۱۳۹۵ مرداد ۲۸, پنجشنبه

آسیب­شناسی جنبش ملی کرد از دیدگاه ابراهیم یونسی
خالد توکلی[1]
پس از جنگ جهانی اول به تدریج در یک معنای عام جنبش­های اجتماعی فراوانی در میان جوامع و مردم خاورمیانه شکل می­گیرد که تا حدی متفاوت از گذشته است، یکی از مؤلفه­های ممتاز و بارز برخی از آن جنبش­ها این است که اهداف سیاسی دارد و گونه­ای دیگر از سازمان اجتماعی که «حزب» نامیده­ می­شود به آن سروسامان می­دهد و هویت­خواهی به یکی از مهم­ترین آرمان­ها و اهداف این جنبش­ها تبدیل می­شود. به عبارت دیگر، این جنگ که منجر به فروپاشی امپراطوری عثمانی و حضور استعماری و مداخله­گرانه­ی کشورهای قدرت­مند غربی در مناطق مختلف جهان گردید، موجب شد به ویژه در خاورمیانه، هویت­های مختلف ملی، برجسته، فعال و مبنای کنش اجتماعی بسیاری از افراد و گروه­های مختلف اجتماعی قرار گیرد و در نهایت این امر به تدریج به یکی از علل عمده­ی ظهور و بروز جنبش­های اجتماعی هویت­طلب و ملی­گرا تبدیل گردد.
کردها نیز مانند تمامی جوامع دیگر خاورمیانه، از این تغییرات و تحولات تأثیر پذیرفتند و از این به بعد است که «حزب سیاسی» به یکی از اشکال مهم سازمان اجتماعی و هویت­خواهی به یکی از آرمان­های سیاسی در میان مردم کردستان در می­آید و به مطالبات، مواضع سیاسی و حتی زندگی عادی مردم و به طور خلاصه به جنبش اجتماعی و ملی مردم کرد شکل و جهت می­دهد. در روند شکل­گیری و رشد این جنبش، شخصیت­ها و گروه­های مختلفی نقش داشته­اند؛ «ابراهیم یونسی» یکی از این شخصیت­ها به شمار می­رود که در طول زندگی خود به شیوه­های گوناگون بر این جنبش اثر گذاشته است. ایشان در ادامه­ی پروژه­ی مورخ نامی کرد «امین زکی­بگ» که تاریخ را مبنای تکوین هویت می­دانست به ترجمه­ی کتاب­های تاریخی متعددی همت گماشت که به نوبه­ی خود نقش قابل توجهی در این زمینه ایفا کرد. «یونسی» اما به ترجمه بسنده نکرد و قدمی فراتر از پیشینیان خود برداشت و در حدی که ممکن و مقدور بود، علاوه بر ترجمه، جنبش اجتماعی مردم کرد را «آسیب­شناسی» نیز کرد.
بدیهی است آسیب­شناسی، بازاندیشی و بازنگری انتقادی یک جنبش اجتماعی در فرایند شکل­گیری آن از اهمیت زیادی برخوردار است؛ در این نوشتار با استناد به مقدمه­هایی که «یونسی» برای کتاب­هایی که ترجمه کرده، نوشته است، آسیب­هایی که از نظر ایشان بر جنبش اجتماعی مردم کرد وارد است، بازخوانی می­شود. قبل از آن لازم است به طور خلاصه تعریفی از جنبش و ویژگی­های آن آورده شود.

