۱۳۹۴ تیر ۶, شنبه

سواد کم و ثروت زیاد؛ آیا ممکن است؟

چندی پیش آقای رحمانی فضلی وزیر کشور در مورد ورود پول­های کثیف به دنیای سیاست، سخنانی را اظهار کرد که موجب تأسف، تعجب و چالش در فضای سیاسی و سپس دعوت ایشان به مجلس شد. آنچه بیش از هر چیز توجه مردم و فعالان سیاسی را به خود جلب کرد این بخش از سخنان خود وزیر کشور بود که گفت: قاچاقچیان مواد مخدر حساب­های مشکوک و گردش مالی زیادی دارند و برای نمونه یک قاچاقچی 35 ساله که 5 کلاس هم سواد نداشت 2000 میلیارد تومان گردش مالی داشته و چندین حساب بانکی به نام افراد متوفی باز کرده بود .
این قسمت از گفته­های وزیر کشور را می­توان از جنبه­های مختلف مورد بررسی قرار داد. هدف من از نگارش این یادداشت، سخن گفتن در مورد پول­های کثیف و مشکوک و پیامدهای نامطلوب آن در دنیای سیاست نیست که هدف اصلی رحمانی فضلی بود، اگرچه در این زمینه سخن فراوان است و مباحثی نیز مطرح گشت؛ بلکه می­خواهم نتیجه ناخواسته­ی این عبارت از سخنان وزیر کشور که «آن قاچاقچی 35 ساله 5 کلاس سواد نداشته» را تحلیل نمایم. در واقع این نکته از سخنان ایشان مورد غفلت قرار گرفت و کمتر کسی به آن توجه کرد. البته این امر تا حدی طبیعی است چرا که هدف اصلی رحمانی فضلی از ابراز آن سخنان جلب توجه بر فرایند پول­شویی در کشور و چگونگی یا احتمال ورود پول­های کثیف به حوزه­ی سیاست بود و از این جهت به هدف یا بخشی از اهداف خود نیز نائل آمد. به هر حال، این سخن که «سواد فرد قاچاقچی در حد پنج کلاس نبوده»، از وضعیت نابسامان آموزشی حکایت دارد و پیامدهای ناخواسته­ی نامطلوب فراوانی برای نظام آموزشی در کلیه سطوح دارد:
1.      در بیشتر جوامع، فردی که از تحصیلات بیشتری بهره­مند است به همان نسبت امکان دستیابی به مزایای اجتماعی برای وی بیشتر مهیاست. به عبارت دیگر یکی از راههای رسیدن به مزایایی چون ثروت و قدرت، داشتن تحصیلات بیشتر است و معمولاً در اکثر جوامع افراد تحصیل­کرده قدر می­بینند و بر صدر می­نشینند. به لحاظ اجتماعی نیز نظام آموزشی تولید­کننده­ی سرمایه­ی انسانی، سرمایه­ی اجتماعی و وظیفه­ی انتقال فرهنگ و ارزش­ها را برعهده دارد.  
با وجود این کافیست نگاهی به اطراف خود بیاندازیم تا نمونه­ها­ی متعددی از فرد مورد اشاره­ی وزیر کشور که در سطح بالایی سواد نداشته اما در عین حال در مدت زمان کوتاهی به ثروت افسانه­ای دست یافته است، ببینیم. در واقع هر کدام از ما تعدادی از این گونه افراد را هر روز می­بیند و کم و بیش می­شناسد. این وضعیت و سخن گفتن از چنین افرادی بیش از هر چیز از ناکارآمدی نظام آموزشی در دستیابی به اهداف فردی و اجتماعی (تولید و تربیت نیرو و سرمایه­ی انسانی و اجتماعی) از یک سو و بحران و بی­برنامگی در نظام اقتصادی از سوی دیگر حکایت دارد که منجر به دسترسی به ثروت­های بادآورده­ی کلان و شکل­گیری یک طبقه­ی «نوکیسه» شده است که بیشتر آنها «پنج کلاس سواد» ندارند و سواد، تحصیلات، مدرسه و در یک کلام نظام آموزشی را مستقیم و غیر مستقیم به استهزا می­گیرند و با ثروتی که کسب کرده­اند به سادگی می­توانند در مقاطع مختلف تحصیلی مدرک پایان تحصیلات را جعل یا حتی به دست آورند.
2.      اگر فردی با «پنج کلاس سواد» بتواند در زمان کوتاهی به چنین ثروت افسانه­ای دست یابد آیا حضور در کلاس درس و درس خواندن، انتخابی عقلانی است؟ در جامعه­ای که یکی از مهم­ترین مسائل آن بیکاری است و توجه به پول به عنوان یک ارزش بر تمامی شئون زندگی سایه انداخته است؛ آیا دانش­آموز برای حضور فعال در کلاس، انگیزه­ای خواهد داشت؟
بسیاری از تحقیقات و تجارب شخصی معلمان نشان می­دهد که یکی از علل اصلی افت تحصیلی و بروز خشونت در کلاس­های درس، علاوه بر متون و محتوای کتاب­های درسی، امکانات کم آموزشی، وضعیت نابسامان معیشتی معلمان، سوء مدیریت، فرسایش سرمایه­ی اجتماعی و ... نبود انگیزه در میان دانش­آموزان برای ادامه­ی تحصیل است. فقدان انگیزه به نوبه­ی خود موجب به وجود آمدن بحران اقتدار معلمان در کلاس شده است و مدیریت کلاس و دانش­آموزان را بسیار دشوار کرده است.
فقدان انگیزه در میان دانش­آموزان علل گوناگونی دارد. یکی از علل اصلی آن ناکار­آمدی نظام اقتصادی است که دستیابی به پول­های کثیف در آن به آسانی ممکن و میسر است. حال در جامعه­ای که بیکاری و تورم در حد بالایی است و پول حلّال بسیاری از مسائل و مشکلات است آیا برای یک دانش­آموز، راه و روش و سخن معلم بیشتر به عنوان الگو مورد پذیرش قرار می­گیرد یا فرد مورد اشاره وزیر کشور که در همچنانکه گفته شد در سطح جامعه و در اطراف ما کم هم نیستند؟ این سخن که آن فرد «پنج کلاس» سواد نداشته، موجب تنفر از آن فرد و بیسوادی نمی­شود بلکه بیش از هر چیز بی­انگیزگی در کلاس و بدبینی نسبت به آینده­ی ادامه­ی تحصیل و سوادآموزی را افزایش می­دهد. مشکلی که به طور روزافزونی در حال گسترش است و معلمان را بیش از پیش آزار می­دهد و در یک نگاه کلی­تر نظام آموزشی را با بحران و در تربیت سرمایه و نیروی انسانی با ناتوانی مواجه می­سازد.       

هیچ نظری موجود نیست: