۱۳۹۳ بهمن ۷, سه‌شنبه

نکاتی چند در مورد تحصن فرهنگیان

تردیدی ندارم بسیاری از فرهنگیان از وضعیتی که در آن قرار گرفته­اند رضایت چندانی ندارند و اگر زمینه­ی اعتراضی صرفاً صنفی و مدنی فراهم شود به طور گسترده در آن مشارکت فعال خواهند داشت. همه می­دانیم و می­دانند سال­های مدیدی است که تبعیضی ناروا در مورد فرهنگیان اعمال شده و می­شود و شرایط کار و تدریس در آموزش و پرورش به گونه­ای رقم خورده است که نه برای معلم و نه برای دانش­آموز به هیچ وجه رضایت­بخش نیست. علاوه بر این، اعتقاد راسخ دارم که اعتراض، حق معلمان و فراتر از آن حق تمامی آحاد جامعه است که این امکان برایشان مهیا باشد تا در برابر تبعیض­های ناروا، ظلم و نابرابری، واکنش درخور و مناسب داشته باشند و در حد توان برای ایجاد فضایی آزاد، بانشاط، مبتنی بر برابری و عدالت تلاش نمایند. با وجود این در مورد تحصن خودجوشی که هفته­ی گذشته در برخی از مدارس انجام شد ذکر نکاتی را ضروری می­دانم:
-         واژه­ی «خودجوش» در ادبیات سیاسی ایران تا حد زیادی معنای خاصی دارد. برای کسانی که در حوزه­ی سیاسی فعالیت دارند، با شنیدن این واژه بر خلاف معنای ظاهری آن، آنچه عمدتاً به ذهن متبادر می­شود این است که  اغلب در مورد تجمعاتی به کار می­رود که به طور متمرکز هدایت می­شوند، سازمان­دهی و نظام سلسله­مراتب مشخصی دارند و معمولاً برای برهم­زدن جلسات سخنرانی اصلاح­طلبان و اصول­گرایان معتدل به حرکت در می­آیند. بر این اساس، اطلاق صفت خودجوش برای تحصن معلمان صحیح نیست و ناخودآگاه ذهن را متوجه برخی امور دیگر خواهد کرد.
-         به عنوان یک معلم که نسبت به وضعیت خود و فضای کلی موجود در آموزش و پرورش معترض هستم باید از این حق بدیهی برخوردار باشم که برای مشارکت در امر اعتراض، علل و عاملان آن را بشناسم و بدانم به چه چیزی قرار است معترض شویم و در این اقدام مشترک چه می­خواهیم تا آن گاه تصمیم بگیرم که آیا به معترضین بپیوندم یا نه. در اعتراض خودجوش این امر امکان­پذیر نیست. معلوم نیست چه کسی با چه هدف یا اهدافی برنامه­ی اعتراض را ریخته و چرا این روش را برگزیده است.
-         اگر اعتراض خودجوش (البته از نوع واقعی آن) منجر به مباحث جدی و در نهایت تلاش منظم و سازمان­دهی شده برای دستیابی به اهداف مشترک نگردد، ممکن است بی­نظمی، ناکامی و سرخوردگی در میان معترضین ایجاد شود و یا مورد سؤاستفاده کسانی قرار گیرد که اهداف و مقاصد دیگری در سر می­پرورانند. اعتراض خودجوش اگر از یک بار فراتر رود به سادگی از مبانی اعتراضی معلمان منحرف می­شود و در آینده هر کس ناشناس و گمنامی به هر بهانه­ای این حق را برای خود قائل می­شود که از فرهنگیان بخواهد به صورت خودجوش به اعتراض اقدام نمایند.
-         اعتراض را باید به مثابه یک فرایند در نظر گرفت. در مرحله و گام اول در اعتراض­های سازمان­دهی شده معمولاً علل و انگیزه­ و چگونگی اعتراض مشخص می­گردد و فرصتی مناسب برای ابراز اهداف و خواسته­ها تعیین می­شود. در مرحله­ی بعد اگر مسئولین به اعتراض توجه کردند و حاضر به گفت­وگو بودند تعدادی از نمایندگان معترضین بر سر میز مذاکره خواهند نشست و در مورد مطالبات معترضین چانه­زنی خواهند کرد و در نهایت و در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات؛ برای اعتراض بعدی برنامه­ریزی خواهد شد یا در صورت موفقیت، نتیجه­ی مذاکرات به اطلاع معترضین خواهد رسید. در اعتراض خودجوش هیچکدام از این موارد در نظر گرفته نمی­شود.
-         ممکن است این اعتراض به این دلیل خودجوش معرفی می­شود که سازمان­دهندگان آن به علت عواقب ناخوشایندی که می­تواند داشته باشد جرأت افشای نام خود را نداشته باشند. با توجه به برخوردی که در گذشته با تشکل­ها و انجمن­های صنفی معلمان شده است این تصور چندان بیراه نیست اما از آن جایی همواره بیشتر معلمان بر این باور بوده­اند که اعتراض آنها صرفاً صنفی است، اجازه نمی­دهند از آن بهره­برداری سیاسی شود. در حالی که مخفی­کاری بر این پیش­فرض مبتنی است که کنش اعتراضی ما دارای هزینه است و این را پذیرفته­ایم. 
اگر چه برخی از نهادها و تشکل­های صنفی معلمان امروزه مجال فعالیت ندارند اما اندک تشکل­هایی که وجود دارند باید نسبت به اعتراض معلمان در روزهای گذشته بی­تفاوت نباشند و با احساس مسئولیت و برقراری ارتباط مناسب با فرهنگیان و مسئولین امکان اعتراض­های هدفدار و منظم را فراهم آورند در غیر این صورت ممکن است تداوم این­گونه اعتراضات نه تنها پیامد مثبتی برای معلمان در بر نداشته باشد بلکه مشکلات آنها را نیز بیشتر کند و اراده­ی معطوف به اعتراض معلمان را دچار استهلاک سازد وضعیتی که آسیب­های آن بیش از همه گریبان معلمان را خواهد گرفت و برای هیچکس مطلوب نیست.               

هیچ نظری موجود نیست: