۱۳۹۲ مهر ۱۰, چهارشنبه

توسعه سیاستزده غیر علمی و ناپایدار


1.     بیش از نیم قرن است در بسیاری از کشورهای جهان، اندیشه­ی توسعه به عنوان یکی از اهداف و ارزش­های مهم و اساسی مطرح شده و برای دستیابی به آن، تلاش­های گسترده­ای هم در سطوح ملی و بین­المللی و هم در میان کشورهای توسعه­یافته و توسعه­نیاقته صورت پذیرفته است و البته این تلاش همچنان باقی است. به گونه­ای که در سال 1980 و پس از سال­ها تلاش برای تحقق توسعه در مناطق مختلف جهان، از سوی سازمان ملل متحد، بحث توسعه­ی پایدار به میان می­آید. آنچه در این مفهوم جدید مورد تأکید قرار می­گیرد جنبه­های گوناگون توسعه است که شامل پایداری در منابع طبیعی، پایداری سیاسی، پایداری اجتماعی و پایداری اقتصادی می­شود. به عبارت بهتر توسعه به عنوان محل تلاقی اقتصاد، جامعه و محیط زیست تعریف و توصیف می­شود. بر این اساس، آثار و پیامدهای توسعه نه تنها برای محیط زیست زیانبار نیست بلکه می­تواند برای آن مفید باشد. عکس این امر نیز صادق است و حفظ محیط زیست مانع توسعه­ی اقتصادی و اجتماعی نخواهد شد.
در ایران نیز سال­های مدیدی است که تلاش برای دستیابی به توسعه در صدر برنامه­ها و اهداف نظام سیاسی و بسیاری از روشنفکران قرار داشته است و تدوین سند برنامه­ریزی توسعه، قدمتی نزدیک به 60 سال دارد. با وجود این پیشینه­ی دور و دراز در زمینه­ی برنامه­ریزی توسعه، اکثریت قریب به اتفاق صاحب­نظران توسعه بر این باور تا حد زیادی اتفاق نظر دارند که در سطح کشور در جنبه­های مختلف اقتصادی، اجتماعی و زیست­محیطی با اهداف برنامه و شاخص­های توسعه، فاصله­ی فراوانی وجود دارد.
در مورد چرایی و علت عدم دستیابی به توسعه در ایران، سخن فراوان و از زوایای گوناگون این مسئله مورد بررسی قرار گرفته است. علاوه بر انتقادات گفتمانی و اقتصادی برنامه­های توسعه در بیش از نیم قرن گذشته، یکی از عینی­ترین علل عدم توسعه­یافتگی و در واقع یکی از ضعف­های برنامه­های توسعه در ایران هم در مرحله­ی تدوین و هم در مرحله­ی اجرا، سیاست­زدگی و به عبارت دیگر سلطه­ و دخالت نیروها، علل، عوامل و عناصر سیاسی در اجرای برنامه­های عمرانی و توسعه­ای بر دیگر علل و عوامل اقتصادی، اجتماعی و زیست­محیطی است. سیاست­زدگی از آن جهت مانع توسعه­ی پایدار و مشکل­ساز است که اولاً تک­بعدی است، بدین معنا که در بهترین حالت، همواره عوامل سیاسی در اولویت قرار می­گیرند و ضمن این که عوامل و متغیرهای اقتصادی، اجتماعی و زیست­محیطی و احتمالاً در موارد متعددی اجرای برنامه­ی توسعه نادیده گرفته می­شود، در مقابل، مصلحت­سنجی­های سیاسی مبنای کار قرار می­گیرد. ثانیاً سیاست­زدگی موجب می­شود در بسیاری موارد نه تنها به نیازهای سیاسی مناطق به صورت منصفانه توجه نشود بلکه تصویب و اجرای طرح­های عمرانی وابسته به قدرت سیاسی و حضور در سطوح بالای قدرت ممکن باشد. این بدان معنی است که مناطق و استان­هایی که سهمی اندک از قدرت دارند یا نگاه امنیتی در مورد آنها وجود دارد از امکانات توسعه­ای نیز به همان اندازه­ای که در مدیریت کلان حضور دارند، سهم اندک نصیب­شان خواهد شد.
2.     در سال­های اخیر در مناطق مختلف ایران، بحران­های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و زیست­محیطی فراوانی سر بر آورده که بحران دریاچه­ی ارومیه یکی از آنهاست. قبل از آن زاینده­رود از حرکت باز ایستاده و چندین دریاچه­ی دیگر در مناطق مختلف ایران خشک شده بودند. بحران­های ناشی از عدم توجه به قواعد و اصول توسعه­ی پایدار به محیط زیست محدود نمی­شود؛ بحران بیماری سرطان در تهران و شهرهای بزرگ، همچنین، فرسایش سرمایه­ی اجتماعی در کل کشور بسیار نگران کننده است. علاوه بر این در استان­هایی چون کردستان و سیستان و بلوچستان، بحران در اشکال بحران اقتصادی، سیاسی و پایین بودن شاخص­های توسعه خود را نمایان می­سازد و در حوزه­های گوناگون جامعه، بحران فراگیر شده است.
پرسشی که در اینجا مطرح می­شود این است که علیرغم تلاش چندین ساله و تدوین چندین برنامه­ی توسعه چرا در ایران به جای توسعه، شاهد بروز بحران در مناطق مختلف کشور هستیم. در حقیقت می­توان گفت یکی از ریشه­های اصلی تمامی این بحران­ها عدم توجه به مبانی و اصول توسعه­ی پایدار و نادیده گرفتن ابعاد و جنبه­های مختلف توسعه یا آنچنان که گفته آمد «سیاست­زدگی» برنامه­های توسعه و چگونگی اجرای آن است. بدین صورت که در مناطقی از کشور که نخبگان سیاسی آنها حضور قدرتمندی در مدیریت­های کلان کشور و در نتیجه قدرت و توان چانه­زنی بیشتری دارند، در بسیاری از موارد خواسته یا ناخواسته و بدون توجه به مصالح ملی و عوامل و پیامدهای زیست­محیطی و حتی اقتصادی و اجتماعی، بودجه، منابع و امکانات اقتصادی کشور را به مناطق خود تخصیص می­دهند. در نتیجه­ی چنین وضعیتی، محیط طبیعی تخریب، سرمایه­ی اجتماعی دچار فرسایش و سرمایه­ی مادی مستهلک و ناکارامد خواهد شد و چندی نخواهد گذشت که بحران­های زیست­محیطی، اجتماعی و اقتصادی گریبان­شان را خواهد گرفت.   
3.     این امر از آن جهت برای ما به عنوان یک شهروند کرد و اهل سنت اهمیت دارد که سالهاست در مراتب و سطوح مختلف قدرت و در میان مدیران ارشد سیاسی کشور، هیچ کرد اهل سنتی به چشم نمی­خورد. یکی از بدیهی­ترین و عینی­ترین نتایج این امر آن است که کردها و اهل سنت به همان نسبت از منافع اجرای طرح­های عمرانی در مناطق خود بی­بهره هستند و در چانه­زنی­های سیاسی برای دستیابی به منافع و رشد اقتصادی از توان بالایی برخوردار نیستند.
مروری اجمالی بر شاخص­های توسعه و رشد اقتصادی در ابعاد مختلف آن، ما را به این نتیجه می­رساند که استان کردستان به طور خاص و مناطق کردنشین و اهل سنت به طور عام از وضعیت قابل قبول و مطلوبی برخوردار نیستند. برای نمونه طی سال­های 1381 تا 1387 استان­های سیستان و بلوچستان، کردستان و آذربایجان غربی همواره بدترین استان­ها به لحاظ توسعه­ی انسانی بوده­اند (پورطالعی: 1390). همچنین در زمینه­ی توسعه­ی صنعتی نیز کردستان جایگاه قابل قبولی ندارد به گونه­ای که در سال 1383 جایگاه این استان در مقایسه با دیگر استان­ها در بخش صنعت و معدن نه تنها بهبود نیافته است بلکه بدتر از گذشته شده است (هدایتی: 1392). از نظر میزان برخورداری شاخص­های بخش کتابخانه­ای، استان کردستان در میان 30 استان، پس از سیستان و بلوچستان، رتبه­ی 28 را به خود اختصاص داده است و بدین ترتیب از این لحاظ نیز در میان استان­های توسعه­نیافته قرار می­گیرد (میرغفوری و دیگران: 1389). در زمینه­ی راه و شبکه­ی حمل و نقل نیز کردستان توسعه را تجربه نکرده است. رئیس سازمان نظام مهندسی ساختمان کردستان در مصاحبه با خبرگزاری فارس، وضعیت راههای کردستان را این گونه توصیف می­کند: با توجه به تعریف راه‌ها و تقسیم راه به آزادراه، راه‌های اصلی و فرعی، که خود راه‌های اصلی به «بزرگراه، عریض و راه معمولی» و راه‌های فرعی نیز به «راه‌های عریض، درجه 1 و درجه 2» تقسیم می‌شوند، در این شرایط مهم متاسفانه کردستان از شبکه آزادراه محروم است و در زمینه احداث بزرگراه هم محدود و بنا به اظهار نظر کارشناسان راه و راه‌سازی تنها حدود 60 کیلومتر از شبکه زمینی حمل و نقل این استان دارای استانداردهای نسبی بزرگراه است (مشتاق:                                                  ‌  http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910701000642).
عدم بهره­مندی مناطقی مانند کردستان و سیستان و بلوچستان از این جهت که ممکن است کمتر دچار بحران­­های زیست­محیطی شوند و محیط زیست سالم و دور از آلودگی داشته باشند، ممکن است مفید باشد اما در عوض بحران­های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در این مناطق مجال بروز می­یابند و بر رنج و مرارت مردم افزوده می­شود.
4.     نکته­ی قابل تأمل و نگرانی اما اینجاست که ممکن است برای رفع این بحران، همچنان اصول و قواعد توسعه­ی پایدار نادیده گرفته شود. به عبارت دیگر این نگرانی وجود دارد که برای ارائه­ی راهکار و رفع بحران­های زیست­محیطی از قبیل رودخانه­ی زاینده­رود و دریاچه ارومیه، به جای در نظر گرفتن تمام جوانب مسئله و پرهیز از سیاست­زدگی، کسانی که در سطوح بالای قدرت حضور و نفوذ دارند، صرفاً منافع سیاسی و گسترش قدرت خود را مد نظر داشته باشند و به گونه­ای راهکارهای رفع بحران را به پیش ببرند که در آن از یک سو فقط علل و عوامل سیاسی دارای اهمیت باشد و از سوی دیگر منافع مناطق همجوار در نظر گرفته نشود.
در واقع این مقدمات نسبتاً طولانی از آن جهت آورده شدند که برای رفع بحران دریاچه­ی ارومیه، عده­ای از افراد پیشنهادهایی را مطرح کرده­اند که بیش از هر نشان از شتابزدگی، سیاست­زدگی و بینش غیر علمی برخی از آنها دارد که با استفاده از موضع و جایگاه سیاسی خویش در پی رفع این بحران هستند. از آن جایی که سهم کردها در سطوح بالای قدرت بسیار اندک و ناچیز است، با توجه به تجربیاتی که از تصمیم­گیری­های گذشته موجود است لذا طبیعی و بدیهی است در این زمینه، بیشترین نگرانی را هم کردها داشته باشند که ممکن است بدون توجه به عوامل و شاخص­های اجتماعی، اقتصادی و حتی زیست­محیطی مناطق کردنشین، راهکارهایی ارائه شود که در نتیجه­ی آن، بحران­هایی را بر مردم این مناطق تحمیل نماید.
نرخ بیکاری، رشد قاچاق، افزایش خشونت، حاشیه­نشینی و فقر اقتصادی از جمله بحران­هایی هستند که در مناطق کردنشین وجود دارند و زندگی مردم را سخت و دشوار ساخته­اند، عمدتاً معلول برنامه­هایی هستند که بینش علمی را نادیده و صرفاً بر اساس عوامل سیاسی و امنیتی و یا حضور مؤثر دیگران در رده­های بالای حکومت و قدرت به مرحله­ی اجرا در آمده­اند. به عبارت دیگر، نگرانی عمده در وضعیت و مرحله­ی کنونی که نوبت به ارائه­ی راهکار برای حل بحران دریاچه­ی ارومیه رسیده است این است که به علت فقدان مدیران کرد در مراکز تصمیم­گیری کلان کشور، برنامه­ها به گونه­ای ساخته و پرداخته شوند که منافع مردم در مناطق کردنشین نادیده گرفته شود و در نتیجه منجر به بروز بحران­های جدید یا تشدید بحران­های گذشته شوند. واقعیتی که نباید نادیده گرفته شود این است که به همین دلیل (عدم حضور در مراکز تصمیم­گیری کلان کشور) بسیاری از بحران­ها در مناطق کردنشین، به حالت مزمن درآمده­اند و به ندرت عزم یا اراده­ای جدی نیز در گذشته برای حل آن بحران­ها شکل گرفته است. برای نمونه می­توان به معضل و بحران «کولبران» اشاره کرد. سال­هاست تعداد زیادی از این افراد که علت اصلی روی­ آوردنشان به این شغل طاقت­فرسا و خطرناک، چیزی جز بیکاری و تلاش برای امرار معاش نیست نه تنها مورد توجه قرار نگرفته­اند بلکه با اعمال نگاه امنیتی در مورد آنها، بسیاری از کولبران، جان خود را از دست داده­اند. با وجود هزینه­های بالای جانی و انسانی این بحران، تا کنون، کولبری به عنوان یک معضل و بحران منطقه­ای به رسمیت شناخته نشده است و تلاش جدی و مؤثری برای حل آن انجام نپذیرفته است.
در نهایت باید گفت حل بحران دریاچه­ی ارومیه اگر مبتنی بر بینش علمی و قواعد توسعه­ی پایدار باشد، ممکن است فرصت مناسبی برای رفع بحران­های اجتماعی و اقتصادی مناطق کردنشین نیز فراهم سازد اما اگر سیاست­زدگی و نگاه امنیتی در این زمینه غالب باشد آنگاه نه تنها بحران به گونه­ای پایدار مهار نمی­شود در مناطق همجوار آن نیز بحران­های اجتماعی و اقتصادی سر بر خواهند آورد.   

۲ نظر:

Unknown گفت...

دکتر توکلی عزیز باسلام خدمت حضزتعالی نکات بسیار ارزشمند وقابل تاملی رواز دیدگاه یک جامعه شناس فرمودید در تکمیل صحبتهای جنابعالی همانطور که مستحضرید در طی 60 سال علم برنامه ریزی که در ایران وجود دارد همواره توسعه ای که کشور ما از ان استفاده برده توسعه شتابزده بوده به این معنی که فقط بحث منافع شخصی وگروهی و بر اساس سود و درامد بدون توجه به منافع جمعی طرح و برنامه ریزی شده است حال این موضوع می تواند عمدی یا سهوی باشد که در هر حال هر دو ان مضموم و غیر قابل قبول هست با این حال تایید میفرمایید که روند توسعه با تمام اشکال ان پایداری خواهد اورد و با حرکت همه جوانب ان میشود به پایداری رسید توسعه اقتصادی به همراه توسعه سیاسی و امنیتی و مشارکت دادن عموم.در فرصتهای برابر بوجود میاید با احترام چیااشرفی

Unknown گفت...

دکتر توکلی عزیز باسلام خدمت حضزتعالی نکات بسیار ارزشمند وقابل تاملی رواز دیدگاه یک جامعه شناس فرمودید در تکمیل صحبتهای جنابعالی همانطور که مستحضرید در طی 60 سال علم برنامه ریزی که در ایران وجود دارد همواره توسعه ای که کشور ما از ان استفاده برده توسعه شتابزده بوده به این معنی که فقط بحث منافع شخصی وگروهی و بر اساس سود و درامد بدون توجه به منافع جمعی طرح و برنامه ریزی شده است حال این موضوع می تواند عمدی یا سهوی باشد که در هر حال هر دو ان مضموم و غیر قابل قبول هست با این حال تایید میفرمایید که روند توسعه با تمام اشکال ان پایداری خواهد اورد و با حرکت همه جوانب ان میشود به پایداری رسید توسعه اقتصادی به همراه توسعه سیاسی و امنیتی و مشارکت دادن عموم.در فرصتهای برابر بوجود میاید با احترام چیااشرفی