رێزگرتن لە یادی شەهیدانی نەمری هەڵەبجە. هەڵبەت لە بەر نەبوونی ستراتێژی و بیرێکی قووڵ و وردبینانە، وردە وردە قسە و باسەکانی ئەو بەرنامانە هەموو ساڵێک دووپات دەبونەوە و قسەی تازە کەمتر دەهاتە گۆرێ. وای لێ هاتبو بڕێک لە بەشداربوان هەمو ساڵێک هەر باسیان لە مەزڵوومیەت و بێکەسی کورد ئەکرد، بەشێکیتر دەستیان دەکرد بە جنێودان بە دام و دەرزگا نێونەتەوەیەکان و هەندێکیش بیری تۆڵە ئارام و قەراری لێ سەند بوون و ... ئەوەی باسی لێنەدەکرا ژیانی ئاسایی ئەو کەسانە بوو کە زیندوو مابوون یان لێکۆڵینەوە لە سەر هۆکارگەلی کۆمەڵایەتی و سیاسی ئەو کارەساتە بوو.
پارەکە وتارێکم نووسی کە لە هەڵەبجەدا سامانی کۆمەڵایەتی وێران بوە و بۆ باشتر بەڕێوەچوونی پڕۆژەی گەشەسەندن، بەر لە هەموو شتێک پێویستە ئەم سامانە زیندوو بێتەوە هەتاکو خەڵکی هەڵبجە بتوانن بە متمانەیەکی زیاتر پێکەوە بژین و رابردوو فەرامۆش بکەن. ئێستا شتێک بۆ تۆڵە نەماوە. سەدام و عەلی کیمیاوی لە سێدارە دران، دام و دەزگای نێودەوڵەتیش پشتیوانی گەلی کوردن. کارەساتی هەڵەبجەیش بە ژێنۆساید ناسراوە. ئێستا ئەوەی ماوە خەڵکی هەڵەبجەیە کە تووشی زەرەر و زیانێکی زۆر بوون. نابێ فەرامۆش کرێن و ئەبێ تۆری کۆمەڵایەتی و متمانەی خەڵک بە یەکتر، سەر لە نوێ تازە بکرێتەوە و کۆششی بۆ بکرێت.

۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

آنتونی گیدنز:
به نظر من مهم ترین اتفاق در حال وقوع این است که ما دیگر بر اساس آنچه فرهنگ و یا سرنوشت محتوم به ما دیکته می کند زندگی نمی کنیم. دیگر زنان و مردان در چارچوب سرنوشتی که بواسطه ی نقش آنها از پیش تعیین شده است زندگی نمی کنند. به عبارتی دیگر هویتمان باید بیشتر توسط خودمان کشف و طراحی شود، نه بواسطه ی نقش های اجتماعی که بازی می کنیم. به بیانی فنی تر، شناخت مان از خود و هویت خود، به صورت پروژه ای باز اندیشانه در آمده است. باید مدام به این فکر کنیم که هستیم؟ چگونه به نظر می آییم؟ چه شکل هستیم؟ چگونه می خواهیم باشیم؟ و پاسخ این سوالات به نسبت بسیار بازتر و غیر مشخص تر شده اند.

گیدنز، آنتونی (1384): چشم اندازهای جهانی، محمد رضا جلایی پور، تهران: طرح نو، چاپ دوم: 1384، ص 126

۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

زن

روز جهانی زن را به همه ی کسانی که فارغ از نقشها و ویژگیهای انتسابی خواهان برابری و آزادی هستند، تبریک می گویم و این شعر زیبای نزار قبانی را به آنها تقدیم می کنم:

مردیک دقیقه نیاز دارد
که عاشق زنی شود . . .
و روزگاران بسیار
که فراموشش کند . . .

ترجمه از: ستار جلیل زاده

انتخابات تعاونی مسکن

1. سال گذشته انتخابات تعاونی مسکن در آموزش و پرورش سقز برگزار شد. جمعیت نسبتاً زیادی از معلمان در آنجا گرد آمده بودند و انتخابات پر شوری برگزار شد. از آن زمان تا کنون هیئت مدیره ی جدید نتوانسته است اختیار شرکت تعاونی را به دست گیرد. واقعاً کجای کار می لنگد؟
2. قرار بود قانون هماهنگ پرداخت یا لایحه ی مدیریت خدمات کشوری سالها قبل اجرا شود و در پرداخت حقوق کارمندان، هماهنگی و برابری لحاظ گردد. این قانون نه تنها اجرا نشده است بلکه ارتقای معلمان نیز چند سالی است که به بهانه ی نبودن بخشنامه ی جدید متوقف گشته است. واقعاً کجای کار می لنگد؟

۱۳۸۸ اسفند ۱۱, سه‌شنبه

دووچاوەکی

چەن ساڵ لەوە پێش چووم بۆ قووروە. ئەم شارە لە پارێزگای کوردستاندایە و لە باری کشت و کاڵەوە زۆر دەولەمەندە. جەمعیەتی ئەو شارە لە کورد و تورک پێکهاتوە کە زۆربەیان شیعەن. لەوێ کە قسەمان ئەکرد دیم وشەیەکی زۆر جوان بە کار ئەهێنن. باسی کەسێکیان ئەکرد. ئەیان وت ئەهلی "دووچاوەکی" نیە. پێم وایە بۆ مانای "تبعیض" پڕ بە پێستیەتی. بۆخۆمان ئەڵێین فڵانەکەس بە یەک چاو تماشای خەڵک ئەکات. یەعنی جیاوازی دانانێ لە بەینی خەڵکدا.
هەر بەو پێیە لە کوردیدا وشەی "دووبەرەکی"مان هەیە و دەتوانین وشەی تریش دابڕێژین. بۆ نموونە "دوودڵەکی" بۆ "تردید" و گومان و ... .

۱۳۸۸ اسفند ۵, چهارشنبه

بانگه‌شه‌ی هه‌ڵبژاردن!

1. ماوه‌یه‌که‌ پرۆپاگه‌ندا بۆ هه‌لبژاردن له‌ ئێراق ده‌ستی پێکردوه‌ و کوردیش به‌ گه‌رمی به‌شداری ئه‌م پرۆسه‌یه‌. کاناله‌ ته‌له‌ویزیۆنییه‌کان ته‌قریبه‌ن به‌رنامه‌ی ئاساییان نیه‌ و هه‌رکام به‌ جۆرێک و بۆ لیستێک ته‌بلیغ ئه‌که‌ن. دیاره‌ هه‌ڵبژاردن بۆ دامه‌زراندنی سیستمێکی دێمۆکراتیک زۆر گرنگه‌ و هه‌ندێک له‌ بیرمه‌ندانی سیاسی به‌ دڵی دێمۆکراسی ناوبرده‌ی ئه‌که‌ن. له‌ رووی ئه‌وه‌ی که‌ دێمۆکراسی بۆ ئاکام و ئه‌نجامی کێشه‌ی کورد له‌ ئێستا و داهاتودا زۆر پێویسته‌، ئێستا له‌ گه‌ڵ ئه‌و پرسیاره‌ هه‌ره‌ گرنگه‌ رووبه‌ڕوو ئه‌بین که‌ بڵێی ئه‌م هه‌ڵبژاردن و شێوه‌ی پڕۆپاگه‌نده‌ی حیزبه‌کان به‌ قازانجی دێمۆکراسی و کورد بێت؟ ئێمه‌ وه‌کو کورد چه‌نده‌ له‌م هه‌له‌ سوود وه‌رده‌گرین بۆ دامه‌زراندنی دێمۆکراسی؟‌
2. دێمۆکراسی چه‌مکێکه‌ که‌ ئه‌بێ هه‌وڵی دامه‌زراندنی بده‌ی و ئه‌و جۆره‌ که‌ ده‌تهه‌وێ باری بێنی. پێشتر بوونی نیه‌ و هه‌ر چۆنێ هه‌ڵسوکه‌وتی ڵه‌ گه‌ڵدا بکه‌یت وا رادێت. پرۆسه‌ی هه‌ڵبژاردن له‌ وڵاتێکی وه‌کو ئێراق و به‌ تایبه‌ت بۆ کورد ده‌رفه‌تێکی زۆر له‌بار فه‌راهه‌م ئه‌کا بۆ دامه‌زراندنی دێمۆکراسی. له‌م ماوه‌یه‌دا ئیمکانی ره‌خنه‌ له‌ ده‌سه‌ڵات هه‌یه‌، خه‌ڵک زیاتر سه‌رنجی قسه‌ و باسه‌کان ئه‌ده‌ن و به‌شداری کۆڕ و کۆبوونه‌وه‌کان ئه‌بن. حیزبه‌کانیش فورسه‌تێکی باشیان بۆ ئه‌ره‌خسێ تاکو بتوانن په‌یوه‌ندی له‌ گه‌ڵ خه‌ڵکدا بگرن و ئاگاداری به‌رنا‌مه‌که‌نایان بکه‌ن و ورده‌ ورده‌ لایه‌نه‌ جۆراوجۆره‌کان ده‌س بکه‌ن به‌ دیالۆگ و هه‌رکامیان له‌ بۆچوونی خۆی دیفاع بکات و هه‌وڵ بدا بۆ به‌ده‌سهێنانی ده‌نگی خه‌ڵک.
3. دێمۆکراسی دوو لایه‌نی هه‌یه‌: لایه‌نی ساختاری (Structural) و لایه‌نی (Agency). هه‌ڵبژاردن خۆی به‌شێکه‌ له‌ لایه‌نی ساختاری و له‌ هه‌مان کاتیشدا ئه‌توانێ ئه‌م دوو لایه‌نه به‌ قووه‌ت کات. له‌م پڕۆسه‌یه‌دا ده‌کرێت هه‌وڵ بدریت بۆ چه‌سپاندنی سیستمی فره‌حیزبی له کوردستان، پانتای چالاکی کۆمه‌ڵه‌ی مه‌ده‌نی به‌رفراوان بێت، یاسای هه‌ڵبژاردن چاک بکرێت، دام و ده‌زگای پێویست دابمه‌زرێت، بێلایه‌نی ده‌سه‌ڵات ره‌چاو بگیرترێت. له‌ لایه‌کی تریشه‌وه‌ ده‌کرێت به‌و قسه‌ و باسانه‌ که‌ دێنه‌ گۆرێ، ئاستی وشیاری خه‌ڵک به‌رزتر بێته‌وه‌، زیاتر به‌شداری بکه‌ن له‌ بۆنه‌ و کیشه‌ کۆمه‌ڵایه‌تییه‌کان، رێز بگرن له‌ مافی "ئه‌ویتر"، رۆحی ته‌حه‌مول گه‌شه‌ بستێنێت و ....
4. بانگه‌شه‌ی هه‌ڵبژاردن به‌ره‌و کوێمان ئه‌بات؟ ئایا ئه‌م رێگا که‌ گرتوومانه‌ته‌ به‌ر، به‌ره‌و دێمۆکراسیه‌؟ چه‌نده‌ باس له‌ ته‌حه‌مول کراوه‌؟ چه‌نده‌ یاسای هه‌ڵبژاردن که‌وتۆته‌ به‌ر قسه‌ و باسی گشتی؟ و ... ئه‌وه‌ی ده‌یبینین هه‌ڵپه‌ڕینه‌و کارناواڵی ئۆتۆمۆبیله‌کان و هیچیتر! له‌ گه‌ڵ رێزمدا بۆ گۆرانیبێژه‌کان به‌ڵام ناتوانین حاشا له‌وه‌ بکه‌ین که‌ به‌ داخه‌وه‌ وا دیاره‌ له‌ ئه‌م پڕۆسه‌ی هه‌ڵبژاردنیه‌شدا هه‌ر وه‌ک زه‌ماوه‌ن، ده‌وری سه‌رکی ئه‌گێڕن و ئه‌وه‌ی پسپۆڕ و کارناسی سیاسه‌ته‌ خه‌ریکی هه‌ڵپه‌ڕینه‌! پێم وابێ له‌مه‌ولا زانایانی سیاسه‌ت و زانسته‌ کۆمه‌ڵایه‌تییه‌کان ئه‌بێ له‌ سه‌ر نزیکی و لێکچوونی هه‌ڵبژاردن و هه‌ڵپه‌ڕین و په‌یوه‌ندی نێوانیان بنوسن. ئه‌وه‌ی که‌ له‌م رۆژانه‌دا به‌دی ئه‌کرێت نیشانده‌ری دوورکه‌وتنه‌وی زیاتر له‌ دێمۆکراسییه. (Bond) له‌ زۆربووندایه‌ و (Bridge)‌ به‌ره‌و رووخان و نه‌مان ئه‌چێت. ‌

نگرش خودانتقادی «په‌شێو»

1. در روزهای گذشته به ابتکار و همت کاک ناصر حسامی، شعری از شاعر نامی کرد «په‌شێو» برای ترجمه به زبان فارسی انتخاب گردید که در نوع خود جالب بود. در دوران ما که شبکه های مجازی مختلفی شکل گرفته اند و زمان و مکان را فشرده تر ساخته اند، ابتکاراتی از این دست مغتنم و ضروری است و می تواند کردها را که با کمال تأسف در سراسر جهان پراکنده اند به هم مرتبط سازد تا شاید به نوعی به تمرین دموکراسی بپردازیم یا به تدریج درک مشترکی از وقایع و پدیده های مختلف داشته باشیم.
2. خوشبختانه بارها این شعر «په‌شێو» را خوانده ام:
ئاسمانی تۆ به‌ر پێی خۆته‌!
سه‌رت شۆر که‌
ملت که‌چ که‌!
چاو مه‌گێره‌ بۆ ئه‌ستێره‌ و ئاسمان و خوا!
ئه‌وه‌ی بستێک خاکی نه‌بێ
خوا و ئه‌ستێره‌ و ئاسمانی کوا؟
3. در مورد ترجمه و اصول و قواعد آن و تسلط مترجم بر زبان مبداء و مقصد، بسیار سخن رفته است و از آن جایی که تکرار حتی ملیح آن قبیح است از این قباحت پرهیز می کنم. اما ذکر نکته ای را ضروری می دانم: بر این باورم که شاعران و نویسندگان بزرگ، هر کدام مفاهیم را بر اساس ایدئولوژی و درکی که از جهان دارند، بازتعریف می کنند و فضای گفتمانی منسجم و خاصی را شکل می دهند به گونه ای که درک افکار و آثارشان وابسته به درک آن فضای گفتمانی است. اگر این باور درست باشد، برای فهم و به تبع آن، ترجمه ی شعر شاعرانی چون «په‌شێو» باید قبل از هر چیز فضای گفتمانی و مفهومی وی را فهمید؛ آنگاه نسبت به ترجمه ی آن همت گماشت.
4. تردیدی نیست که فضای گفتمانی شعر «په‌شێو» از انسجام بالایی برخوردار است. وی ناسیونالیستی رادیکال است که بر خلاف معمول، علل ناکامی کردها را بیش از آنکه معلول علل و عوامل خارجی بداند و بدانها بپردازد به علل داخلی ناکامی و انحطاط کردها اشاره می کند. وی نگرشی خودانتقادی دارد و از بیان صریح آن ابایی به دل راه نمی دهد. در شعرهای متعددی تیغ تیز نقد را متوجه رهبران و احزاب کردی می نماید و از آنها به عنوان عوامل ناکامی یاد می کند و گاه بسیار تحقیرآمیز در موردشان سخن می گوید.
5. چنانچه این دو ویژگی (ناسیونالیست و نگرش خودانتقادی) را مد نظر نداشته باشیم، ممکن است در ترجمه ی شعر فوق دچار اشتباه گردیم. به نظر من در بند اول شعر «ئاسمانی تۆ، به‌ر پێی خۆته‌! » شاعر آمرانه گزاره ای خبری را بیان می دارد. این بند از شعر از ناسیونالیسم رادیکال شاعر حکایت دارد و آن را در همین جا متوقف می سازد. در بند دوم و سوم که «خود» را مورد خطاب قرار می دهد انتقاد و حتی تحقیر را آغاز می کند: «سه‌رت شۆڕ که‌»، «ملت که‌ج که‌!». در کردی واژه های «سه‌رشۆڕ» و «مل که‌چ» را داریم که هر دوی آنها برای تحقیر و ناتوانی به کار می روند و شاعر نیز به طور اتفاقی از آنها بهره نبرده است. در ترجمه ها این امر که نشان از تفکر و نگرش خودانتقادی شاعر دارد مورد توجه قرار نگرفته است. در بند بعدی نیز نقد روش، سرزنش و شکایت را ادامه می دهد و از انتخاب راه اشتباه و بیهودگی آن سخن می گوید (آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد)(چاو مه‌گێڕه‌بۆ ئه‌ستێره‌و ئاسمان و خوا!). وی در یک کلام می خواهد بگوید اول خاک سپس آسمان و در واقع همه چیز خاک است.

۱۳۸۸ بهمن ۳۰, جمعه

جامعه ی مدنی مجازی در سقز

در سالهای گذشته اتفاق خوبی که عرصه­ی فرهنگ و سیاست را در سقز تحت تأثیر قرار داد، تأسیس سایت خبری شارنیوز بود. این سایت خبری چند ویژگی عمده داشت:

1. از افراط و تفریط پرهیز می­کرد؛

2. مشی انتقادی داشت؛

3. سعی می­کرد قواعد حرفه­ای خبررسانی را رعایت نماید؛

4. موجب پیوند مخاطبانش شده بود؛

5. در مورد مسائل جامعه گفت­وگو ایجاد می­کرد و

6. مورد اعتماد بخش وسیعی از مخاطبانش بود.

در حالی که در این دوران که اطلاعات در حد گسترده­ای در سطح جهان منتشر می­گردد و نقش خبر و خبررسانی به موقع و درست، غیر قابل انکار است، متأسفانه فعالیت سایت شارنیوز تعطیل می­شود و یکی از منابع معتبر خبر از دست می­رود. این اتفاق به هیچ وجه خوب نیست و از روزهای بد حکایت دارد.

به ابتکار مدیران سایت و برای ارتقای فرهنگ وبلاگ­نویسی، ایجاد فضای تعامل و گفت­وگو، تمرین دموکراسی، رشد فردیت و ... وبلاگستان سقز نیز تأسیس شده بود که در آن جا مباحث بسیار جالب و پرباری مورد بحث قرار گرفت و افراد متعددی در این مباحث شرکت می­کردند. در روزها و ماههای گذشته به تدریج بعضی از وبلاگها را هک یا فیلتر کردند و از چند روز قبل خود وبلاگستان نیز توقیف شده است.

وبلاگستان سقز این ویژگی بسیار مهم را داشت که نوعی شبکه­ی مجازی را ایجاد کرده بود که می­توان آن را جامعه­ی مدنی سقز نام نهاد. در مورد وقایع مهم ایران، کردستان و سقز بحث­های جدی در می­گرفت و مخالفین و موافقین، نظرات خود را مطرح می­کردند. اگر چه عده­ای با کامنت­های توهین­آمیز آگاهانه یا ناآگاهانه تلاش می­کردند فضای قابل اعتماد و دموکراتیک وبلاگستان را آلوده سازند اما مسیر و جهت اصلی رو به دموکراسی داشت.

فیلتر وبلاگستان نیز یکی از خبرهای بدی بود که در روزهای قبل شنیدم و مطئنم این اقدام به نفع هیچکس حتی مخالفان دموکراسی نیست.

۱۳۸۸ بهمن ۱۸, یکشنبه

جای مختار و هژیر خالی

1. در ماههای گذشته شاهد دستگیری تعداد زیادی از دانشجویان کرد بوده ایم، دوری این عزیزان برای ما بسیار سخت و دشوار است. یکی از این دوستان که در سالهای اخیر مشی منطقی و معتدلی را در فعالیتهای سیاسی خویش به نمایش گذاشته است دوست سخت کوش و جدی ما کاک مختار زارعی است. از سالهای دور ایشان را می شناسم. خستگی ناپذیر بود و انرژی فوق العاده ای دارد و در تأسیس اتحادیه دموکراتیک دانشجویان کرد و ترویج اندیشه ی دمکراسی و حقوق بشر نقش بسزایی را در کردستان ایفا کرده است. اکنون مدتی است که در زندان به سر می برد و این برای ما جای تأسف است. امیدوارم هر چه زودتر آزاد گردد و دیدار با ایشان ما را خوشحال گرداند.
2. یکی دیگر از دوستان دربند هژیر کردنژاد است که در دانشگاه تهران دانشجوی رشته ی علوم اجتماعی است. ذهن نقاد و پرسشگری دارد. اول دبیرستان بود که به عنوان معلم مطالعات اجتماعی با ایشان آشنا شدم. مؤدب، صمیمی و مهربان بود. این روحیه را در دانشگاه نیز حفظ کرده بود. امیدوارم هر چه زودتر آزاد گردد.می دانم که آزادی را بسیار پاس می دارد.

۱۳۸۸ دی ۲۳, چهارشنبه

پاییز و نجمه

«نجمه غلامی» از جمله ترانه سراها و خواننده هایی است که نه تنها صدای گرم و منحصر به فردی دارد بلکه هر کدام از ترانه هایش، خالق خاطره هستند و اگر بپذیریم زندگی چیزی جز خاطره نیست، می توان گفت که «نجمه» تأثیر زیادی بر زندگی ما گذاشته است و حضور پررنگی در زندگی ما دارد.
اخیراً یکی از دوستان بسیار عزیزم، یکی از ترانه های پاییزی «نجمه» را برایم فرستاده بود. بسیار زیبا و هنرمندانه آن را اجرا کرده است. مضمون آن «پاییز»ی است. در حقیقت ایشان را باید خواننده ای خواند که پاییز را در چشم ما زیبا ساخته است. ماهرانه اشعار را انتخاب و موسیقی متناسب با آن را اجرا می کند.
در این روزها که چندان دل خوشی نداریم، رنج مردم در حال افزایش و دستیابی به حقیقت و بیان آن دشوارتر از هر زمان دیگری است از این ترانه بسیار لذت بردم. «نیچه» درست می گفت که اگر هنر نباشد واقعیت ما را خفه می سازد.

۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه

تقریر حقیقت و تقلیل مرارت

چند روزی است که کتاب «کیستی ما از نگاه روشنفکران ایرانی» نوشته ی «حسین کاجی» را مطالعه می کنم. در پاسخ به این پرسش که بایستی دل نگران کدامیک از مؤلفه های فرهنگی بود، به نظر مصطفی ملکیان اشاره می کند که آن را عیناً در اینجا نقل می کنم. شاید با حوادثی که این روزها در کشور ما اتفاق می افتد مناسبتی نیز داشته باشد.
«فقط دل نگران انسان باشیم. دین هم برای انسان آمده است و دغدغه اش نجات انسان است و بنابراین خادم انسان است. من نه دل نگران سنتم. نه دل نگران تجدد، نه دل نگران تمدن، نه دل نگران فرهنگ و نه دل نگران هیچ امر انتزاعی از این قبیل. من فقط دل نگران انسانهای گوشت و خون داریم که می آیند، رنج می برند و می روند. سعی کنیم که اولاً: انسانها هر چه بیشتر با حقیقت مواجهه یابند، به حقایق هر چه بیشتری دست یابند. ثانیاً هر چه کمتر درد بکشند و رنج ببرند و ثالثاً هر چه بیشتر به نیکی و نیکوکاری بگرایند و برای تحقق این سه هدف از هر چیز که سودمند می تواند بود بهره مند گردند، از دین گرفته تا علم، فلسفه، عرفان، هنر، ادبیات و همه دستاوردهای بشری دیگر.»
در این روزها شاهد رنج و مرارت بسیاری از افراد هستیم و امکان دستیابی به حقیقت در این فضای آلوده و تاریک به شدت کاهش یافته است. ملکیان روشنفکری را تلاش برای تقریر حقیقت و تقلیل مرارت تعریف کرده است. روشنفکران در این روزها وظیفه ی سنگینی بر دوش دارند. هم تقریر حقیقت دشوار گشته است و هم مرارت در حال تکثیر است.