تعریف مفاهیم
جنبش اجتماعی:   
این مفهوم در میان جامعه­شناسان از جذابیت فراوانی برخوردار است و به­ویژه پس از جنگ جهانی دوم، تعاریف و تفاسیر مختلفی از آن ارائه شده است. در یک معنای کلی، جنبش اجتماعی یکی از انواع رفتارهای جمعی به شمار می­آید که دارای ویژگی­های زیر است (جلایی­پور؛ 1381: 23-19):
-       جنبش­های اجتماعی پدیده­ای مختص جوامع مدرن هستند؛
-       نوعی رفتار جمعی است که دارای سازماندهی است؛
-       پاسخ عده­ی زیادی از مردم به یک وضعیت یا مسئله­ای خاص است؛
-       تعداد زیادی از گروههای رسمی و غیر رسمی، رسانه­ها، سازمان­ها، محافل، شخصیت­ها و مردم می­توانند در پیگیری مطالبات جنبش و تحقق آنها سهیم باشند بدون اینکه رابطه­ی چهره­به­چهره یا رسمی با یکدیگر داشته باشند؛
-       این پاسخ هیجانی و کوتاه­مدت نیست بلکه تداوم دارد و هدف یا اهداف مشخصی را دنبال می­کند؛
-       جنبش­ اجتماعی از حد یک اعتراض فرارفته و سعی دارد برنامه­ها و «ایده­»هایی را در جامعه تحقق بخشد.
«تورن» بر این باور است که جنبش­های اجتماعی، نوع خاصی از تضاد اجتماعی هستند و بر سه اصل استوار گشته­اند (روشه؛ 1366: 167-165):
-       یک جنبش اجتماعی باید دارای هویت مشخصی باشد که نشان دهد از چه افرادی تشکیل شده است، سخنگوی چه افراد و گروههایی از مردم است و از منافع چه کسانی دفاع می­کند؛
-       یک جنبش اجتماعی همواره در مقابل یک نیروی مقاوم و متضاد با خویش قرار دارد و می­خواهد آن را در هم شکند. در واقع موجودیت جنبش به ضدیت و مخالفت وابسته است.
-       آغاز یک جنبش اجتماعی با توسل به ارزش­های عام، همگانی و برتر همراه است. این ارزش­های عام می­تواند رهایی از سلطه، منافع ملی، آزادی، حقوق انسانی، رفاه و خوشبختی و ... باشد.
از نظر «روشه» جنبش­ اجتماعی، سازمانی کاملاً شکل­گرفته و مشخص است که برای حفظ منافع یا رسیدن به اهداف و آرمان­های خاصی ایجاد می­شوند و در میان مردم به جذب نیرو می­پردازند (همان: 164). «گیدنز» جنبش­های اجتماعی را به عنوان تلاش جمعی برای پیشبرد منافع مشترک از طریق کنش جمعی و بیرون از حوزه­ی نهادهای مستقر تعریف می­کند و جنبش­های ملی­گرا را یکی از مهم­ترین جنبش­های اجتماعی دنیای معاصر می­داند که نه تنها در آغاز سده­ی بیست­ویک همچنان زنده است که تقویت نیز شده است (گیدنز؛ 1386: 639).

آسیب­شناسی جنبش ملی کرد
جنبش ملی کرد که نزدیک به یک سده سابقه دارد یکی از جنبش­های اجتماعی مهم در خاورمیانه به شمار می­آید. «ابراهیم یونسی» از دو جهت، تلاش کرد تا به تقویت و پیشبرد اهداف این جنبش کمک کند: آگاهی مردم و نخبگان کرد از نظریات نویسندگان غربی نسبت به کردستان و جنبش ملی کرد و آسیب­شناسی این جنبش.
در جهت اول، ایشان تلاش کردند تا هر چه بیشتر کتابخانه­ی کردی را عمق و غنا ببخشند و مردم و نخبگان کرد را نسبت به مطالعه و نظر و نگرش نویسندگان غربی در باره­ی کردستان آگاه نماید. تلاشی که چندین سال تداوم داشت و نتیجه­ی آن ترجمه و انتشار چندین کتاب بود که شور و شوق و پرسش­های خاصی را در جامعه ایجاد می­کرد.
جهت دوم که موضوع اصلی این نوشتار است «آسیب­شناسی» جنبش ملی کرد از دید «یونسی» است که در مقدمه­ی اکثر کتاب­هایی که ترجمه کرده است، می­توان آن را دید. تردیدی نیست آسیب­شناسی یک جنبش و بررسی انتقادی جنبه­های مختلف آن از اهمیت فراوانی برخوردار است و غفلت از آن ممکن است موجب تضعیف یا حتی انحراف آن شود. امری که در جنبش ملی کرد به ندرت دیده می­شود و کمتر کسی این جسارت را داشته است که از این جهت آن را به طور شفاف بازنگری کند و نقاط ضعفش را گوشزد نماید. ایشان در آسیب­شناسی خود چند مسئله را مورد تأکید قرار داده است:
1. تاریخ کرد به مثابه ذکر مصیبت تکرار: دلیل اصلی و کلی که «یونسی» به آسیب­شناسی تاریخ و جنبش ملی کرد می­پردازد شاید همین باشد که آن را در عبارتی خلاصه می­کند و می­گوید: «اگر از من بپرسی کردها چه کردند، می­گویم «شوریدند، جنگیدند، به هم خیانت کردند، شکست خوردند و کشتار شدند» (کینان، 1372: 5). وی بر این باور است این چرخه در تاریخ کرد، استمرار داشته است و این یکی از مهم­ترین آسیب­هایی است که مانع از رسیدن جنبش ملی کرد به اهداف و آرمان­هایش است. بدیهی است برای رهایی از این دور باطل و چرخه­ی معیوب قبل از هر چیز باید آسیب­هایی که جنبش را تهدید می­کند شناخت. در واقع «یونسی» برای شکستن این تکرار و پایان مصیبت است که به انتقاد و شناسایی آسیب­ها روی می­آورد.
«عبدالله کیخسروی» نیز در کتاب «مصیبت کرد بودن» به همین نکته اشاره می­کند. وی با اشاره به هشت «پیچ» مهم در تاریخ کردستان، از تقدیر یا حوالت تاریخی «پیچ­هرزها» سخن به میان می­آورد که در پایان هر پیچ تاریخی کردستان تکرار می­شود و ظاهراً گریزی از آن نیست (کیخسروی؛ 1381). «یونسی» با تشبیه «فاجعه­ی کردها» با «فاجعه­ی سرخپوستان آمریکا» معتقد است که صحنه­ها، مرتباً تکرار می­شوند و فقط نام­هاست که تغییر می­کنند. وی یکی از علل اصلی تکرار مصبیت کردها را خیانت از پی خیانت ذکر کرده است. در واقع، خیانت از یک سو موجب تکرار فاجعه و مصیبت می­شود و از سوی دیگر، تکرار خود خیانت در تاریخ یک ملت می­تواند فاجعه به حساب آید. 
2. عدم ثبت و ضبط وقایع و تبلیغ نشر آرمان­ها و افکار: از نظر «یونسی» کردها به طور عام که افراد و احزاب را نیز در برمی­گیرد برای ثبت و ضبظ تاریخ خویش ارزشی قائل نیستند و صراحتاً می­گوید: «آنچه او (کرد) می­شناسد تفنگ است و بس» (کینان: 6). به عبارت دیگر به نوعی به جدال قلم و تفنگ در تاریخ جنبش ملی کرد اشاره دارد. «قانع» نیز این تضاد را قبلاً مورد اشاره قرار داده بود:
پیاوەتی ئەمڕۆ بە نووکی خامەیە و نوتقی زمان                ئیدیعا موحتاجی شیر و ئەسڵەحە و خەنجەر نیە
این بی­توجهی به قلم چنان گسترده می­شود که به نوبه­ی خود پیامدهای منفی دیگری بر جبنش ملی کرد دارد:
o       غفلت از خود و توجه به مسائلی که هیچ ربطی به کردها ندارند یکی از این پیامدهاست. از نظر ایشان احزاب حاضر نیستند کتاب­های رمان، پژوهش و تاریخ مردم کردستان را منتشر نمایند و به جای آن حاضرند مطالبی در باره­ی «انور خوجه» یا «مائو» به چاپ برسانند و هزینه­های مالی و جانی کلانی برای آن بپردازند. وقتی حاضر با انتشار کتاب نیستند به طریق اولی آن را نیز نخواهند خواند و عدم آگاهی از تاریخ و فرهنگ منجر به گرفتن تصمیم­های نادرست در جنبش و عدم شناخت سازوکار سیاست داخلی و شرایط جهانی می­شود.  
o       نگارش تاریخ ما توسط دیگران از دیگر پیامدهای بی­توجهی به عدم ضبط وقایع و انتشار آنهاست. بدیهی است هدف اکثر بیگانگان از نگارش تاریخ ما رعایت جانب انصاف، نشان دادن نقایص و نارسایی­ها و خدمت به ما نیست بلکه آنها بیشتر تلاش دارند تا «درستی سیاست دولت متبوع خود را در قبال حرکاتی خاص توجیه کنند».
3. تقدس بخشیدن به رهبران کرد: از نظر «یونسی» ضمن اشاره به نوشته­ای که در آن «ملا مصطفی بارزانی» را مورد انتقاد قرار داده بود و اعتراض برخی از طرفداران بارزانی به آن نوشته بر این باور است عقب­ماندگی کردها موجب شده است که رهبران خود را مقدس جلوه دهند و در نتیجه هرگونه انتقاد از آن را برنمی­تابند و باور نمی­کنند که ممکن است اشتباه یا عمل خلافی از او سر بزند (همان: 8).
لذا «کمترین خرده­گیری ... حکم توهین به مقدسات را پیدا می­کند» و شیفتگی نسبت به رهبر موجب می­شود که از ظن خود یار وی شوند و ویژگی­های فوق­بشری و خارق­العاده به وی نسبت دهند. این وضعیت آن گاه فاجعه­بارتر خواهد شد که شیفتگی مردم به رهبر نیز سرایت کند و او را به­سوی شیفتگی نسبت به خود برساند و خود را تافته­ی جدا بافته، برگزیده و ممتاز قلمداد کند. از نظر «یونسی» تقدس بخشیدن رهبران به خودشیفتگی آنها و در نهایت منجر به خودکامگی می­شود و به تدریج می­پندارد که دارای رسالت تاریخی است (همان: 13-11).
4. خودسانسوری و سکوت: «یونسی» این استدلال را که از آنجایی که ممکن است انتقاد موجب سوءاستفاده و شادی دشمن شود باید ابراز نکرد و خودسانسوری و سکوت انتخاب شود؛ یکی از آسیب­های وحشتناک و اصلی جنبش ملی کرد می­داند.
وی در پاسخ به این افراد که انتقاد را به دلیل دشمنشادی نفی می­کنند، می­گوید: «معنی و مفهوم این کلام این است که تصمیم گرفته­ام چیزی نفهمم، نمی­خواهم چیزی بفهمم، تو را بخدا کاری نکن که بفهمم، چون دشمن شاد می­شود! دیگر نمی­فهمند اگر ننویسند دشمن شاد می­شود، اگر بنویسند دشمن می­فهمد که فهمیده­اند و ممکن است برای این بیقاعدگی­ها تدبیری بیندیشند؛ اگر بنویسند رهبران آینده خواهند دانست که آیندگان خواهند نوشت ...» (همان: 22).
5. اعتماد به نظام سرمایه‌داری و آمریکا: یکی از ایرادهای اساسی «یونسی» به جنبش ملی کرد و برخی از رهبران آن (ملا مصطفی بارزانی و جلال طالبانی) این است که در وهله­ی اول به نظام سرمایه­داری و پس از آن به نظام کمونیستی و اتحاد جماهیر شوروی اعتماد می­کنند.
وی علت اعتماد به این کشورها را نیز یا در ندیدن و نخواندن و یا در عدم درک درست واقعیت­ها و فقدان ذهنیت تاریخی می­بیند (مک­داول؛ 1380: 9)، چرا که به اندازه­ی کافی اسناد معتبر وجود دارد و به کرات مشاهده شده است که این کشورها نقض اصول و آرمان­های خود را به سادگی نادیده می­گیرند. برای نمونه به موضع امریکا در مورد بمباران شیمیایی حلبجه اشاره می­کند که علیرغم این که آمریکاییان، مکالمه­ی خلبانان عراقی را کنترل و شنیده بودند و کلیه­ی روستاهای تخریب­شده توسط صدام در نقشه­های وزارت دفاع آمریکا با علامت خاص مشخص شده­اند، اعلام می­کنند که از استفاده­ی صدام از بمباران شیمیایی مردم کرد، بی­خبر بوده اند (همان: 10). در مورد ترکیه نیز وضعیت بر همین منوال است. اگر چه آمریکا نیک می­داند که در ترکیه حقوق اساسی کردها نقض می­شود و کردها حق ابراز هویت و سخن گفتن به زبان خود را ندارند اما با وجود این آمریکا سکوت پیشه کرده و به قول «یونسی» در مقابل ترکیه «دوست دمکراسی خفقان می­گیرد و صدایش در نمی­آید» یا رفتار دوگانه­ای را از خود به نمایش می­گذارد؛ از یک طرف سرکوب کردها را تحت عنوان حق «دفاع مشروع» برای رژیم ترکیه توجیه می­کند اما «از نظر آمریکا، مردم کرد حق دفاع از خود ندارند، چون با «دموکراسی» پسند آمریکا در افتاده­اند ...» (همان: 11).
6. از دیگر آسیب­هایی که «یونسی» به آن اشاره می­کند و ممکن است به طور غیر مستقیم بر جنبش ملی کرد تأثیر داشته باشد، خوانش تاریخ کرد بر اساس آنچه که نگارنده قبلاً آن را نگرش «شرق­شناسانه» نامیده، توسط مورخینی است که خود کرد هستند.
«یونسی» در انتقاد از «رشید یاسمی» که خاستگاه و تبار کردی دارد، می­گوید: «وی برای اینکه شبهه­ ای در کار نباشد ..... می­گوید زبان کردی در واقع وجه کج و کوله شده­ ی زبان فارسی است؛ فارسی­ ای است از شکل افتاده» (کوچرا؛ 1373: 11). وی در مورد «محمد مکری» نیز گفته است که مانند «یاسمی» به تحریف لغات داشته است: «آقای مکری که خود تبار کردی دارد متاسفانه با اینکه شاید دانسته باشد که این زره­بحر همان دریاچه­ ی مریوان است، کمترین نکته­ ی روشنگری در این باب نگفته» (همان: 11).
انتقادی که «یونسی» به چنین افراد تحصیل­کرده­ ای دارد این است از یک سو کمترین «کوششی در روشن کردن ذهن آشفته­ ی هموطنان ما نکرده­ اند (همان: 10) و از سوی دیگر موجب تحریف و تحقیر هویت کردی شده­ اند که زبان­شان نمی­گردد و کوهی هستند و ... .      
در نهایت و به عنوان نتیجه­ گیری می­توان گفت که از نظر «یونسی» آنچه بیش از هر چیز تاریخ کرد را مصیبت­ بار کرده است و تکرار را بر آن مسلط ساخته است عوامل درونی هستند، اگر چه از نقش عوامل خارجی نیز غافل نبوده و به آنها نیز اشاراتی دارد اما دغدغه­ ی اصلی ایشان اصلاح آسیب­هایی است که منشاء آنها درونی و داخلی است و مانع به ثمر رسیدن اهداف و آرمان­های جنبش ملی کرد هستند.    
منابع:
-       روشه، گی (1390): تغییرات اجتماعی، ترجمه منصور وثوقی، نشر نی، تهران، چاپ بیست و دوم.
-       کندال و دیگران (1372): کردها، ترجمه ابراهیم یونسی، انتشارات روزبهان، تهران، چاپ دوم.
-       کوچرا، کریس (1373): جنبش ملی کرد، ترجمه ابراهیم یونسی، انتشارات نگاه، تهران، چاپ اول.
-       کیخسروی، عبدالله (1381): مصیبت کرد بودن، انتشارات خط سوم، تهران.
-       کینان، درک (1372): کردها و کردستان، ترجمه ابراهیم یونسی، انتشارات نگاه، تهران، چاپ اول.


[1] - دکترای جامعه­شناسی توسعه اقتصادی؛ kh.tavakoli@gmail.com

هیچ نظری موجود نیست: