۱۳۹۴ آذر ۱۷, سه‌شنبه

قرار گرفتن در وضعیت پارادوکسیکال و دشواری­های اخلاقی معلم بودن


معلمی به دلایل گوناگون، شغلی هم بسیار دشوار است و هم بسیار لذت­بخش. البته امروزه، دشواری آن بر جذابیتش می­چربد. دشوارترین لحظات آن ، از نظر من، زمانیست که به لطف سلطه­ی نگاه ایدئولوژیک بر مطالب درسی، معلم در یک وضعیت پارادوکسیکال قرار می­گیرد. بر طبق وظیفه­ای که مقرر شده است، باید محتوای کتاب را تدریس کنی و می­دانی آنچه که می­گویی و تشریح می­کنی، درست و منطبق بر واقعیت نیست و آن گاه که دانش­آموزان هم می­دانند واقعیت به گونه­ای دیگر است، بیش از هر زمان دیگری در منگنه و در موقعیتی سخت قرار می­گیری که احساس خستگی، شرمندگی، دروغگویی و فریبکاری را توأمان داری و این، جسم و جانت را می­آزارد.   
1.       در کتاب­های جامعه­شناسی که در مقطع متوسطه تدریس می­شوند به بهانه­های مختلف، فرهنگ غرب با فرهنگ اسلامی یا علوم تجربی به ویژه جامعه­شناسی با علوم اسلامی مورد مقایسه قرار می­گیرد. در این مقایسه، همواره، نتیجه گرفته می­شود که در فرهنگ غرب و بر اساس علوم اجتماعی و انسانی، چنان دنیاگرایی بر اخلاق چیره شده و عرصه را بر آن تنگ می­کند که نهایتاً ارزش­های معنوی و الهی تضعیف خواهند شد. در جامعه­شناسی 2 آمده است: «جهان غرب به تناسب رویکرد این جهانی خود، با آن دسته از اوصاف روانی و اخلاقی سازگار است که در ارتباط با آرمان­ها و ارزش­های دنیوی آن شکل گیرند و با ویژگی­های اخلاقی که براساس ارزش­های معنوی و الهی وجود انسان شکل گرفته باشــند، سازگار نیست. همان­گونه که هویت اجتماعی جهان متجدد، با هویت روانی و اخلاقی معنوی ناسازگار است، هویت اخلاقی و الهی انسان نیز نمی­تواند با هویت جمعی دنیوی این جهان سازگاری داشته باشد».
در جایی دیگر باز به مقایسه جهان اجتماعی غرب و جهان معنوی اسلام پرداخته می­شود: « نگاه دنیوی جهان متجدد و ارزش­های اخلاقی آن به گونه­ای اســت که به طبیعت به عنوان یک مادۀ بی­جان، برای تصرف و به خدمت گرفتن آن نگاه می­شود. انسان در این جهان هر نوع تصرفی را برای بهره­وری بیشتر از طبیعت انجام می­دهد. درجهان معنوی اســلام، طبیعت به عنوان موجودی زنده، آیت و نشانه خداوند است. انسان در طبیعت به عنوان خلیفه خداوند است و خلیفه خداوند براساس اراده و مشی الهی وظیفه عمران و آبادانی آن را دارد؛ یعنی انســان حق ندارد تصرفاتی را که مخالف اراده حکیمانه الهی است در جهان طبیعت و در جسم و بدن خود انجام دهد».
2.       «مارک زاکربرگ» و «پریسیلا چان» سه شنبه اول دسامبر خبر تولد دخترشان و یکی از بزرگترین موسسات خیریه جهان را اعلام کرد. این موسسه خیریه «طرح چان زاکربرگ» نام دارد و 99 درصد از سرمایه­ی فیس­بوک که ارزش آن معادل 45 میلیارد دلار است را به آن اختصاص داده­اند. این نهاد خیریه که مرکزی غیر انتفاعی خواهد بود سرمایه گذاری­های اختصاصی انجام می­دهد تا تاثیری مثبت روی جوانب مختلف زندگی بشر داشته باشد. «زاکربرگ» اهداف خود از تأسیس این نهاد خیریه را چنین بیان می­کند: پیشرفت پتانسیل­های بشر و ارتقای کیفیت زندگی در زمینه­هایی مانند پزشکی، اقتصاد، دسترسی آزاد به اطلاعات و در ارتباط با کاهش فقر، تشویق برابری برای همه­ی کودکان نسل آینده و قدرت بخشیدن به گروه­هایی که کمتر دیده شده­اند.
 این زوج جوان قبل از آن نیز در امور خیریه مشارکت داشته­اند: سال گذشته، این زوج جوان، مبلغ 25 میلیون دلار برای مبارزه با ابولا اهدا کردند تا در برابر این بیماری ایستاده و از شیوع آن همانند HIV جلوگیری کنند. زاکربرگ همچنین مبلغ 100 میلیون دلار برای بهبود کیفیت مدارس عموم Newark بخشیده بود. کمک به انجمن­ها و امور خیریه به این زوج جوان محدود نمی­شود و دیگر ثروتمندان نیز، به نوبه­ی خود در کارهای خیر مشارکت می­جویند. «بیل» و «ملیندا گیتس» در سال 2000 میلادی، بنیادی با نام خود راه انداختند؛ تا به امروز مبلغ 44 میلیارد دلار هزینه کرده­اند که اندکی از ثروت اهدا شده 45 میلیاد دلاری زاکربرگ کمتر است. این اقدام­های خیرخواهانه و انسان­دوستانه با استقبال میلیاردرهای دیگر مواجه شده و برخی از آنها از جمله «وارن بافت» برنامه­هایی را برای بخشش بخشی از دارایی خویش اعلام کرده و به دیگران نیز توصیه کرده­ است که برای اهدای ثروت خویش به نسل­های آینده تعلل نورزند و منتظر مرگ نباشند.
3.       در رسانه­ها از فسادهای مالی و رکوردشکنی روزانه­ی آن در پرونده­های جدید به طور مرتب سخن به میان می­آید. مقدار ریالی این پرونده­ها بیش از هزاران میلیارد است. محیط زیست به شدت تخریب شده است و میزان آلودگی برخی از شهرها وضعیت پرمخاطره­ای را برای مردم به وجود آورده است. سونامی انواع سرطان و سکته­ی قلبی، روزانه جان شهروندان را می­گیرد. از سوی دیگر سن خودکشی، فرار از خانه، اعتیاد، فحشا و کودکان کار روزبه­روز در حال کاهش و به کمتر از 15 سال رسیده، حاشیه­نشینی و بی­خانمانی افزایش گسترده­ای یافته و سرمایه­ی اجتماعی دچار فروپاشی و فرسایش شده است.
به لحاظ اخلاقی فاجعه­بار است اگر بدانیم دختران برای دستیابی به سرپناهی موقت باید به معامله­ای بسیار نابرابر و غیر اخلاقی و انسانی تن دهند، حدود 80  درصد دختران فراری در 24 ساعت اول مورد تجاوز قرار می­گیرند و از این پس امکان بازگشت آنها به خانه تقریباً به صفر می­رسد. اعتیاد صنعتی به سرعت در حال افزایش است و حتی به مدارس هم رسیده است. با وجود ممنوعیت مصرف مشروبات الکلی، معاون وزیر بهداشت، میزان مصرف سالانه الکل را در ایران 420 میلیون و مصرف سرانه را بیش از 8 لیتر اعلام کرده که 2 لیتر از متوسط جهانی بیشتر است. بسیاری از کالاهای مصرفی از آبلیمو و شیر گرفته تا گوشت و سوسیس و کالباس و ... غیر بهداشتی، ناسالم و دارای انواع مخاطرات و منشأ بیماری­های مختلف هستند. به قول صفایی فراهانی: جامعه­ی ایران دچار سقوط اخلاقی شدید شده است.   
4.       بر اساس آنچه آمد شاید اندکی از وضعیت دشوار و پارادوکسیکال یک معلم جامعه­شناسی درک شود. رفتار «زاکربرگ و چان» کاملاً اخلاقی است و نشانه­ای از سودپرستی در آن به چشم نمی­خورد. اما ما به عنوان معلم جامعه­شناسی باید به دانش­آموزان بگوییم که ارزش­های اخلاقی و معنوی از جهان غرب رخت بربسته است. اگر نامه­ی ایشان تحلیل محتوا شود این نکته به خوبی عیان خواهد شد که اخلاق و معنویت در انجام این بخشش بی­نظیر و سخاوت بزرگ­منشانه که گنج شایگان خویش را به رایگان در اختیار نهادهای غیرانتفاعی قرار داده؛ نقش به­سزایی داشته است.
قبل از هر چیز باید گفت بخشش و اهدای بخشی از ثروت و به طور کلی آنچه که به آن علاقه و دل­بستگی داری، رفتار و کنشی کاملاً معنوی و اخلاقی به شمار می­آید. این رفتار آنگاه اخلاقی­تر است که این باور نسبت به فرهنگ غربی و نظام سرمایه­داری وجود دارد که سودپرستی جزو ارزش­های اساسی آن­ها به شمار می­آید. اگر این گزینه درست باشد (بر اساس نظریه «ماکس وبر» تا حدی این گونه است) رفتار این انسان­های بخشنده، اخلاقی­تر می­شود چرا که بخشش واقعی زمانی دارای ارزش فراوان است از آنچه بدان نیاز و فراتر از نیاز، دلبستگی داریم، ببخشیم؛ آن هم در این حد که بسیار شبیه به رفتارهای عارفان و انسان­های اخلاق­مدار است. خداوند در قرآن می­فرماید: «هرگز به نيكوكارى نخواهيد رسيد تا از آنچه دوست داريد انفاق كنيد و از هر چه انفاق كنيد قطعاً خدا بدان داناست» (آل عمران؛ 92). در جامعه­ای که ثروت و سود جزو ارزش­های اصلی به شمار می­آید اهدای 99 درصد از ثروت خویش می­تواند به عنوان اوج نیکوکاری و نشانه­هایی آشکار از هویت اخلاقی و معنوی تلقی شود.
علاوه بر این نکاتی دیگر در نامه­ی «زاکربرگ و چان» به فرزندشان «مکس» وجود دارد که اخلاقی­تر بودن رفتار این پدر و مادر مهربان را بهتر عیان می­سازد. به عبارت دیگر نه تنها کنش خیرمندانه­ی این افراد میلیاردر اخلاقی است بلکه در اهدافی که در نظر داشته­اند؛ عیار اخلاقی بیشتری نهفته است. در واقع هم اصل عمل اخلاقی است و هم اهداف آن عمل. شاید به این دلیل است که بر دیگران تأثیر داشته است و دیگر میلیاردرها نیز این راه را در پیش گرفته­اند:
-         تمام این ثروت به افتخار به دنیا آمدن یک دختر به این شکل اهدا شده است. می­دانیم حضور دختر و ابراز شادی برای تولد وی، وضعیت را بسیار اخلاقی­تر می­سازد؛ این دختر چنان پدر و مادر خویش را شاد و مهیج ساخته است که زبانشان قاصر است از بیان آنچه از رهگذر تولد «مکس» به دست آورده­اند؛
-         بخشندگان 99 درصدی اگر چه بر این باورند روند کلی وضعیت جهان روبه بهبودی است اما این مانع از بخشندگی و تلاش برای ساختن آینده­ای بهتر نمی­شود و حس تعهد اجتماعی و مسئولیت­پذیری ایجاب می­کند سهم خود را با سرمایه­گذاری در زمینه­ی بهداشت و سلامت، دسترسی به اینترنت، آموزش مناسب، پل زدن به استعدادها، برابری، ارتقای پتانسیل انسانی، حفاظت از محیط زیست، صلح و رفاه، رفع فقر و گرسنگی ادا نمایند و این همه صرفاً به خاطر عشق به فرزند خودشان نیست بلکه فراتر از آن اعتقاد به تعهد و مسئولیت اخلاقی در قبال زندگی نسل کنونی و تمامی کودکان نسل آینده است؛
-          معنویت در شکل اصیل آن همواره فرد را به سوی رعایت حقوق اقلیت و کسانی که از قدرت بهره­ی چندانی ندارند، رهنمون می­سازد لذا امیدوار است با سرمایه­گذاری درست به این پرسش در آینده پاسخ مثبت داده شود. ایشان هدف خود را چنین بیان می­دارند و به نوزاد خویش پیام می­دهند که این بخشش چه اهداف اخلاقی و والایی را پیگیری می­کند : آیا خواهیم توانست به‌واقع به تمامی افراد از زن، کودک، اقلیت‌ها، مهاجران و افرادی که ارتباط‌های قوی ندارند، قدرت دهیم؟
-         در این نامه چند بار از عشق به فرزند، دیگران و امیدی که بر اثر تولد دخترشان به دست آورده­اند سخن به میان می­آورند و برای آینده­ی دخترشان نیز چنین آرزوی دارند که زندگی سرشار از عشق و امیدی داشته باشد. عشق نماد ممتاز و برجسته­ی حضور معنویت و اخلاق در جامعه است. در حقیقت این بخشش و این اهداف عالی را فقط می­توان با پادرمیانی عشق توجیه و درک کرد وگرنه کمتر انگیزه­ای دیگر خواهد توانست در این حد انسان را از خود بیخود سازد که 45 میلیارد دلار را برای ساختن آینده­ای بهتر ببخشاید. 
نکته­ی آخر: در جامعه­ای که اخلاق و معنویت از آن رخت بربسته باشد طبیعتاً نباید چنین رفتارهایی مشاهده شود، بلکه به جای آن مردم باید هر روز منتظر باشند تا رسانه­ها و مسئولین از فسادی میلیاردی رونمایی کنند و افرادی را به عنوان قهرمان ببینند برای رسیدن به پول و سود به هر کاری دست بزنند. همزمان با انتشار خبر عمل اخلاقی و معنوی و به دور از هرگونه سودپرستی رئیس فیس­بوک، در رسانه­های اجتماعی ما خبری منتشر می­شود که نه تنها هیچ نشانی از معنویت در آن دیده نمی­شود بلکه واکنش چندانی نیز در میان مردم برنمی­انگیزد: بخیه­های تازه صورت کودکی را به خاطر بی­پولی کشیدند؛ به خاطر 150 هزار تومان ناقابل. آیا جای آن نیست که خون در دل مردم موج زند؟ که این گونه قدر و ارزش انسان و انسانیت پایین آمده است. قرار گرفتن در چنین وضعیت پارادوکسیکالی بسیار دشوار است. نباید بیش از این خود و دانش­آموزان را فریب دهیم. آیا در غرب عاری از اخلاق و معنویت، اگر بخیه­های صورت دختری نوجوان به خاطر بی­پولی والدین کشیده شود، چند نفر حاضرند بخشی از ثروت خویش را اهدا کنند تا چنین کاری صورت نگیرد و در مقابل واکنش جامعه­ی ما نسبت به این خبر چه بوده است؟ چگونه من معلم می­توانم این پارادوکس را برای دانش­آموزان توضیح دهم؟ آینده­ی این دانش­آموزان رو به کجا می­رود؟ آیا آن چنان که والدین «مکس زاکربرگ» نگران آینده­ی دخترشان و کودکان نسل آینده هستند و 99 درصد ثروت خویش را به بهتر شدن آن اختصاص داده­اند ما نیز به آینده­ی فرزندانمان می­اندیشیم و حاضر به فداکاری هستیم؟ حداقل بهتر است واقعیت را به آنها آموزش دهیم چرا که تلاش برای دسترسی بیشتر مردم به اینترنت و اطلاعات درست که جزو اهداف زاکربرگ­هاست بالاخره به نتیجه می­رسد و ما دیگر توانایی کتمان و وارونه­نمایی حقیقت را نخواهیم داشت. فرهنگ غرب و اصولاً تمامی فرهنگ­ها را باید طیف­وار دید که ترکیبی از رنگ­های مختلف است. سودپرستی وجود دارد اما در کنار این سودپرستی رفتارهای معنوی و اخلاقی زیبای چشم و روح­نواز هم بسیار دیده می­شود.   

۱ نظر:

Unknown گفت...

اخلاقیات را حاصل نگرش جامعه باید دانست. زمانی که در جامعه ای برظاهر سازی و دروغ پنداری حرمت قایل میشوندباید خود را برای هر گونه طوفان و سونامی غیر اخلاقی آماده نمود.ریشه دروغ پنداری در ایران ریشه ای دیرینه دارد. میتوان به زمان قبل از اسلام آن نیز اشاره نمود. البته در جوامع رومی و یونانی نیز نشانه هایی از دروغ پنداری وجود دارد . اما نه برای جوامع اندرونی ، بلکه برای جوامع همسایه، به جهت توان غلبه بر آنان.مثلا همین " خولیای اسکندر مقدونی برای یافتن چشمه جاویدان" از آنجا این پندار دروغ شکل میگیرد که رومیان و یونانیان بارها وبارها از پرورش یافتگان آیین آریایی( زردشتی) شکست خورد و به اقرار خودشان آنان(سربازان آیرانی) را از خدایان ویا دارای بازوان و نیروی خدایان میخواندند. چون راهی برای غلبه و شکست ندیدند پس به فکر چاره ای که بالاتر از رویا و تربیت زردشتی( تربیت کردار نیک یا همان کِرد بودن) میبود ، دست زدن.یعنی فکر رسیدن به آبی که عمری جاویدان به انسان ارزانی میدهد.پس باین ایدئولوژی بالاتر از ایدئولوژی زردشتی(کِرد بودن)توانستند بسیاری از اقوامی که خود را کِرد یا همان پرورش یافته بالاترین مرحله تربیت آیین زردشتی بود( کردار نیک)می دیدند، فریب داده و به قلب سرزمینشان نفوذ کرده، وهمان مردمی که زمانی هواخواه بزرگان و امیران خود بودند، از فرمان آنها سرباز زنند و به تدریج بر حکومت قدرتمند آریایی چیره گشته و کتابی را که منبع تربیت این قوم بود در آذربادگان بسوزانند و نسخه دیگر آنرا در پاسار گارد به سرزمین خود برده تا رموز این کتاب شگفت انگیز را دریافت کنند و با همین رموز بتوانند برای همیشه برآنها چیره شوند."" برگرفته از مجموعه پژوهشهای خود""