۱۳۹۳ تیر ۲۱, شنبه

در خودکشی کدام «خود» کشته می­شود؟

در خودکشی کدام «خود» کشته می­شود؟
خودکشی به مثابه یک مسئله­ی اجتماعی همواره مورد توجه جامعه­شناسان بوده است. برای تحلیل خودکشی و در مواجهه با آن، در وهله­ی اول پرسش این است که چرا فرد، «خود» را می­کشد؟ اما برای تأمل در و تحلیل پدیده­ی خودکشی، قبل از این که به این پرسش پاسخ داده شود باید دو نکته را مورد بررسی قرار داد.
-        ابتدا باید پرسید که فرد کدام «خود» را می­کشد یا کدام خود را کشته است؟ پاسخ به این پرسش، قبل از هر چیز مستلزم پذیرش تعدد و تکثر «خود» است. مید خود را دارای دو وجه «فاعلی» و «مفعولی» می­داند (ریتزر، 1374:‌ 157). استرایکر نیز معتقد است که افراد مختلف به تعداد گروه­هایی که با آنها کنش متقابل دارند، دارای «خود» هستند. در واقع خود یا خودها امری خلق­الساعه و از پیش تعریف­شده نیست بلکه امری متأمل و باواسطه است که تحت تأثیر عوامل و شرایط مختلفی که در آن قرار می­گیرد، برساخته می­شود.
-        همواره میان خودها یا به عبارت دیگر و شاید بهتر «هویت»ها نوعی رقابت یا بازی در جریان است برای این که کدامیک مدیریت رفتار، جهت­گیری و مواضع فرد را بر عهده بگیرد و بیش از همه برجسته شود. در خودکشی یکی از هویت­ها که امکان ابراز وجود می­یابد و به صورت انحصاری بر بدن چیره می­شود، تحت تأثیر علل و دلایل مختلفی به شکلی آموخته شده، آگاهانه و خشن قصد نابودی خود را دارد، اما از آن جایی که ذهن یا بدن انسان به سان کشتیی است که اگر گرفتار طوفان شود همه سرنشینانش را با خود به قعر دریا می­برد؛ لذا در خودکشی، ظاهراً یک خود کشته می­شود اما در واقع تمامی خودها و هویت­هایی که در ذهن و بدن فرد حضور دارند نیز نابود می­شوند و در نتیجه سوت پایان بازی­های هویتی به صدا در می­آید.
-        دورکیم عامل اصلی خودکشی در زمانه­ی خود را آنومی می­دانست. مرتون نیز بر نقش آنومی در ایجاد انحرافات اجتماعی تأکید دارد. از نطر دورکیم و همچنین مرتون؛ انسان ذاتاً زیاده­خواه، فزون­طلب و همواره به دنبال نفع شخصی است. کارکرد قواعد اخلاقی، ایجاد محدودیت و کنترل برای این غرایز است. حال اگر از یک سو این ویژگی­ها و غرایز بر قواعد اخلاقی حاکم شوند و برتری یابند و از سوی دیگر نابرابری در توزیع منابع و مزایای اقتصادی وجود داشته باشد، به گونه­ای که عدم تناسب و انطباق میان اهداف و وسایل  به وجود آید و روش­ها و وسایل کارآمد و مناسب برای دستیابی به اهداف به طور برابر و معمول در دسترس همگان نباشد آنگاه آنومی یا شرایط آنومیک شکل می­گیرد. در این حالت است که اصول اخلاقی تضعیف می­شوند و رقابت و نفع شخصی جای آنها را می­گیرند.
-        تحرک اجتماعی غیر عادی و جهش­های طبقاتی غیر معمول در جامعه­ی ایران همراه با تأکید بر تأسیس جامعه­ای ایده­آل و به دور از هرگونه کژی و کاستی از یک سو و وجود موانع مختلف و متعدد برای دستیابی به نیازها و منافع معمول و عادی به اضافه­ی ضعف مبانی اخلاقی و گسترش انواع گوناگون خشونت از سوی دیگر موجب شده است که در چنین شرایطی، خودهایی سر بر آورند و ابتکار عمل میدان بازی هویت­ها را در دست گیرند که خشونت را فرا گرفته­اند، دیگر خودها را نادیده می­گیرند و به اصول اخلاقی چندان پایبند نیستند و در نهایت فرد برای رهایی از وضع نامطلوب موجود یا اعتراض نسبت به آن، علیه خود به خشونتی که فرا گرفته است، توسل جوید و در حقیقت خودهای دیگر را نیز نادیده و به کام مرگ بکشاند.  

هیچ نظری موجود نیست: